sting
معـاون ارشـد انجمـن
- تاریخ ثبتنام
- Jun 26, 2013
- ارسالیها
- 27,708
- پسندها
- 5,661
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- تهـــــــــــران
- وب سایت
- www.biya2forum.com
- تخصص
- کیسه بوکس
- دل نوشته
- اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
- بهترین اخلاقم
- نــــدارم
اعتبار :
سلام به همگی
مشکل من اینه که همسرم زیاد اهل حرف زدن نیست درباره کارش و مسایل متفرقه زیاد حرف میزنه. در طول روز هم روزی صد بار بهم میگه قربونت برم فدات بشم و ...
اما تمام جمله هاش و قربون صدقه رفتناش برام تکراریه و گاهی حتی روی اعصابمه. چون همیشه احساس میکنم به این قربون صدقه رفتنها عادت کرده و از روی عادت حرف میزنه.
مثلا فکرش کاملا توی کارشه بعد داره به من میگه قربونت برم. یا مثلا به طرز خیلی ضایعی زوم کرده روی تلویزیون و سریال مورد علاقش... طوری که تمام فکرش توی تلویزیونه اما داره منو ناز میکنه و میگه جیگر من کیه؟ عسل من کیه و ...
خب این قربون صدقه رفتناش واسه ... ش خوبه! یه بار نشد مث بچه آدم باهام حرف بزنه. حتی توی رختخواب هم با همین جمله های تکراری باهام حرف میزنه. بعضی وقتا واقعا غصم میگیره. بارها در موردش باهاش حرف زدم و ازش خواستم باهام حرف بزنه اما هر بار انگار با دیوار حرف زدم و هیچ تغییری اتفاق نیفتاد.
دیشب بهم نگاه کرد و لبخند زد در حالیکه حواس من به جای دیگه بود. بهش گفتم به چی خندیدی گفت هیچی. منم پیله کردم که به چی خندیدی گفت خندم تمسخر آمیز نبود به خدا. گفتم میدونم تمسخر امیز نیست اما به چی خندیدی؟
گفت خب آدم نگاه کردن به صورت کسیو که دوستش داره براش شیرینه. شیرین بودنش باعث شد لبخند به لبم بشینه! خب این ازون حرفایی بود که میتونست بهم بزنه اما نمیزد. برای همین به این نتیجه رسیدم که از این به بعد ازش سوال بپرسم و ازش حرف بکشم! اینجوری اونم به مرور عادت میکنه که باهام حرف بزنه و خودش متوجه میشه که چه حرفایی باید بزنه.
اما الان مشکلم اینجاست که نمیدونم چه سوالایی ازش بپرسم..
میشه کمکم کنید؟
من بشخصه آدم کم حرفی هستم. هم کم حرف و هم خجالتی. واقعن نمیدونم چه سوالایی باید ازش بپرسم که در جواب سوالام احساساتشو بهم بروز بده. لطفن کمکم کنید . خودتونو جای من بذارید و هر سوالی به ذهنتون میرسه برام بنویسید . خیلی ازتون ممنونم
آخه اون بنده خدا هم دوست داره بهم کمک کنه اما بلد نیست. میگه من نمیدونم چیا باید بهت بگم. خب اینهمه قربون صدقت میرم! میگه بلد نیستم! میگه حق با توءه! از نگاهم نمیتونی بفهمی که چقد دوستت دارم؟ اما خب نمیشه. من نیاز دارم که از زبونش بشنوم اما هفته ها و ماه ها داره میگذره و هیچ حرفی ازش نمیشنوم