همین الان داشتی به چی فکــــــــــر میکردی ...؟؟

[dada64]

تو این فکر بودم ک چ لذتی داره دست اوشون رو بگیری و زیر این بارون تهرون قدم بزنی
کمااینکه ی بار تجربه کردم و واقعا لذت بخش بوده برام...

 

[!((<<HOOOOOMAN>>))!]

همین الان(31 اردیبهشت ساعت 23:05) دارم به این فک میکنم که یعنی واقعا این ***HeleNa*** همیشه آنلاینه؟؟؟؟؟؟؟

این چند وقت هر بار اومدم فروم توی آنلاینا بوده

 

[ՐԹɧԹ]

ب این ک خیلی وقته نیومدم اینجا و چقدر دلتنگتونم!!!

 

[parivash]

به اینکه چقد سرعت دانلود بالاس در عرض نیم ساعت 3 قسمت دان کردم:smilie (5):

 

[نگآر]

به کسی که دوستش دارم :smilie (106):

 

[kaboos]

به ازمون سنجش فردا 65):65):65):

 

[dada64]

فکر میکرم چ خوب میشد اونی ک دوسش دارم الان تو بغلم و بود و بیدارش میکردم باهم ی صبحانه مشتی میخوردیم

 

[*SiMiN*]

به اینکه امروز هلنا باهام میاد یا نه

 

[نگآر]

به اینکه فقط من هستم و خط های سفید وسط جاده و چند تایی ستاره که هنوز مانده اند و دلتنگی پیش از طلوع...
همسفرم به خواب رفته است ...

 

[eLOy]

به اینکه پارسال همچین روزی
بهترین وضع روحی رو داشتم
و الان...
نه وضع روحیم خوبه
نه وضع جسمی
به این فکر می کردم که کاش دنیا زود به آخر برسه...

 

[ستاره]

داشتم
به این فکر میکردم..کاش زمان به عقب برمیگشت ..به سال 68..بهترین سال عمرم بودم اوج انرژی و سرزندگی بودم...کاش فقط میشد زمان رو برگردوند..سال 74...همون سالی که سرنوشت من رآ یه مشت آدم دروغگو تغییر دادند...بیست سال هست من مرده ام....فقط روحم اسیر این قفسه....خدایا خونه پدر مادرم امن ترین جای دنیاست...

 

[نگآر]

به اینکه یک وصیت نامه برای خودم بنویسم
نه اینکه دچار مرض مهلکی باشم و همین امروز و فردا بخواهم غزل خداحافظی را بخوانم. نه.
بیشتر به این خاطر که ترس از مرگ را کمی از خودم دور کنم.
راستش مدتی است که دلبستگی هایم به دنیا زیاد شده...
کسی چه میداند .. شاید همین روزها نوشتمش !

 

[♔ŠĦДĦДB♔]

من داشتم به داستان زندگي مرتضي پاشاهي فكر ميكردم
كه چگونه سخت تلاش كردوچقد زحمت كشيد.تا به يجايي رسيد.
معروف شد.تو دل مردم جاشد.محبوب شد.واهنگ هاي زيادي براي ما سرود.
ولي با يه چشم به هم زدن همه چي تموم شد و همه تلاشش و زحماتش
پوچ شد با يك مريضي نا علاج..وبه اين نتيجه رسيدم كه انصاف نيست.وحقش نبود مردن.
ادمهاي بي بندو بار زيادي الكي زندن.ولي ادمي كه يك ملت روشاد ميكرد.باچنين بي انصافي بخاك رفت.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
.بقول پاشاهي...
بزن بزن اي دنيا.تو اين اولين بارت نيست.بزن بزن با بي رحمي.اينبارخبري از غم نيست.
بيادمرتضي پاشاهي

 

[نگآر]

به اینکه
چند سال دیگر که نه!

همین چند وقت دیگر دلمان برای تک تک لحظه های باهم بودنمان و نبودنمان تنگ می شود!

بیا و کمتر برایم خاطره بساز،بعدها دلم برایشان تنگ می شود!!!

 

[eLOy]

افکــارِ همیشگــی...
مَن مُــدام در حالِ فکـــر کردنَــم
به یه چیـــزِ خـآص فکــر مــی کنُم...
چیزی که شبــــــــــ و روز ذهنمو درگیــرِ خودش کرده...

 

[♔ŠĦДĦДB♔]

من به اين فكر ميكردم چي ميشه دوباره دوستان 4سال پيش بدوچت دوباره برگردن..........

يادشان گرامي..دلم براي همشون تنگ شده چه خوبان چه بدها.........
ولي امروز اينجاييم و اندكي از اونها هستن.وبه اينها هم قناعت ميكنم وميگم دوستشون دارم

 

[kaboos]

دارم فکر میکنم که کی حال داره بره بشینه تو مهمونی رفتم اونجا چیکار کنم یکم سرمون گرم شه

 

[ستاره]

دلهره شدید دارم...دلشوره دارم......اصلا فکر نمیکنم.

 

[نگآر]

به اینکه من به بیشتر رابطه‌ها مشکوکم، و آدم‌های رابطه به نظرم آدم‌های غمگینی هستند
که وقتی رابطه از مرحله کشف و تازگی به مرحله ثبت و کهنگی رسید دیگر با هم و در کنار هم شاد نمی‌شوند...
تنها رابطه‌ی خوب و موفقی را که همیشه مثال زده‌ام، زندگی خصوصی آیدا و شاملوست...
آیدای شاملو و آن همه شور و امیدی که در دل بامداد شاعر، بامداد خسته زنده کرد، نقشش در زندگی نقش دوم است.
بار اصلی روی دوش شاملو است و آیدا به عنوان نقش دوم گاهی بسیار زیبا و امیدبخش، زندگی‌بخش و حتا رهایی‌بخش در صحنه می‌آید....
دیالوگی می‌گوید، منبع الهام شعری می‌شود و بعد می‌رود.
آیدا روی زبان شاملو آیدا است و سرکیسیان نام دوم آیدا به گوش کمتر کسی آشناست. آیدا آیدای شاملو است نه آیدا سرکیسیان.
آدم به آیدای شاملو حسودی‌اش می‌شود که خستگی بامداد خسته را از کلمات و روزهاش می‌گیرد....

به اینکه عمری با شعرهای عاشقانه‌ی شاملو زیستم و معشوق خود را در شعرهایی که برای آیدا سرود جست‌وجو کردم.. معشوق من نیز قرار بود من را بی‌سببی نباشد، چنان که شاملو آیدا را ..

 

[عاشق تنها]

که آدما چقد آسون میمیرن! یه نفر و امروز میبینی فرداش نیست...
به اینکه امروز مراسم میاد یا نه!