Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

شعر طنز(یاد از آن روزی که بودم اولی)

اطلاعات موضوع

Kategori Adı مطالب جالب و خواندنی
Konu Başlığı شعر طنز(یاد از آن روزی که بودم اولی)
نویسنده موضوع ویدا
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan ویدا

ویدا

کـاربــر حـرفــه ای
تاریخ ثبت‌نام
Oct 30, 2013
ارسالی‌ها
188
پسندها
29
امتیازها
28
محل سکونت
تهران
دل نوشته
گر هیچ کسی همره مانیست خداهست..
بهترین اخلاقم
موجود نیست...
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :





یاد آن روزی که بودم اولی
ناز و طناز و عزیز و فلفلی

شاه خانه بودم و با داد و دود
هر چه را میخواستم آماده بود

وای از آن روزی که آمد دومی
نق نقو و بد ادا و قم قمی

من وزیر گشتم و افتادم زجا
دومی به جای من گردید شاه

تا به خود آیم و خودداری کنم
سومی آمد و او شد خواهرم

دختری زیبا و خوش رو مثل ماه
من و داداشم کشیدیم سوز و اه

جای سبزی و گل در زندگی
سر رسید از گرد راه چهارمی

دیگر آن خانه برایم تنگ شد
سبزی گل در نگاهم سنگ شد

داشتم میکردم عادت ناگهان
پنجمی هم پا گشود بر این جهان

گر چه بهر سوختن ۵ تن کافی نبود
ششمی هیزم شد و ما مثل دود

ناصر و منصور و شهناز و شهین احمد و فرهاد ...
هفتم مهین خانمان گردید در هم بر همی

سه قلو شد هشتمی و نهمی و دهمی
ای امان و ای امان و ای امان ای امان از دست بابا و مامان

مادرم شد بار دیگر حامله
این که آید تیم فوتبال کامله

ناصر و منصور و شهناز و شهین
احمد و فرهاد و مهناز و مهین

علیمردان خان گل و معصومه جان
آخری هم میشود دروازه بان !!!!
 
بالا پایین