- تاریخ ثبتنام
- Feb 24, 2014
- ارسالیها
- 281
- پسندها
- 406
- امتیازها
- 0
- محل سکونت
- تهران
- دل نوشته
- آدم وقـتی یـه حـس تکرار نشدنی رو با یکی تجـربه مـیکـنه . . . دیگه اون حــس رو با کـس دیگه ای نـمیـتونه تـجـربه کـنه ! بـعـضی حــس هـا . . . خــاص و نــاب هـسـتـنـد . . . مـثـل بــعـضـی آدم هـا . . . !
اعتبار :
[FONT=\]لقمان حكيم رضى الله عنه پسر را گفت:
\"امروز طعام مخور و روزه دار،و هر چه بر زبان راندى، بنويس . شبانگاه همه
آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاهروزهات را بگشا و طعام خور\"
\"شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. ديروقتشد و طعام نتوانست خورد.
روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد.
روز سوم بازهر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچطعام نخورد .
روز چهارم، هيچ نگفت .
شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد ونوشتهها بخواند.
پسر گفت: امروز هيچ نگفتهام تا برخوانم.
لقمان گفت: \"پس بيا واز اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت،
آنان كه كم گفتهاند، چنانحال خوشى دارند كه اكنون تو دارى\"[/FONT]
\"امروز طعام مخور و روزه دار،و هر چه بر زبان راندى، بنويس . شبانگاه همه
آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاهروزهات را بگشا و طعام خور\"
\"شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. ديروقتشد و طعام نتوانست خورد.
روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد.
روز سوم بازهر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را بر خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچطعام نخورد .
روز چهارم، هيچ نگفت .
شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد ونوشتهها بخواند.
پسر گفت: امروز هيچ نگفتهام تا برخوانم.
لقمان گفت: \"پس بيا واز اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت،
آنان كه كم گفتهاند، چنانحال خوشى دارند كه اكنون تو دارى\"[/FONT]