Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

غزلیات هلالی جغتایی

اطلاعات موضوع

Kategori Adı اشعار فارسی
Konu Başlığı غزلیات هلالی جغتایی
نویسنده موضوع *JujU*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan *JujU*

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۲۲

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

نیست حد آن که گویم بندهٔ روی توام
دیگری گرینده باشد، من سگ کوی توام
بر امید آن که یک دشنام روزی بشنوم
سال‌ها شد، جان من، کز جان دعاگوی توام
گر چه ای، بدخوی من، خوی تو عاشق گشتن‌ست
ترک خوی خود مکن، من کشتهٔ خوی توام
گر دل من سدره و طوبی نجوید دور نیست
زان که من در آرزوی سرو دل‌جوی توام
چند گویی پای در دامن کش و این سو میا
پا کشیدن چون توان چون دل کشد سوی توام
رنجه کردی صاعد و خون هلالی ریختی
تا قیامت شرمسار دست و بازوی توام
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۲۳

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

عجب شکسته دل و زار و ناتوان شده‌ام!
چنان که هجر تو می‌خواست، آن‌چنان شده‌ام
به گفتگوی تو افسانه گشته‌ام همه جا
به جستجوی تو آوارهٔ جهان شده‌ام
خدای را دگر ای یار سوی من مگذر
که من به کوی کسی خاک آستان شده‌ام
دلم ز شادی عالم گرفته است ولی
غمی که از تو رسیده است شادمان شده ام
از آن شده است، هلالی، دلم شکاف شکاف
که ناوک غم و اندوه را نشان شده‌ام
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۲۴

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

روزی که در فراق جمال تو بوده‌ام
گریان در اشتیاق وصال تو بوده‌ام
هر سو که رفته‌ام به هوای تو رفته‌ام
هر جا که بوده‌ام به خیال تو بوده‌ام
هر گه شکرلبی به کسی کرد گفتگو
در حسرت جواب و سوال تو بوده‌ام
جایی که داغ بر ورق لاله دیده‌ام
آن جا به یاد عارض و خال تو بوده‌ام
چون کرده‌ام نظارهٔ قد بلند سرو
در آرزوی تازه نهال تو بوده‌ام
القصه رخ نما که هلالی صفت بسی
مشتاق آفتاب جمال تو بوده‌ام
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۲۵

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

ز سوز سینه کبابم، ز سیل دیده خرابم
تو شمع بزم کسانی و من در آتش و آبم
مرا عقوبت هجر تو بهتر از همه شادی‌ست
تو راحت دگران شو، که من برای عذابم
به دیگران منشین و به جان من مزن آتش
مرا مسوز، که من خود بر آتش تو کبابم
اگر برای هلاک من‌ست ناز و عتابت
بیا و قتل کن ایدون، که مسحق عتابم
سوال بوسه نمودم ولی تو لب نگشودی
سخن به عرض رسید و در انتظار جوابم
به گرد روی تو پروانه‌ام، که شمع مرادی
اگر تو روی بتابی، من از تو روی نتابم
به قدر خاک از من کسی حساب نگیرد
به کوی دوست، هلالی، ببین که در چه حسابم؟
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۲۶

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

به یار بی‌وفا عمری وفا کردم ندانستم
به امید وفا بر خود جفا کردم ندانستم
دل آزاری که هرگز دیده بر مردم نیندازد
به سان مردمش در دیده جا کردم ندانستم
اگر گفتم که دارد یار من آیین دلجویی
معاذالله غلط کردم، خطا کردم، ندانستم
بلای جان من آن شوخ و من افتاده در کویش
دریغا خانه در کوی بلا کردم ندانستم
به هر بیگانهٔ بدخوی او از آشنا بهتر
به آن بیگانه خود را آشنا کردم ندانستم
گرفتم آن سر زلف و کشیدم و صد گرفتاری
به دست خویش خود را مبتلا کردم ندانستم
هلالی پیش آن مه شرمسارم زین شکایت‌ها
درین معنی به غایت ماجرا کردم ندانستم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۲۷

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

هر شب به سر کوی تو از پای درافتم
وز شوق تو آهی زنم و بی‌خبر افتم
گر بار غم این‌ست که من می‌کشم از تو
بالله! که اگر کوه شوم از کمر افتم
خواهم بزنی تیر و به تیغم بنوازی
تا در دم کشتن به تو نزدیک‌تر افتم
من بعد بر آنم که به بوی سر زلفت
برخیزم و دنبال نسیم سحر افتم
ای شیخ، به محراب مرا سجده مفرما
بگذار، خدا را، که بر آن خاک درافتم
گمراهی من بین که درین مرحله هر روز
از وادی مقصود به جای دگر افتم
سیلاب سرشک از مژه بگشای، هلالی
مپسند که آغشته به خون جگر افتم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۲۸

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

به راهت بینم و از بیخودی بر رهگذر غلتم
به هر جا پانهی، از شوق پابوست به سر غلتم
به هر پهلو که می‌افتم به پهلوی سگت شب‌ها
نمی‌خواهم کز آن پهلو، به پهلوی دگر غلتم
بدان در وقت بسمل از تو می‌خواهم چنان زخمی
که عمری نیم‌بسمل باشم و بر خاک درغلتم
به امیدی که روزی بر سرم آید سگ کویت
در آن کو هر شبی تا روز در خون جگر غلتم
چنان زار و ضعیفم در هوای سرو بالایی
که همچون خار و خاشاک از دم باد سحر غلتم
نمی‌خواهم که از بزم وصال او روم بیرون
کرم کن، ساقیا، جامی که آن‌جا بی‌خبر غلتم
هلالی چون مرا در کوی آن مه ناتوان بینی
بگیر از دستم و بگذار تا بار دگر غلتم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۲۹

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

اگر چون خاک پامالم کنی، خاک درت گردم
وگر چون گرد بر بادم دهی، گرد سرت گردم
کشی خنجر که می‌سازم به دست خویش قربانت
چه لطف‌ست این؟ که من قربان دست و خنجرت گردم
تو ماه کشور حسنی و شاه کشور خوبان
گدای کشورت باشم، اسیر لشکرت گردم
پس از مردن چو در پرواز آید مرغ جان من
چوم مرغان حرم بر گرد قصر و منظرت گردم
مگس‌وارم، به تلخی، چند رانی؟ سوی خویشم خوان
که بر گرد لب شیرین همچون شکرت گردم
هلالی را به هشیاری چه جای طعن؟ ای ساقی
بگردان ساغر می تا هلاک ساغرت گردم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۳۰

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

به صد امید هر دم گرد آن دیوار و در گردم
بسی امیدوارم، آه! اگر نومید برگردم
چه حسن‌ست این؟ که از یک دیدنت دیوانه گردیدم
بیا، تا بار دیگر بینم و دیوانه‌تر گردم
چون آن مه فتنه شد در شهر، من عاقبت روزی
شوم آواره و هر دم به صحرای دگر گردم
خدا را، این چنین زود از سر بالین من مگذر
دمی بنشین، که برخیزم، تو را بر گرد سر گردم
زهر در کامدم، در کوی تو همچون سگم راندی
سگ کوی توام تا چند، یا رب در به در گردم؟
خبر می‌پرسم از جانان ولی ناگه اگر روزی
ازو کس یک خبر گوید من از خود بی‌خبر گردم
هلالی، چون سپه انگیخت عشق آن کمان ابرو
به میدان آیم و تیر ملامت را سپر گردم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۳۱

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

عیدست، برون آی که حیران تو گردم
قربان خودم ساز، که قربان تو گردم
خاکم به رهت، جلوه‌کنان، رخش برانگیز
تا خیزم و گرد سر تو گردم
جمعیت آسوده‌دلان از دل جمع‌ست
جمعیت من آن که، پریشان تو گردم
زین گونه که از شادی وصلت خبرم نیست
مشکل که خلاص از غم هجران تو گردم
من عاجزم از خدمت مهمان خیالت
این خود چه خیال‌ست که مهمان تو گردم؟
تا یافتم از شادی وصل تو حیاتی
ترسم که هلاک از غم هجران تو گردم
بر خاک درت من که و تشریف غلامی؟
ای کاش توانم سگ دربان تو گردم
گفتی که به جان بندهٔ ما باش هلالی
تا جان بودم بندهٔ فرمان تو گردم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۳۲

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

ز پیر میکده عمری در التماس شدم
که خاک درگه دیر فلک اساس شدم
غم مرا به غم دیگران قیاس مکن
که من نشانهٔ غم‌های بی‌قیاس شدم
مرا ز حسن تو صنع خدای ظاهر شد
تو را شناختم، آنگه خداشناس شدم
سپاس عید بود پاس نقل و باده و جام
هزار شکر که مشغول این سپاس شدم!
پلاس فقر، هلالی، لباس فخر من‌ست
من از برای تفاخر درین لباس شدم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۳۳

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

کاشکی! خاک حریم حرمت می‌بودم
می‌خرامیدی و من در قدمت می‌بودم
بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت!
بیش از این کاش گرفتار غمت می‌بودم
گر به پرسیدن من لطف نمی‌فرمودی
همچنان کشتهٔ تیغ دو دمت می‌بودم
گر به سررشتهٔ مقصود رسیدی دستم
دست در سلسلهٔ خم به خمت می‌بودم
گر مرا حشمت کونین میسر می‌شد
همچنان بندهٔ خیل و حشمت می‌بودم
چون مریضی که دلش مایل صحت باشد
عمرها طالب درد و المت می‌بودم
هر چه خواهی بکن ای دوست که من از دل و جان
آرزومند جفا و ستمت می‌بودم
تا تو یک ره به کرم سوی هلالی گذری
سال‌ها چشم به راه کرمت می‌بودم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۳۴

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

دو روز شد که ز درد فراق بیمارم
از این دو روزه حیاتی که هست بیزارم
چو لاله سینهٔ من چاک شد، بیا و ببین
که از تو بر دل پرخون چه داغ‌ها دارم؟
مرا ز گریه مکن منع، ساعتی بگذار
که زار زار بگریم، که عاشق زارم
رسید جان به لب و نیست غیر از این هوسم
که آیم و به سگان در تو بسپارم
خلاصی من از آن قید زلف ممکن نیست
که در کمند بلای سیه گرفتارم
به جلوه‌گاه بتان می‌روم، سرشک‌فشان
به باغ سنگ‌دلان تخم مهر می‌کارم
هلالی، از غم یارست روز من شب تار
چه شد که صبح شود یک نفس شب تارم؟
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۳۵

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

من نه آنم که دل خویش مشوش دارم
هر کجا ناخوشی‌یی هست به او خوش دارم
گر سگان سر آن کوی کبابی طلبند
پاره سازم دل پرخون و بر آتش دارم
چه بلاها که دل زارم از آن مه نکشید؟
الله، الله! چه دل زار بلاکش دارم!
تا تو را صفحهٔ دل ساده شد از نقش وفا
ورق چهره به خوناب منقش دارم
از من امروز، هلالی، مطلب خاطر جمع
که دل آشفتهٔ آن زلف مشوش دارم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۳۶

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

یار آمد و من طاقت دیدار ندارم
از خود گله‌ای دارم و از یار ندارم
شادم که غم یار ز خود بی‌خبرم کرد
باری، خبر از طعنهٔ اغیار ندارم
گفتم چو بیایی غم خود با تو کنم شرح
اما چه کنم؟ طاقت گفتار ندارم
لطف تو بود اندک و اندوه تو بسیار
من خود گلهٔ اندک و بسیار ندارم
گو: خلق بدانند که من رندم و رسوا
از رندی و بدنامی خود عار ندارم
بی‌قیدم و از کار جهان فارغ مطلق
کس با من و من هم به کسی کار ندارم
حال من دل‌خسته خراب‌ست هلالی
آزرده دلی دارم و غم‌خوار ندارم
 

*JujU*

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 6, 2013
ارسالی‌ها
2,786
پسندها
394
امتیازها
83
محل سکونت
تهران
تخصص
فکر کردن به چیزایی که دیگران ساده ازش رد میشن
دل نوشته
هر روز معجزه است اگر به خدا ایمان بیاوریم..

اعتبار :

غزل شمارهٔ ۲۳۷

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی » غزلیات

عمر رفته است و کنون آفت جانی دارم
گشته‌ام پیر ولی عشق جوانی دارم
چاره‌ساز دل و جان همه بیمارانی
چاره‌ای ساز که من هم دل و جانی دارم
کاش چون لاله دل تنگ مرا بشکافی
تا بدانی که چه سان داغ نهانی دارم؟
بر همه خلق یقین شد که وفا نیست تو را
لیک من از طمع خویش گمانی دارم
بنده‌ام خواندی و داغم چو سگان بنهادی
زین سبب در همه جا نام و نشانی دارم
ملک عشق تو جهانی‌ست که پایان‌ش نیست
من درین ملکم و غوغای جهانی دارم
جان من شرح الم‌های هلالی بشنو
که درین واقعه جان‌سوز بیانی دارم
 
بالا پایین