Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

دختر بچه ای که خدا از او عکس می گرفت

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı داستان و حکایت
Konu Başlığı دختر بچه ای که خدا از او عکس می گرفت
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

دختر بچه ای که خدا از او عکس می گرفت

دختر کوچکی هر
روز پیاده به مدرسه می‌رفت و بر می‌گشت. با اینکه آن روز صبح هوا زیاد خوب
نبود و آسمان نیز ابری بود، دختر بچه طبق معمولِ همیشه، پیاده بسوی مدرسه
راه افتاد.
بعد از ظهر که شد، ‌هوا رو به وخامت گذاشت و طوفان و رعد و برق شدیدی درگرفت.
مادر
کودک که نگران شده بود مبادا دخترش در راه بازگشت از طوفان بترسد یا اینکه
رعد و برق بلایی بر سر او بیاورد، تصمیم گرفت که با اتومبیل بدنبال دخترش
برود. با شنیدن صدای رعد و دیدن برقی که آسمان را مانند خنجری درید، با
عجله سوار ماشینش شده و به طرف مدرسه دخترش حرکت کرد.
اواسط راه، ناگهان
چشمش به دخترش افتاد که مثل همیشه پیاده به طرف منزل در حرکت بود، ولی با
هر برقی که در آسمان زده میشد ، او می‌ایستاد ، به آسمان نگاه می‌کرد و
لبخند می زد و این کار با هر دفعه رعد و برق تکرار می‌شد.
زمانیکه مادر
اتومبیل خود را به کنار دخترک رساند، شیشه پنجره را پایین کشید و از او
پرسید: چکار می‌کنی؟ چرا همینطور بین راه می ایستی؟
دخترک پاسخ داد: من سعی می‌کنم صورتم قشنگ بنظر بیاید، چون خداوند دارد مرتب از من عکس می‌گیرد!
باشد که خداوند همواره حامی شما بوده و هنگام رویارویی با طوفان‌های زندگی کنارتان باشد. در طوفانها لبخند را فراموش نکنید

 
بالا پایین