Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

خـانـواده؛داستان كوتاه

اطلاعات موضوع

Kategori Adı آرشیو داستان های کوتاه
Konu Başlığı خـانـواده؛داستان كوتاه
نویسنده موضوع mosTafa
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan mosTafa

mosTafa

مـدیـر ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Sep 15, 2013
ارسالی‌ها
5,132
پسندها
4,080
امتیازها
113
محل سکونت
مشهد
تخصص
انتخاب آدم اشتباهی
دل نوشته
لیاقت ش رو نداشت ...
بهترین اخلاقم
احمق م
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه

اعتبار :

  • شيرين زندگي سالمي نداشته ، سايه پدر مادر بالاي سرش نبوده ، توي پرورشگاه بزرگ شده و براي همين معني خانواده و محبت و همسر را نمي فهمه....
اين دختر به درد تو نمي خوره فرزاد....
اينها را پدر مادر فرزاد مي گفتند ، اما او يك عمر در رفاه به سر برده بود ، چيزي را در وجود شيرين پرورشگاهي ديده بود كه در هيچ كدام از دختران پولدار فاميل نديده بود و به همين خاطر بعد از كلي قهر و دعوا و آشتي و ... با شيرين ازدواج كرد ....
شش سال از ازدواجشان گذشته بود و در حالي كه تمام اعضاي خانواده و فاميل فرزاد از اينكه آبرويشان نرود فرزاد را به خانه شان راه نمي دادند ، اين تنها شيرين بود كه هر روز دست دختر پنج ساله اش را بغل مي گرفت و پسرك يك ساله اش را بغل مي كرد و براي ملاقات شوهرش كه در مركز ترك اعتياد بستري شده بود به آنجا مي رفت ، بي آنكه نگران آبرويش باشد!!
 
بالا پایین