Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

داستان رستوران دقل باز

اطلاعات موضوع

Kategori Adı مطالب پند آموز و عرفانی
Konu Başlığı داستان رستوران دقل باز
نویسنده موضوع mosTafa
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan mosTafa

mosTafa

مـدیـر ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Sep 15, 2013
ارسالی‌ها
5,132
پسندها
4,080
امتیازها
113
محل سکونت
مشهد
تخصص
انتخاب آدم اشتباهی
دل نوشته
لیاقت ش رو نداشت ...
بهترین اخلاقم
احمق م
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه

اعتبار :

جانی ساعت ۲ از محل کارش بیرون آمد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود.
چند رستوران گرانقیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود :”ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار”، جانی معطل نکرد و داخل رستوران شد و یک پرس اسپاگتی و یک نوشابه برداشت و سر میز نشست.
گارسون برایش دو نوع سوپ،
سالاد، سیب زمینی سرخ کرده، نوشابه اضافه، بستنی و دو نوع دسر آورد و به اعتراض جانی توجهی نکرد که گفت:” ولی من این غذاها رو سفارش ندادم.”
گارسون که رفت جانی شانه ای بالا انداخت و گفت:” خودشان می فهمند که من نخوردم!”

اما جانی موقعی فهمید که این شیوه آن رستوران برای کلاهبرداری است که رفت جلو صندوق و متصدی رستوران پول همه غذاها رو حساب کرد و گفت ۱۵ دلار و ۱۰ سنت.
جانی معترض شد ” ولی من هیچکدومو نخوردم!” و مرد پاسخ داد ” ما آوردیم می خواستین بخورین!”
جانی که خودش ختم زرنگهای روزگار بود، سری تکان داد و یک سکه ۱۰ سنتی روی پیشخوان گذاشت و وقتی متصدی اعتراض کرد گفت:” من مشاوری هستم که بابت یک ساعت مشاوره ۱۵ دلار می گیرم.”
متصدی گفت :” ولی ما که مشاوره نخواستیم؟!” و جانی پاسخ داد :”من که اینجا بودم می خواستین مشاوره بگیرین!”
و سپس به آرامی از آنجا خارج شد!
 
بالا پایین