Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

خداشناسی در شاهنامۀ فردوسی (قسمت دوم)

اطلاعات موضوع

Kategori Adı مجموعه اشعار و دیوان
Konu Başlığı خداشناسی در شاهنامۀ فردوسی (قسمت دوم)
نویسنده موضوع !!!OMID!!!
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan !!!OMID!!!

!!!OMID!!!

کـاربــر حـرفــه ای
تاریخ ثبت‌نام
Jul 25, 2015
ارسالی‌ها
2,090
پسندها
526
امتیازها
0
محل سکونت
کرمانشاه
تخصص
مهندس عمران
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :


بخش ۱۰

فردوسی » شاهنامه » منوچهر

چو خورشید تابان برآمد ز کوه

برفتند گردان همه همگروه

بدیدند مر پهلوان را پگاه

وزان جایگه برگرفتند راه

سپهبد فرستاد خواننده را

که خواند بزرگان داننده را

چو دستور فرزانه با موبدان

سرافراز گردان و فرخ ردان

به شادی بر پهلوان آمدند

خردمند و روشن روان آمدند

زبان تیز بگشاد دستان سام

لبی پر ز خنده دلی شادکام

نخست آفرین جهاندار کرد

دل موبد از خواب بیدار کرد

چنین گفت کز داور راد و پاک

دل ما پر امید و ترس است و باک

به بخشایش امید و ترس از گناه

به فرمانها ژرف کردن نگاه

ستودن مراو را چنان چون توان

شب و روز بودن به پیشش نوان

خداوند گردنده خورشید و ماه

روان را به نیکی نماینده راه

بدویست گیهان خرم به پای

همو داد و داور به هر دو سرای

بهار آرد و تیرماه و خزان

برآرد پر از میوه دار رزان

جوان داردش گاه با رنگ و بوی

گهش پیر بینی دژم کرده روی

ز فرمان و رایش کسی نگذرد

پی مور بی او زمین نسپرد

بدانگه که لوح آفرید و قلم

بزد بر همه بودنیها رقم

جهان را فزایش ز جفت آفرید

که از یک فزونی نیاید پدید

ز چرخ بلند اندر آمد سخن

سراسر همین است گیتی ز بن

زمانه به مردم شد آراسته

وزو ارج گیرد همی خواسته

اگر نیستی جفت اندر جهان

بماندی توانای اندر نهان

و دیگر که مایه ز دین خدای

ندیدم که ماندی جوان را بجای

بویژه که باشد ز تخم بزرگ

چو بی‌جفت باشد بماند سترگ

چه نیکوتر از پهلوان جوان

که گردد به فرزند روشن روان

چو هنگام رفتن فراز آیدش

به فرزند نو روز بازآیدش

به گیتی بماند ز فرزند نام

که این پور زالست و آن پور سام

بدو گردد آراسته تاج و تخت

ازان رفته نام و بدین مانده بخت

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۳

… بر جهان آفرین

بخواند و بمالید رخ بر زمین

همی گفت کای کردگار سپهر

خداوند هوش و خداوند مهر

همه نیکویها به گیتی ز تست

نیایش ز فرزند گیرم نخست

ز رستم


متن کامل شعر را ببینید ...

بخش ۸

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش

هیونی بیاراست کاووس شاه

بفرمود تا بازگردد به راه

نویسندهٔ نامه را پیش خواند

به کرسی زر پیکرش برنشاند

یکی نامه فرمود پر خشم و جنگ

زبان تیز و رخساره چون بادرنگ

نخست آفرین کرد بر کردگار

خداوند آرامش و کارزار

خداوند بهرام و کیوان و ماه

خداوند نیک و بد و فر و جاه

بفرمان اویست گردان سپهر

ازو بازگسترده هرجای مهر

داستان کاموس کشانی

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی

بنام خداوند خورشید و ماه

که دل را بنامش خرد داد راه

خداوند هستی و هم راستی

نخواهد ز تو کژی و کاستی

خداوند بهرام و کیوان و شید

ازویم نوید و بدویم امید

ستودن مر او را ندانم همی

از اندیشه جان برفشانم همی

ازو گشت پیدا مکان و زمان

پی مور بر هستی او نشان

ز گردنده خورشید تا تیره خاک

دگر باد و آتش همان آب پاک

بهستی یزدان گواهی دهند

روان ترا آشنایی دهند

ز هرچ آفریدست او بی‌نیاز

تو در پادشاهیش گردن فراز

ز دستور و گنجور و از تاج و تخت

ز کمی و بیشی و از ناز و بخت

همه بی‌نیازست و ما بنده‌ایم

بفرمان و رایش سرافگنده‌ایم

شب و روز و گردان سپهر آفرید

خور و خواب و تندی و مهر آفرید

جز او را مدان کردگار بلند

کزو شادمانی و زو مستمند

بخش ۱۴

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار

دبیر جهاندیده را پیش خواند

ازان چاره و چنگ چندی براند

بر تخت بنشست فرخ دبیر

قلم خواست و قرطاس و مشک و عبیر

نخستین که نوک قلم شد سیاه

گرفت آفرین بر خداوند ماه

خداوند کیوان و ناهید و هور

خداوند پیل و خداوند مور

خداوند پیروزی و فرهی

خداوند دیهیم و شاهنشهی

خداوند جان و خداوند رای

خداوند نیکی‌ده و رهنمای

ازو جاودان کام گشتاسپ شاد

به مینو همه یاد لهراسپ باد

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۷

… بر حریر

نخست آفرین کرد بر دادگر

کزو دید نیروی و فر و هنر

خداوند هوش و زمان و مکان

خرد پروراند همی با روان

گذر نیست کس را ز فرمان او

کسی کاو بگردد


متن کامل شعر را ببینید ...

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۸

… خشم و جنگ

زبان تیز و رخساره چون بادرنگ

نخست آفرین کرد بر کردگار

خداوند آرامش و کارزار

خداوند بهرام و کیوان و ماه

خداوند نیک و بد و فر و جاه

بفرمان


متن کامل شعر را ببینید ...

فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۹

… تست

سیاوش برو آفرین کرد سخت

که از گوهر تو مگر داد بخت

سپاس از خدای جهان آفرین

کزویست آرام و پرخاش و کین

سپهدار دست سیاوش به دست

بیامد به تخت مهی بر

متن کامل شعر را ببینید ...


فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۱۸

… آید همی

ز روز گذر کردن اندیشه کن

پرستیدن دادگر پیشه کن

بترس از خدا و میازار کس

ره رستگاری همین است و بس

کنون ای خردمند بیدار دل

مشو در گمان پای درکش ز


متن کامل شعر را ببینید ...
فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۴

… و قرطاس و مشک و عبیر

نخستین که نوک قلم شد سیاه

گرفت آفرین بر خداوند ماه

خداوند کیوان و ناهید و هور

خداوند پیل و خداوند مور

خداوند پیروزی و


متن کامل شعر را ببینید ...

بخش ۴ - گفتار اندر آفرینش مردم

فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب

چو زین بگذری مردم آمد پدید

شد این بندها را سراسر کلید

سرش راست بر شد چو سرو بلند

به گفتار خوب و خرد کاربند

پذیرندهٔ هوش و رای و خرد

مر او را دد و دام فرمان برد

ز راه خرد بنگری اندکی

که مردم به معنی چه باشد یکی

مگر مردمی خیره خوانی همی

جز این را نشانی ندانی همی

ترا از دو گیتی برآورده‌اند

به چندین میانجی بپرورده‌اند

نخستین فطرت پسین شمار

تویی خویشتن را به بازی مدار

شنیدم ز دانا دگرگونه زین

چه دانیم راز جهان آفرین

نگه کن سرانجام خود را ببین

چو کاری بیابی ازین به گزین

به رنج اندر آری تنت را رواست

که خود رنج بردن به دانش سزاست

چو خواهی که یابی ز هر بد رها

سر اندر نیاری به دام بلا

نگه کن بدین گنبد تیزگرد

که درمان ازویست و زویست درد

نه گشت زمانه بفرسایدش

نه آن رنج و تیمار بگزایدش

نه از جنبش آرام گیرد همی

نه چون ما تباهی پذیرد همی

ازو دان فزونی ازو هم شمار

بد و نیک نزدیک او آشکار
 
بالا پایین