Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

بر آنها می فشارد دیدگان گرم خوابش را

اطلاعات موضوع

Kategori Adı اشعار فارسی
Konu Başlığı بر آنها می فشارد دیدگان گرم خوابش را
نویسنده موضوع SoHeIl
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan SoHeIl

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

یکی مهمان ناخوانده
ز هر درگاه رانده، سخت وامانده



رسیده نیمه شب از راه، تن خسته، غبارآلود
نهاده سر بروی سینهء رنگین کوسن هائی



که من در سالهای پیش
همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم



هزاران نقش رویائی بر آنها در خیال خویش
و چون خاموش می افتاد بر هم پلک های داغ و سنگینم



گیاهی سبز می روئید در مرداب رویاهای شیرینم
ز دشت آسمان گوئی غبار نور برمی خاست



گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم
نسیم گرم دستی ، حلقه ای را نرم می لغزاند



در انگشت سیمینم

لبی سوزنده لبهای مرا با شوق می بوسید



و مردی مینهاد آرام، با من سر بروی سینهء خاموش
کوسن های رنگینم



کنون مهمان ناخوانده
ز هر درگاه رانده، سخت وامانده



بر آنها می فشارد دیدگان گرم خوابش را
آه، من باید بخود هموار سازم تلخی زهر عتابش را



و مست از جامهای باده می خواند: که آیا هیچ
باز در میخانه لبهای شیرینت شرابی هست



یا برای رهروی خسته
در دل این کلبهء خاموش عطرآگین زیبا
جای خوابی هست؟
 
بالا پایین