Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

متن كامل منشور كـورش هخامنشي

اطلاعات موضوع

Kategori Adı سایر موضوعات ادبیات
Konu Başlığı متن كامل منشور كـورش هخامنشي
نویسنده موضوع DaniyaL
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan DaniyaL

DaniyaL

Wing To Fly
کـاربـر انجمــن
تاریخ ثبت‌نام
Feb 5, 2014
ارسالی‌ها
1,300
پسندها
1,877
امتیازها
113
محل سکونت
Rasht
دل نوشته
آدمها تو را نمی فهمند فقط ترجمه ات میکنند آن هم به زبان خودشان
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
جنسیت
ماه تولد

اعتبار :

بدون هرگونه دودلي، كورش بزرگ شاهنشاه ايران زمين ، بزرگ‌ترين انسان همه‌ي روزگاران است.
او در دوراني كه به بردگي كشاندن انسان‌ها، فخر حكومت‌ها و مردمان بود، ”بردگي را برافكند“ .
او در روزگاري كه به اسارت كشاندن انسان‌ها، مايه‌ي بزرگي حكومت‌ها و مردمان بود، همه‌ي اسيران دربند را آزاد كرد و به آنان هزينه و توشه راه داد تا به سرزمين خود بازگردند.
او در سال 538 پيش از ميلاد يا 1159 پيش از هجرت، فرمان آزادي بشر و حقوق انسان‌ها را منتشر كرد.
كورش بزرگ شاهنشاه ايران، در سه كتاب آسماني به عنوان پيامبر خداوند ستوده شده است و در تورات، حتا از وي به عنوان مسيح خدا ( رهاننده ، ياسوشيانت) ، نام‌ برده شده است.
اين چنين انساني، ايراني است و هم ميهن و هم تبار ماست.
اگر در سرتاسر تاريخ بيش از 8 هزار ساله‌ي خويش، هيچ نداشتيم و تنها ”كورش“ را داشتيم، براي فخر و سرفرازي ملت ايران در پهنه‌ي گيتي بسنده بود.
ما برا اين باوريم و بر اين اميد كه در آينده‌اي نه چندان دور :

كه گردون نگردد،مگر بربهي به ما باز گردد،كلاه مهي


متن كامل

منشور كـورش هخامنشي


1ـ .‌.‌.
2ـ .‌..‌ همه جهان
3ـ .‌.‌. مرد ناشايستي [ به نام نبونيد] به فرمان‌روايي كشورش رسيده بود.
4ـ ... او آيين‌هاي كهن را برانداخت و نادرستي‌ها را جاي‌گزين آن‌ها كرد.
5ـ معبدي به تقليد از نيايشگاه ازگيلا Esagila براي شهر اور Ur و ديگر شهرها ساخت.
6ـ او كار ناشايست قرباني كردن ] انسان[ را رواج داد كه پيش از آن نبود... هر روز كارهاي ناپسند مي‌كرد. خشونت و بدكرداري.
7ـ او كارهاي ... روزمره را دشوار ساخت، او بـا وضع مقررات نامناسب، در زندگي مردم دخالت مي‌كرد. ] او[، اندوه و غم را در شهرها پراكند. او، از پرستش مردوك
Marduk خداي بزرگ روي برگرداند.
8ـ او، مردم را به سختي معاش دچار كرد. ] و[ هر روز به شيوه‌اي ساكنان شهر را آزار مي‌داد او بـا كارهاي زشت خود مردم را نابود مي‌كرد... همه مردم را.
9ـ از ناله و دادخواهي مردم، انليل
Enlil، خداي بزرگ آزرده شد... ديگر ايزدان آن سرزمين را ترك كرده بودند.
10ـ مردم از خداي بزرگ مي‌خواستند تـا به وضع همه باشندگان روي زمين كه زندگي و كاشانه‌شان رو به ويراني مي‌رفت، توجه كند. مردوك خداي بزرگ اراده كرد تـا ايزدان به بابل بازگردند.
11ـ ساكنان سرزمين سومر
Sumer و اكدAkad به روز مردگان افتاده بودند. مردوك به آنان توجه كرد و بر آنان رحمت آورد.
12ـ مردوك به دنبال فرمان‌روايي دادگر در سراسر همه كشورها به جست‌وجو پرداخت، به جست‌وجوي شاهي خوب كه او را ياري دهد.
آن گاه او نام كورش پادشاه انشان
Anshan را برخواند. ] و[ از او به نام پادشاه جهان ياد كرد.
13ـ اوتمام سرزمين گوتي
guti وهمه مردمان ماد رابه فرمانبرداري كورش در آورد. كورش بـا هر انسان، دادگري كرد.
14ـ كورش بـا راستي و داد، كشور را اداره مي‌كرد. مردوك خداي بزرگ بـا شادي از كردار نيك و انديشه نيك اين پشتيبان مردم خرسند بود.
15ـ از اين رو، او كورش را برانگيت تـا راه بابل در پيش گيرد، در حالي كه خود، هم‌چون ياوري راستين دوشتادوش او گام برمي‌داشت.
16ـ لشكر پرشمار او كه هم‌چون آب رودخانه شمارش ناپذير بود، آراسته به انواع جنگ‌افزارها در كنار او، ره مي‌سپردند.
17ـ مردوك مقدر كرد تـا كورش بدون جنگ‌ و خونريزي به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلايي ايمن داشت. او نبونيد شاه را به دست كورش سپرد.
18ـ مردم بابل و سراسر سرزمين سومر واكد و همه‌ي فرمانروايان محلي، فرمان كورش را پذيرفتند. از پادشاهي او شادمان شدند و بـا چهره‌هاي درخشان او را بوسيدند.
19ـ مردم، سروري را شادباش گفتند كه به ياري او از چنگال مرگ و غم‌ رهايي يافتند و به زندگي بازگشتند، همه‌ي ايزدان او را ستودند و نامش را گرامي داشتند.
20ـ منم كورش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر واكد، شاه چهارگوشه جهان.
21ـ پسر كمبوجيه، شاه بزرگ، شاه انشان، نوه‌ي كورش، شاه بزرگ، شاه انشان، نبيره‌ي چيش‌پيش، شاه بزرگ، شاه انشان.
22ـ ازدودماني كه هميشه شاه بوده‌اند و فرمان‌روايي‌اش را بل (
Bel) و نبو (Nabu) گرامي‌ مي‌دارند و بـا خرسندي قلبي پادشاهي او را خواهانند.
آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم؛
23ـ همه مردم گام‌هاي مرا بـا شادماني پذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياري نشستم. « مردوك» دل‌هاي پاك مردم بابل را متوجه من كرد... زيرا من او را ارجمند و گرامي داشتم.
24ـ ارتش بزرگ من به آرامي وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاري به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد.
25ـ وضع داخلي بابل و جايگاه‌هاي مقدسش، قلب مرا تكان داد... من براي صلح كوشيدم. نبونيد مردم درمانده بابل را به بردگي كشيده بود، كاري كه در خود شان آنان نبود.
26ـ من برده‌داري را برانداختم، به تيره‌بختي‌هاي آنان پايان بخشيدم. فرمان دادم كه همه‌ي مردم در پرستش خداي خود آزاد باشند و آنان را نيازارند. فرمان دادم كه هيچ‌كس اهالي شهر را از هستي ساقط نكند. مردوك از كردار نيك من خشنود شد.
27ـ او بر من، كورش كه ستايشگر او هستم و بركمبوجيه پسر من و هم‌چنين بر همه سپاهيان من،
28ـ بركت و مهرباني‌اش را ارزاني داشت. مـا همگي شادمانه و در صلح و آشتي مقام بلندش را ستوديم. به فرمان مردوك همه‌ي شاهان بر اورنگ پادشاهي نشسته‌اند.
29ـ همه‌ي پادشاهان سرزمين‌هاي جهان، از درياي بالا تـا درياي پايين همه‌ي مردم سرزمين‌هاي دور دست، همه‌ي پادشاهان آموري[
Amuri ] و همه‌ي چادرنشينان.
30ـ مرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از... تـا آشور و شوش.
31ـ من شهرهاي آگاده (
Agadeh) ، اشنونا (Eshnuna) ، زمبان (Zamban) ، متورنو (Merurnu) ، دير (Der) ، سرزمين گوتيان و هم‌چنين شهرهاي آن‌سوي دجله كه ويران شده بود، از نو ساختم.
32ـ فرمان دادم تمام نيايشگاه‌هايي را كه بسته شده بود، بگشايند. همه‌ي خدايان اين نيايشگاه‌ها را به جاهاي خود بازگرداندم. همه‌ي مردماني را كه پراكنده و آواره شده بودند، به جايگاه‌هاي خود برگرداندم، خانه‌هاي ويران آنان را آباد كردم.
33ـ هم‌چنين پيكره‌ي خدايان سومر واكد را كه نبونيد بدون واهمه از خداي بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودي مردوك به شادي و خرمي
34ـ به نيايشگاه‌هاي خودشان بازگرداندم، باشد كه دل‌ها شاد گردد. بشود كه خداياني كه آنان را به جايگاه‌هاي مقدس نخستين‌شان بازگرداندم.
35ـ هر روز در پيشگاه خداي بزرگ برايم خواستار زندگاني بلند باشند. بشود كه سخنان پربركت و نيك‌خواهانه برايم بيابند. بشود كه آنان به خداي من مردوك بگويند: كورش شاه، پادشاهي است كه تراگرامي مي‌دارد و پسرش كمبوجيه.
36ـ بي‌گمان در روزهاي سازندگي، همگي مردم بابل پادشاه را گرامي داشتند و من براي همه‌ي مردم جامعه‌اي آرام آماده ساختم و صلح و آرامش را به تمامي مردم اعطا كردم.
37ـ ...
38ـ ... باروي بزرگ بابل را استوار گردانيدم...
39ـ ... ديوار آجري خندق شهر را،
40ـ كه هيچ‌يك از شاهان پيشين بـا بردگان به بيگاري گرفته شده به پايان نرسانيده بودند،
41ـ ... به انجام رسانيدم.
42ـ دروازه‌هايي بزرگ براي آنها گذاشتم بـا درهايي از چوب سدر و روكشي از مفرغ...
43ـ ...
44ـ ...
45ـ ... براي هميشه.





 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Ops
بالا پایین