♥ عــاشــقانـه های مـهـــــــــســـا ♥

[عاشق تنها]

ببین دلخوری باش!​

عصبانی هستی باش!​

قهری باش!​

هرچی می خوای باشی باش!​

ولی حق نداری با من حرف نزنی!!​

فهمیدی...!!!
​

 

[عاشق تنها]

دلـ زیـاد شِکَسته امـ . شکستمـ که بعد ها خوردشدنش را نبینمـ
همیشه زود رفته امـ؛ که زود از خاطره ها برومـ
در اوج عاشقی عاشقی نکرده امـ
...که دلی را وابسته دل ویران خود نکنمـ

 

[عاشق تنها]

آرامم! کنارِ تو حرف می‌زنم
چای می‌ریزم
تنَ‌ت را بو می‌کنم وُ
لبت را می‌بوسم
دستت را می‌گیرم و به‌سمتِ پاییز قدم می‌زنم وُ
دل، به‌دریا می‌زنم
وَ به تو سلام می‌کنم
سلام علاقه‌یِ خوبم
علاقه‌ جانِ من
من به خیالِ تو
آرامم.
می‌دانی؛
من سال‌هاست به دوست داشتنِ تو آرامم.

 

[عاشق تنها]

روزی به رویایت که هنوز با من است
حسادت خواهی کرد
روزی که دیگر
هیچ نشانی از من نخواهی داشت!

 

[عاشق تنها]

حتی سوالاتِ کتابِ تستِ کنکورت عاشق که باشی
بیت های محشری دارد...

 

[عاشق تنها]

در این پاییز
باران
سرمـا
و مرور خاطرات
هزاران بار بیشتر می خواهمت

 

[عاشق تنها]

زردی من از تو و
سرخی تو از من است!
دستت را به من بده
تا از آتشی که به جانمان افتاده است
بپریم...

 

[عاشق تنها]

خواب دیده ام...!
خواب دیده ام که تو
دست در دست دیگری
رفته ای و من
نمی دانستم
از این غم جان سوز
سر بر کدامین شانه
های های بگریم...

 

[عاشق تنها]

"ای فکرهای لعنتی احمقانه ام
این وقت شب
به من چه که او در خیال کیست؟"

 

[عاشق تنها]

یک مرد معمولا برای "بدست آوردن" است
که می گوید: دوستت دارم!
زنها اما
وقتی می گویند دوستت دارم،
که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند...

 

[عاشق تنها]

شهرزاد نیستم
اما هر شب با قصه ای تازه
دلتنگیهایم را خواب میکنم...

 

[عاشق تنها]

می آیی عاشق میکنی محو میشوی! تا فراموشت میکنم،
دوباره می آیی؛
تازه میکنی خاطرات را

محو میشوی
به راستی که سراب از تو با ثبات تر است...

 

[عاشق تنها]

این شکستگی ها که شکستگی نیست ؛
شکستگی یعنی دلت جیرینگ جیرینگ پایین بریزد ،
با هر قدمی که برمی داری .



شکستگی یعنی بس که بیخود شود همه چیز ،
صبح بیدار شوی ،
ببینی شب است ،
نه دهانت باز بماند ،
نه بترسی ،
نه هیچ .
لبخند بزن ؛
هنوز این شکستگی ها شکستگی نیست !

 

[عاشق تنها]

همین که قرصها خوبند ،

یعنی دلم قرص نیست .
همین که نمک ندارد این روزها ،
یعنی نمکدان را شکسته ای

که حالا نمکدان به دست گرفته اند
و بر خستگی ام نمک می پاشند ،
تمام روزهایی که دلم گرم نیست

و سرت گرم است !...

 

[عاشق تنها]

همه چیز می گذرد ،​

من نیز​

و تو نیز​

و روزگار​

و ...​

بی آنکه بغضِ در گلو مانده ام را مزه مزه کرده باشم ،​

بی آنکه خالی بودنِ زندگی ام را حس کرده باشم ،​

بی آنکه یادم بیاید تو نیستی ...
​

 

[عاشق تنها]

حتی می توانم بگویم درگذشت!​

ومن برایش ماهها وروزهاسوگواری و​

سکوت کردم​

خاطراتم رازیروروکردم وای کاشهای​

فراوان گفتم​

ولی دیگربس است!​

من به آرزوهای شیرینم می اندیشم​

من به شروعی دیگرمی اندیشم...
​

 

[عاشق تنها]

من چیزی

از عشق‌مان

به کسی نگفته‌ام!
آنها تو را هنگامی که
در اشک‌هایِ چشمم

تن می‌شسته‌ای دیده‌اند...

 

[عاشق تنها]

‏_می شود جای"شما"
"تو" بشوم موقع چت؟
چه کنم دلبر من،
این ادبت ما را کُشت

 

[عاشق تنها]

برای اینکه بفهمی چه می کشم ، ای کاش
عوض شود دو سه ثانیه جایمان با هم

 

[عاشق تنها]

يكي
مي رود
و يكي
روزها از خودش مي پرسد
مگر خودش مرا انتخاب نكرده بود؟!