Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

داستان هایی درباره امر به معروف و نهی از منکر...

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı داستان و حکایت
Konu Başlığı داستان هایی درباره امر به معروف و نهی از منکر...
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :


چون که انسان فراموشکار است و گاهی از نتیجه و حاصل کار‌ها غافل می‌شود، باید

با موعظه و نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر، او را متذکر وظایف خود کرد

و به او هشدار داد که نتیجه عمل او چه خواهد شد و این یکی از شیوه‌های

تربیتی امام علی النقی الهادی (علیه السّلام) برای تربیت افراد بود.

آن حضرت همیشه افراد جامعه را با بیان نورانی و الهی خویش موعظه و

نصیحت می‌فرمود و آنان را متحوّل و متذکّر می‌ساخت؛

چنان که در روایت آمده است:

عباسی، پیشنماز دستگاه خلافت در مکه و مدینه، در حضور متوکل عباسی،

از شخصیت امام علی النقی الهادی (علیه السّلام) و خطر او در میان شیعیان

به شدت انتقاد کرد و از خلیفه خواست که او را از مدینه تبعید سازند و همین

گونه هم شد. هنگامی که امام علی النقی الهادی (علیه السّلام) را از مدینه

به سمت سامرا می‌بردند، بریحه با امام همراه بود و به حضرت چنین گفت:

« تو خود می‌دانی که عامل تبعید تو (به سامرا) من بودم.

با سوگند‌های محکم و استوار قسم می‌خورم که اگر شکایت مرا نزد امیرالمؤمنین

یا یکی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را (در مدینه) آتش می‌زنم

و بردگان و خدمتکارانت را می‌کشم و چشمه‌های مزرعه‌های

تو را کور خواهم کرد و بدان که این کار‌ها را می‌کنم.

امام علی النقی الهادی (علیه السّلام) متوجه او شد

و در مقام موعظه و نصیحت به او چنین فرمود:

« نزدیک‌ترین راه برای شکایت از تو این بود که دیشب شکایت تو را نزد خدا بردم

و من شکایت تو را که بر خدا عرضه کردم، نزد بندگانش نخواهم برد.»

بریحه چون این سخنان حکیمانة و موعظه‌آمیز امام را شنید، به دامان حضرت

افتاد و با تضرع و انابه تقاضای بخشودن کرد

امام نیز در جواب فرمود :

تو را بخشیدم
 
بالا پایین