تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت #فاضل نظری

دردِدل کردن برای چشم ظاهربین خطاست آنچه با آئینه خواهم گفت آهی دیگر است #فاضل نظری

در شب تلخ جدایی، عشق را نفرین مکن این قضاوت، انتقام از بی‌گناهی دیگر است #فاضل نظری

هرکسی در دل من جای خودش را دارد جانشین تو در این سینه خداوند نشد #فاضل نظری

مرا محتاج رحم این وآن کردی ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است #فاضل نظری

در تنگ،دیگر شور دریاغوطه ورنیست ان ماهی دلتنگ،خوشبختانه مرده است #فاضل نظری

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست #فاضل نظری

من و جام می و معشوق الباقی اضافات است اگر هستی بسم الله، در تاخیر آفات است #فاضل نظری

بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست اه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست #فاضل نظری

اب طلب نکرده همیشه مراد نیست شاید بهانه ایست که قربانی ات کنند #فاضل نظری

...خواهی شد، جهان دار مکافات است... ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن شکایت های من از عشق ازین دست اعترافات است میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی شک به جز دلدادگی هر مذهبی، مُشتی خرافات است... #فاضل...

این کوزه ترک خورد، چه جای نگرانی ست من ساخته از خاک کویرم که بمیرم #فاضل نظری