Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

حسین پناهی

اطلاعات موضوع

Kategori Adı اشعار فارسی
Konu Başlığı حسین پناهی
نویسنده موضوع SoHeIl
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan SoHeIl

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

ما چيستيم ؟!
جز ملکولهاي فعال ذهن زمين ،
که خاطرات کهکشان ها را
مغشوش ميکند!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

بی تو
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان
که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
و عصر
عصر والیوم بود
و فلسفه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

سلام ! ای همه ی ناتوانی ها !

نداشتن ها !

سلام ! ای همه ی عرق های شرم !

سلام ! ای زندگی !

ای ملال بی پایان !

سلام ! ای دل قاچ قاچ !

ای چاقوی خود ساخته !
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

خدا پرسید میخوری یا میبری؟ و من گرسنه پاسخ دادم میخورم !
چه میدانستم لذت ها را می برند،
حسرتها را می خورند ... ؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

هیچ وقت ،

هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد !

امشب دلی کشیدم

شبیه نیمه ی سیبی ،

که به خاطر لرزش دستانم

در زیر آواری از رنگ ها

ناپدید ماند ....
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

می*دونی بهشت کجاست ؟

یه فضـایِ چند وجب در چند وجب

بینِ بازوهایِ کسی که دوسـتش داری .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

می دانی؟

یک وقت هایی باید

رویِ یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است

و بچسبانی پشتِ شیشه*یِ افکارت

... ... باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه*یِ ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

نیمکت کهنه ی باغ

خاطرات دورش را

در اولین باران ِ زمستانی

از ذهن پاک کرده است !

خاطره ی شعرهایی را که هرگز نسروده بودم !

خاطره ی آوازهایی را که هرگز نخوانده بودی ...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

در مکّه دیدم ،


خدا چند سالی ست که از شهر ِ مکّه رفته و انسانها به دور ِ خویش میگردند !
در مکّه دیدم ،


هیچ انسانی به فکر ِ فقـــیر ِ دوره گرد نیست !



دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان ِ خویش را بـــزُداید ،




غافل از اینکه آن دوره گرد ، خود ِ خدا بود !




در مکّه دیدم ، خدا نیست !


و چقدر باید دوباره راه ِ طولانی را طی کنم ، تا به خانه ی خویش برگردم

و درهمان نماز ساده ی خویش ، تصور ِ خدا را در کمک به مردم جستجو کنم...


آری ؛


شاد کردن ِ دل ِ مردم ، همانا برتر از رفتن به مکّه ایست ، که خدایی در آن نیست ...!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

به کفرِمن نترس!نترس!

کافر نمی شوم هرگز،

زیرا به نمی دانم های خود ایمان دارم!

انسانُ بی تضاد؟!

خمره های منقوش در حجره های میراث!

عرفانِ لایت با طعمِ نعناع!

شک دارم به ترانه یی که

زندانیُ زندان بان هم زمان زمزمه می کنند!

پس ادامه می دهم ،

سرگذشت مردی را که هیچ کس نبود،

با این همه

تو گویی اگر نمی بود

جهان به حفظِ تعادل خود نبود!

چون آن درخت که زیرِ باران ایستاده است!

نگاهش کن!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

ما سم مار را با پادزهر خنثي مي کنيم
اما سم کلمات را چگونه ؟
نمي دانم
حالم خوب نيست
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

چرا نمي شناسي ام ؟
چرا نمي شناسمت ؟
مي دانم مرا نمي شنوي و من اين را از سيبي که از دستت افتاد فهميدم
ديگر به غربت چشم هايت خو کرده ام و به درد هاي باد کرده روحم
که از قاب تنم بيرون زده اند
با توأم بي حضور تو
بي مني با حضور من
مي بيني تا کجا به انتحار وفادار مانده ام تا دل نازک پروانه نشکند
همه سهم من از خود دلي بود که به تو دادم
و هر شب بغض گلويت را در تابوت سياهي که برايم ساخته بودي گريستم
و تو هرگز ندانستي که زخم هايت ، زخم هاي مکررم بودند
نخ هاي آبي ام تمام شده اند
و گل هاي بقچه چهل تيکه دلم ناتمام مانده اند
بايد بيش از بند آمدن باران بميرم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy
بالا پایین