...به بوسههای تبر
از وجودم کویر باقی ماند
پَر و بال مَرا قفس بلعید
از شکوهم! اسیر باقی ماند
شاهد لحظههای تنهایی
همنشینِ همیشهی خلوت
چشمهایی که خسته از اشکاند
در گلو بُغض پیر باقی ماند
روبرویم مسیری از وحشت
پشت سر خاطراتِ سردرگُم
زندگی یک سکوتِ تکراریست
از صدایم نفیر باقی ماند
#دنیا_دنیادیده