Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

نوحه های تاسوعای حسینی

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı داستان و حکایت های دینی و مذهبی
Konu Başlığı نوحه های تاسوعای حسینی
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

[h=2]نوحه های تاسوعای حسینی[/h]




اشعار تاسوعای حسینی


جان زینب به لب رسید ای رسیده به علقمه
کی می آیی عباس (2)
ای قرار دل علی دل به تو بسته فاطمه
کی می آیی عباس (2)
برگردان : قلب بی کینه عشق در سینه آب و آیینه
کی می آیی عباس (2)

خیمه ها چشم انتظار دیدنت
تیغ دشمن در کمین چیدنت
می رسدکی دست ما بر دامنت
کی می آیی عباس (2)
جان زینب ، جان اصغر ، جان من
بر لب خشکیده ات آبی بزن
قلب تو تنگ است و جنگت تن به تن
کی می آیی عباس (2)
دست تو تنها پناه اصغر است
خشم تو سرمایه ی این لشکر است
در کنارت تشنگی آسان تر است
کی می آیی عباس (2)
با خیالت لحظه ها سر می شود
بغض ما هر لحظه پرپر می شود
تازه بی تو داغ اکبر می شود
کی می آیی عباس (2)
گریه ها کم کم به افغان می رسد
کار غم بی تو به سامان می رسد
عمر صبر ما به پایان می رسد
کی می آیی عباس (2)
یاد تو گرمای آغوش همه
برده ای با رفتن ات هوش همه
شد عطش بی تو فراموش همه
کی می آیی عباس (2)
ای که با تو هر شبی مهتابی است
بی تو ماندن اول بی تابی است
داغ تو سنگین تر از بی آبی است
کی می آیی عباس (2)
عشق مردان ، مرد میدان خطر
بر تن مشکت مکن دستت سپر
از تمام تشنه ها، لب تشنه تر
کی می آیی عباس(2)
ای زلال راهی دریا شده
ای هلال در شبم پیدا شده
در کنار علقمه تنها شده
کی می آیی عباس (2)
ای عمود خیمه ی زهرا بیا
تشنه کردی ، تشنه دریا را بیا
مثل تنها رفتنت تنها بیا
کی می آیی عباس (2)
ما همه یکدل دعایت می کنیم
صحبت از مهر و وفایت می کنیم
با لبی تشنه صدایت می کنیم
کی می آیی عباس (2)
قامت سرو تو مثل لاله ریخت
بر زمین خون تو بی اندازه ریخت
ای قربان سرت آبی که ریخت
کی می آیی عباس (2)
مانده سوی رفتن تو روی ما
روی تو برگشته سمت خیمه ها
ساقی ما ، سایه سار کربلا
کی می آیی عباس (2)



اشعار شهادت حضرت ابوالفضل

گر نخیزی تو ز جا کار حسین سخت تر است
نگران حرمم،آبرویم در خطر است
قامت خم شده را هر که بیند گوید
بی علمدار شده، دست حسین بر کمر است
داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولی
بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است

دست از جنگ کشیدند و به من می خندند
تو که باشی به برم باز دلم گرم تر است

نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی
چو ملائک بدنت پر شده از بال و پر است

پیش من با سر منشق شده تعظیم نکن
که خدا هم ز وفاداری تو با خبر است

علقمه پر شده از عطر گل یاس بگو
مادرم بوده کنارت كه حسین بی خبر است

به تو از فاصله ی یک قدمی تیر زدند
قد و بالای رسا باعث این درد و سر است

اصغر از هلهله کردن بدنش می لرزد
گر بداند که تو هستی کمی آرام تر است

وعده ی ما به نوک نیزه و هر شهر دیار
که به دنبال سرت خواهرمان رهسپر است



اشعار شهادت حضرت ابوالفضل

الا یا ایها الساقی برون بر حسرت دل ها
که جامت حل نماید یکسره اسرار مشکل ها
به می بربند راه عقل را از خانقاه دل
که این دارالجنون هرگز نباشد جای عاقل ها

اگر دل بسته ای بر عشق جانان جای خالی کن
که این میخانه هرگز نیست جز مأوای بی دل ها

اگر از نشئه ی دل کمتر از آنی به خود آیی
برون شو بی درنگ از مرو خلوتگاه غافل ها

اگر دل داده ای بر عالم هستی و بالاتر
به خود بستی به تار عنکبوتی بس سلاسل ها

نمک شور تو دریای طلب می طلبد
وصف لعل دهنت باغ رطب می طلبد

روز من را شب گیسوی شما کرده سیاه
اصلأ ای ماه سرودن ز تو شب می طلبد

از غباری که نشسته به لب پر ترکت
می توان گفت قدم های تو لب می طلبد

آن خضوعی که خدا در نظرت ریخته است
درک آغوش نگاه تو ادب می طلبد

سخت کرده تب شوق لب تو کام مرا
هیچ کس نیست که بر دوش کشد بار مرا

چه کسی برده در این حاشیه چشمانت را
منکر آن نقش زن ناشی چشمانت را

میکشد با نظر ام بنین جبرائیل
طرح فیروزه ای کاشی چشمانت را

می توانند ملائک بگذارند مگر
آخرین قیمت نقاشی چشمانت را

کار و بارش به سر میکده ها افتاده
دیده هر کس که نمک پاشی چشمانت را

آدم از باده ی چشم تو هوس می افتد
تو اگر جام دهی میکده پس می افتد

آخرین جمله که گفتند بگویم دلی است
هر کسی عبد حسین است ابوفاضلی است

لرزه انداخته عشق تو به بالا به زمین
مرحبا بر تو و بر مادر تو ام بنین
 
بالا پایین