مشاعره کده بیا ۲ فروم

[Swan]

قسم به جان تو خوردن طریق عزت نیست

به خاک پای تو کان هم عظیم سوگندست

# سعدی

 

[eLOy]

تو از زمان بعیدی ، کسی چه می داند؟
که مهر روی تو را پیش دیده ظاهر کرد

و جان برای پذیرایی ات در این شب ها
تمام هستی خودرا چو شمع حاضر کرد

#کیکاووسی_نژاد

 

[Swan]

در دایره وجود موجود علیست
اندر دوجهان مقصد و مقصود علیست
گرخانه اعتقاد ویران نشدی
من فاش بگفتمی که معبود علیست
# مولانا

 

[eLOy]

تو که نیستی من چه سازم ؟ بگو
دلم را که در پیش پای تو هست

تو که نیستی در تمام دلم
همیشه سخن از وفای تو هست

 

[Swan]

تو سخن می گویی و خوبان عالم خامشند
لشکری خاموش به چون هست سلطان در سخن

#( سیف فرغانی )

 

[eLOy]

نیست مرا کار و دُکان هستم بی‌کارِ جهان

زان که ندانم جز تو کارگزاری صَنما...

#مولانا

 

[Swan]

ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست
مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست

( سعدی )

 

[eLOy]

تا کی ز چراغِ مسجد و دودِ کُنِشْت؟
تا کی ز زیانِ دوزخ و سودِ بهشت؟

رو بر سر لوح بین که استادِ قضا
اندر ازل آن‌چه بودنی بود، نوشت...

#خیام

 

[Swan]

تا نگاهی نکند سوی تو پنهان از من
در پی دیده چو دل، دوش کمین می کردم

( قدسی مشهدی )

 

[eLOy]

منم طفلی که عشقم اوستاد است
بنگذارد که من کودن برآیم

شوم چون عشق دایم حی و قیوم
چو من از خواب و از خوردن برآیم

#مولانا

 

[Swan]

مرغ خوش خوان که کند شرح گلستان تکرار
زو همه وصف گل روی شما می شنوم

( خواجوی کرمانی )

 

[eLOy]

من بی‌دلم ای نگار و تو دلداری
شاید که بهر سخن ز من نازاری

یا آن دل من که برده‌ای بازدهی
یا هر چه کنم ز بیدلی برداری

#مولانا

 

[Swan]

یارب این شاه جوان بخت بلند اقبال را
تا دم صبح قیامت در جهان پاینده دار

( صائب تبریزی )
: ))

 

[eLOy]

رحمش آمد شربت وصلم بداد
یافت یک یک موی من جانی دگر

#مولانا

 

[Swan]

رفتم به مسجد از پی نظارهٔ رخش
بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد

( عباس صبوحی )

 

[eLOy]

دید روی زرد من در ماهتاب
کرد روی زرد ما از اشک تر

#مولانا

 

[Swan]

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن

یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن

#حافظ

 

[eLOy]

نفس نفس زده‌ام ناله‌ها ز فرقت تو
زمان زمان شده‌ام بی‌رخ تو سودایی

مجو مجو پس از این زینهار راه جفا
مکن مکن که کشد کار ما به رسوایی

#مولانا

 

[*افسون*]

یک جرعه می کهن ز ملکی نو به
وز هرچه نه می طریق بیرون شو به
در دست به از تخت فریدون صد بار
خشت سر خم ز ملک کیخسرو به

 

[eLOy]

هزارانْ سالْ با فطرت نشستم
ز خود بُبریدم و با غیر بستم

ولیکنْ آخرِ کارمْ سه حرف است
تراشیدم ، پرستیدم ، شکستم

#اقبال_لاهوری