Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

ضرب المثل های فارسی

اطلاعات موضوع

Kategori Adı پند و ضرب المثل
Konu Başlığı ضرب المثل های فارسی
نویسنده موضوع novindoc
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan novindoc

novindoc

کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
Nov 1, 2013
ارسالی‌ها
8
پسندها
1
امتیازها
0

اعتبار :




سا لیکه نیكو ست ،از بهارش پیداست. خوب وبد از آغازش هویداست. ماستی که ترش است از تغارش پیداست.

به باغ خود گرفتن وبه تاك خود بستن. مجازات بر اساس واقیعت و شهود با ید صورت گیرد.

خائن خائف است . خائن همیشه در خوف وترس قراردارد.

آنكس را كه حساب پاك است، از محاسبه چه باك است. آدم صادق و درسستكار بی هراس است.

مار از پودینه بدش. می آید، پودینه دم غارش میروید. از چیزیكه كسی بدش بیاید، ولی به آن روبرو شود.

بعد از مرگ سهراب نیشدارو ادویه طبیعی و طبی چه سود. بعد از عمل انجام و مدوا سود ندارد.

كلوخی ندارد تاكلاغی بنشیند. كنایه از فقر و ناداری.

دیگ به هركاره گوید روی تو سیاه. خود ندیده دیگری را نقد كردن.

پنج انگشت با هم برادر اند، اما نه برابر. تفاوت واختلاف در موارد متعدد.

زبان موی كشیدن. حرف ومطلبی به كرات گوشزد شدن.

ازماست كه برماست. هر چه میبینید ،از خود واطرافیان میبینید.

به یك گل بهار نمیشود. كمبودی و انگشت شماری.

دو تربوز در یك دست گرفته نمیشود. ناممكن بودن چند كار در یك زمان.

قدر زر را زرگر میداند. آگاهی و شناخت وارزشیابی.

كس نگوید ماست من ترش است. هیچ چیزی را از خود كم بها ندادن.

تف هركس به دهان خودش شیرین است. هركس هر چیز خود را با ارزش میداند.

از زمستان هر چه بگوئید. بوی سردی میآید. از حرف بد جز سردی و تنفر چیزی حاصل نیست.

از دم نودان زیر شرشره نشستن. از یك حالت بد به حالت بد تر قرار گرفتن.
مربی داری ،مربا بخور. پشتوانه، وسیله و واسطه داشتن و از آن استفاده كردن.
آدم نیك معامله شریك مال مردم است. صداقت و درستكاری در داد و ستد.

سركه هر چند كه ترش است به طلبیدن می ارزد. كم بها ندادن و توقع بیش از حد نداشتن.
مشك آنست كه خود بوید، نه كه عطارگوید. كیفیت وتبارز كیفیت از خود.

خر از همه گنده تر؛ ولی آب خوردنش از همه بالاتر. كم مایه ولی كلانكار بودن.

آدم حسود به مقصد نمیرسد. تنگ نظر وحسود به خواسته هایش نمیرسد.

شف شف نگو، شفتالو بگو. روشن و بی پرده صحبت كردن.

نمك خوردن و نمكدان شكستن. پاس و ارزشها را زیر پا گذاشتن.

از خود گویم، به كی گویم. گله مندی خودمانی.

زبان سرخ میدهد سر سبز برباد. بد زبانی و پیآمد آن.

قطره قطره جمع شود، عاقبت شود دریا. هر چیز از كم آغاز و توسعه پیدا میكند.

در گوش خر یاسین خواندن سود ندارد. كم شنوی حرف و بی اثر بودن آن.

سیلی نقد به از سودای نسیه. مشكلات در بازیافت حق وحساب.

دنیا فقط دو روزه. تشویق و ترغیب به بهتر و عاری از تشویش زیستن.

پیش همه پنج ، پیش صاحب پنج هم پنج. رندی وچالكی كه طرف بهتر آنرا میداند.

از شخص نو كیسه قرض بگیر؛ اما مصرف مكن. گنجایش و ظرفیت مادی در شخص.

صد بار بیندیش، یكبار بینداز. دقت هنگام صحبت کردن.

دشمن دانا؛ به از نادان دوست. ارزش و اهمیت فهم و دانائی میان انسانها.

داشگر همیشه به كوزه شكسته آب میخورد. از امكانات خود استفاده نكردن.

نان در آستین خوردن. سخت و گرسنه صفت بودن.

چشم از چشم حیا میكند. فرق رویا روئی تا غیاب گوئی.

هر كه تنها پیش قاضی رود، سرخروی برمیگردد. خود و با خود بودن.

لِك به ترِك خوردن. به بند بهانه بودن.

آدم بیكار یا كه غر است،یا كه بیمار. ضرر بیكاری بر روح و تن.

سر از پختگی نمیشكند. كار و فكر سنجیده و درست زیانبار نیست.

گنج در ویرانه است. ارزشها در مكان از نظر افتیده.

نخود در دهانش نم نمیكشد. راز دار نبودن.

دوستی به زور نمیشود و میهمانی به تقلید. بی مدعائی در روابط و ارتباطات.

آنچه بر خود نمی پسندید،بر دیگران مپسند. هر چه به خود مناسب نمیدانید ،بدیگران مناسب ندان.

گوش خود را به گوشواره دیگران پیوند زدن. دنبال حرف دیگران بدون فکر و اندیشه رفتن.

عكه رفت رفتار كبك كند، رفتار خود را هم گم كرد. تقلید بیمورد از دیگران كردن.
سر بیگناه پیش دار میرود، بالای دار نه. درستكاری و درست اندیشی فرجام بد ندارد.

دروغگوی حافظه ندارد. دروغ ساخت ذهنی بوده نه واقعی چند لحظه بیش در ذهن گوینده باقی نیس.
تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد. سخن مُعرف شخصیت هر انسان است.است.

نمد كهنه شود؛ اما پیتوه پای بند نه. ظرفیت و درونمایه گی در شخص.

مشك را به اندازه دوغش زدن. هر كار را به اندازه ارزش آن انجام دادن.
آب از بالا خِط گِل آلود است. عیب و نقص از بالا و مقتدران است.

هر جا سنگی است ، به پای لنگی است. مصیبت و مشكلات بیشتر متوجه ناتوانان است.

تنور گرما گرم نان میگیرد. انجام هر كار به وقت و زمان لازم آن.

از آتش خاکستر به عمل می آید. عدم شباهت به اصل خویش.

پای بیشتر از گلیم دراز كردن. از حد تجاوز كردن.

كور خود ، بینای مردم. عیب خود ندیدن و بدیگران ایراد گرفتن.

هركه لافید ،نه بافید. لاف زن آدم كاره نیست.

نیم نان ، راحت جان. كم داشتن ؛ ولی راحت زیستن.

نه به بیابان خواب شو، نه خواب پریشان ببین. كاری انجام مده تا هراسان شوید.

از این نمد بما كلاهی نیست. از امتیاز و امكانی برخوردار نشدن.

آش مردان دیر پخته میشود. اشخاص جوانمرد صبر بثشتر دارند، تاكه عكس العمل نشان میدهند.

كل اگر طبیب میبود ، سر خودش را تداوی میكرد. شخص قادر و توانا مشكل خود را خود حل میكند.

زمستان میرود، روی سیاهی به ذغال میماند. كسیكه در زمانش كوتاهی میكند.

هر چه به دیگ باشد،به چمچه بالا میآید. بالاخره آنچه باشد ،برملا خواهد شد.

آفتاب به دو انگشت پنهان نمی شود. حقیقت پنهان نمیماند.
به سیلی روی خود را سرخ نگاه داشتن. تبارز دادن نه بر اصل واقعی آن.

پیش جانانه ی من كشمیش و پندانه یكیست. تفریق نداشتن، ارزش نگذاشتن.

ترك عادت ، موجب مرض است. به آنچه عادت شود، تركش مشكل است.

مرغ هر چه خاك پاله دهد ، بر سر خود پاله میدهد. هر كس هر چه كند، بر خود میكند.

بُز به پاچه خود ،میش به پاچه خود. هر كسی مسوُل عمل خود است، نه از دیگری.

در مُلك غیر نهال بنشانی ، صدای تبر میآید. نا امیدی از غربت و دوری از وطن.

صدای دُهل شنیدن از دور خوش است. میان شنیدن و دیدن فاصله هاست.

شنیدن كی بود مانند دیدن. بر دریافت واقعیت باید دقت كرد.

از دیوار ما ته تر، پایانتر ندیدن. كسی را ضعیف وناتوان یافتن.

هر كسی دستی سیاه كند ، بر روی خود میكشد. كسی بد كند ، بر خود میكند.

پشت خر مرده گشتن ، تا نعلش را كندن. پشت سود رایگان گشتن.

از گرسنگی آسیابانی كردن و از كلانكاری مزد نگرفتن. با داشتن مشكل ،كلانكاری كردن.

زورش به خر نمیرسد، ده به پالانش میكند. به زور آور زور نارس و به كمزور تاختن.

سود سر مایه را خوردن. زمانی هم سود خواستن سرمایه را به خطر می اندازد.

شهر، شهر خربوزه است. ابراز نا پرسانی و بی عدالتی.

یك بام و دو هوا. تفاوت در عملكرد ها.

با گرگ دنبه خوردن وبا میش نوحه كردن. سازگاری منفی وپنهانی.

دزد زور آور و صاحب مال كمزور. غاصب زورمند.

به حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود. آرزو و هوس چیزی دیگر است تا رسیدن به آن.

دستش به آلو نمیرسد ،میگوید آلو ترش است. به چیزی دسترسی نداشتن و آنرا مزمت كردن.

آب نا دیده موزه را كشیدن. قبل از وقت كاری كردن.

پیش از مرگ وا ویلا گفتن. پیش از مشكلی داد و فریاد سردادن.

آدم سیل بین عقل چهل وزیر را دارد. آدم نظاره گر فقط منتقد است و خوب فکر میکند تا کارکردن.

دود از كنده پوده میخیزد. متانت و پختگی نظر به سن وسال.

هركه بامش بیش، برفش بیش. حیطه و سلطه بیشتر،مسُوولیت بیشتر.

نو آمد به بازار، كهنه شد دل آزار. با آمدن چیزی یا كسی ، دیگری از نظر افتیدن.

ترب ها به ته جوال است. هنوز همه عیان نشده.

كارد به استخوان رسیدن. شدت و فشار آزار دهنده كه حوصله را از میان برده است.

یكبار بجی بگریزی ملخك، دو بار بجی ملخك ،آخر به چنگی. سرانجام گریز كار گرفتاری دارد.

مرغ زیرك به دو دام گیر میماند. تیزی و چالاكی گرفتاری بیشتر دارد.

نا خوانده ملا بودن. بر آنانیكه بجا و یا نا بجا صاحب نظر اند.

مرده و لگد. بر ضعیف و ناتوان هم تاختن.

كسی را كه به قریه راه نمیدهند، میخواهد اسپش را دم خانه ازباب ببندد. طمع خواست گزاف داشتن .

پادشاهی یك ساعته هم غنیمت است. دسترسی یافتن به امكان كوتاه مدت.

از خود ماندی ، از جهان ماندی. اتكاَ برخود كردن.

خدا این دست را به آن دست احتیاج نسازد. كسی در مواقع مشكل كمتر به داد كسی م

شخص مار گزیده از طناب دراز میترسد. مصیبت دیده از هر حادثه خوف بیشتر دارد.

مُشت و دروش وسیله نوك تیز كه كفش دوز چرم را سوراخ میكند با هم برابر نیست. مقایسه قوت وتوان در مقابله.

شتر در خواب بیند پنبه دانه . توقعات و خیالات.

دشمنی میكنید ،از سر و دوستی میكنید ،از مال مترس. اشاره برجوانمردی.

به لب لب سگ دریا نجس نمشه. بها ندادن به حرفهای نامعقول.

قدر عافیت كسی داند ، كه به مصیبت گرفتار آید. دانستن نعمت میسر به اساس تجربه.

غم نداری ، بُز بخر. خواست پُر درد سر.

بُزك ، بُزك نمیر بهار میآید. به آینده ناممكن امید وار ساختن.

خر را بام بردن آسانست ، ولی پایان كردن مشكل به . ا نجام دشوار و شروع ساده.

به بچه یكی نده ، كه دوئی طلب نكند. تقاضای بیش از حد.

یك سر داشتن و هزار سودا. مشغله و گرفتار بودن.

موئی به ریسمان غنیمت است. جزَ است كه كُل میسازد.

از خرس موئی كنده شود. ازسخت و لجوج چیزی جدا شود.

باجه كه به باجه رسید ، خرس به کله پاچه رسید. بدبینی نسبت به هم.

شُتر رفت كه بزاید تولد كند تا بارش سبك شود ؛ ولی جُنگش چوچه هم سر بارش شد.

ثمر ندادن آرزوها.

هرجا كه آش است ، كل فراش است. ظاهر شدن نا خواسته.

به آب سیر شدن ، نان نخوردن. لجاجت و سختی.

گا هی پشت زین ، گاهی زیر زین. نوسانی زنده گانی.

پیش طبیب مرو ، پیش درد رسیده برو. بها دادن به تجربه ها.

چیزیكه به دل مهمان است ، كاش به دل صاحب خانه هم میبود. تفاوت حالات و تمایلات.

خرج كه از كیسهَ مهمان بود ، حاتم طیشدن آسان بود. دستگیری از انصراف.


سواره از دل پیاده چه خبر دارد. تفاوت در امكانات وتخیلات.

درد دیگری به دیگری ، همچو انجیر تری. احساس در قبال مشكلات دیگران.

از آسمان هفتم گز كردن. كلانكاری وبزرگ منشی كردن.

آب دم خانه گِلوك و دختر همسایه خِلموك كثافت بینی است. هر چیز دم دست كم بها است.

با ماه نشینی ،ماه شوی . با دیگ نشینی ، سیاه شوی. تاًثیر همنشین بر انسان.

خُلق خوش خلق را شكار كند. پیشآمد نیكودر توسعه روابط انسانی.

یك شرم از خدا ، صد شرم از بنده. رعایت آداب نزاكت.

شتر دزدی و پشت خم زدن. كتمان حقایق.

دزد نا بلد در چاه است. بی خبری از امری و یا كاری.

راه را نشان دادن ،چاه را نشان ندادن. درست و كامل رهنمائی نكردن.

بترس از گرفتن كور و از زدن كر. در نظر داشتن طرف.

دو تخته كه با هم جور آید ، حاجت نجار نیست . عدم ضرورت بر شخص ثالث.

افتادی ، ها. افگار شدی ،نه . زبان بستن از ابراز واقعیت.

خدا غم خوار را غم و بار خوار را بار داده. اشاره بر طبع و طبعیت انسانها.

جو دو خر را از هم جدا نتوانستن . دلالت بر كوتاه فكری ونادانی.

گربه مسكین اگر پر داشتی ، تخم گنجشك از هوا برداشتی. دست نارس بودن.

جنگ سر شدیار ، آشتی سر خرمن. روك و راست از ابتدا آنچه لازم است ، گفتن.

لقمه از دهن افتد ، بر دامن افتد. از خود بر خود.

آفتابه ، خرج لیم است. زحمت بی سود و عاید.

تا گوساله گاو شود، دل خاوند او آب شود. رنج فراوان میبرد ،تا نهالی به ثمر رسد.

نیكی كن و به دریا دجله انداز. كار نیك ثمرش بر جاست.

نان موذی ، شام قاضی. سزای اعمال و پی آمد.

هر كسی دندان گوسالهً خود را بهتر میداند. شناخت و معرفت از خود
.
شبنم در خانهً مور ، توفان است. توان هر كس به اندازه اش.

آبك زیر كاه. ظاهر نرم و باطن زننده.

سزای قروت ، آب گرم. پاداش اعمال.

از شهر بیرون شو ، از نرخش نه. رعایت معیار ها.

نام رستم ، به از رستم. هیبت و صلابت.

آقا را دیدی ، لالا را دیدی. شبا هت های رفتاری.

نان پیاز ، پیشانی باز. پیشآمد نیك در پذیرش.

كسی به در باز نمیرود ؛ بلكه به پیشانی باز میرود. اصل معاشرت.

یا نان گندمی و یا زبان مردمی. تحكیم روابط و ارتباطات.

مرغ كور وآب شور. یكسانی و یكنواختی در رفتار.

بخاطری كسی بمیر كه بخاطرت تب میكند. دو طرف دوستی.

چراغی كه به خانه رواست ، به مسجد نارواست. تقدم كار ها و ضرورتها.

بانگ بی محل زدن. حرف بیموقع.

صد زدن زرگر ، یك زدن آهنگر. مقایسه و موًثریت.

شیشه بار داری ، جنگ سنگ مكن. نگریستن بر حالت و احوال.

بچه یتیم را نه بزن ، نه بكن .نان زیر بغلش را بگیر. ادب، تربیت و پاداش موًثر.

ده به كجا و درختها به كجا. تفاوت های فاحش
.
كفش كهنه در بیابان نعمت است. ارزش هر چیز در جایش

مشت نمونه خروار است. جزً ،كل را معرفی میكند.

از سودای نقد ، بوی مشك میآید. دادو ستد بدون تاًخیر در پرداخت.

تاس هم رفت وماست هم رفت. هست ونیست از بین رفتن.

در شهر كوران ، یك چشم پادشاه است. نادر وكمییابی وارزش آن.

كور از خدا چه میخواهد ، دو چشم بینا. خواست بر اساس نیاز.

دیوانه را هوی بده ، بدستش چوئی چوبی بده. تحریك شخص نادان.

كور نرود به بازار و كل نرود به حمام. نقد در خرید متاع.

غم نان بخور ، كه خربوزه آب است. فكری در اصل واساس كردن.

آدم زنده ، گور كنده. پیشبینی داشتن در اخیر عمر.

طمع را نباید كه چندان كنی كه صاحب كرم را پشیمان كنی. طمع بیش از حد.

آدم حریص به دنیائی هم سیر نیست. افزونی حرص.

سیر و پودینه را بر باد دادن. همۀ راز را بر ملا كردن.

زعفران نخورده ، لب زرد بودن. كاری نشده ، افشاً بودن.

سر بیدرد خود را بدرد آوردن. خود بر خود مشكل درست كردن.

دنبه از بین خود كِرم می افتد. هر مشكل از خود بوجود میآید.

هر كه آب از دم شمشیر خورد، نوشش بود. سزاوار است آنچه به زحمت بدست میآید
.
مرغ هر چه چاغ تر شود ، مقعدش تنگتر میشود. با انباشت سرمایه ، حرص و لجاجت افزون میگردد.

شراب مفت را قاضی هم میخورد. چیز مفت بر همگان شیرین است.

پیری و هزار علت. كنایه بر ضعف و نا توانی در هر چیز.

كارد دسته خودش را نمی بُرد. خود ، بر خود كاری كرده نمتواند.

خربوزه خوب نصیب كفتار است. هر آنچه خوب است ، در اختیار اشخاص زشت است.

مزن بر در كسی انگشت ، تا نكوبد بر دروازهً تو با مشت. به كسی آزار مرسان ، تا آزار نبینی.

گلی به آب دادن. فتنه و فساد كردن
.
به گُل قالین نشستن . شكست خوردن و به مشكل مواجه شدن.

عاقلان را اشارتی ، نادانان را مشت و لگدی. فهم دانا و نفهمی نادان.

داشته آید به كار ، گرچه بود زهر مار. هر چیزی در موقعی كار آمد است.

قرض كه از سر کذشت ، هر شب بخور گوشت و پلو. در هنگام تنگدستی ، شادی واضافه خرچ کردن.

جوینده ، یابنده است. تجسس بالاخیره نتیجه در پی دارد.

احتیاج ، مادر ایجاد است. ضرورت ، زایش است.

دست شكسته بالای شكم گرسنه. صبر و غنائت داشتن.

آدم لیسك از آب چه میترسد. بی تفاوت و بی ضرر بودن انجام امری.

آب كه از سر گذشت ، چه یك نیزه و چه صد نیزه. مشكل در هر حال مشكل است ، اندك ویا بزرگ.

آب كه از سر گذشت ، بچه زیر پا است. هركسی در موقع بد در فكر خود است.

اگر دنیا را آب گیرد ، مرغابی را تا بند پایش است. بی پروا و بی مسوُولیت بودن.

ماهی را هر زمان كه از آب گیری ، تازه است. هنوز دیر نیست.

هر زمانیكه از نقص برگردی ، فایده است . كار مثبت ، دایم بخیر است.

دیگر ، دیگر است و جگر ، جگر. تفریق خود و بیگانه.

آب میرود ؛ ولی ریگ میماند. مانده گاری و زود گذری.

آئینه خود را به روی دیگران دیدن. صفات و خصوصیات خویش را به دیگران نسبت دادن.

نه سیخ بسوزد و نه كباب . انجام كاری بروی انصاف و در نظرداشت جانبین.

انگور خودش خود را به تاك شیرین میكند. ایجاد صمیمیت و محبت.

اَلو ، به از پلو. ارزش گرما در شدت سرما
.
از گرسنه پرسند ۲+۲ چند است ، گوید ۴ نان. هر كسی بر اساس نیازش می اندیشد.

به هر ساز رقصیدن. از خود فكر و اندیشه نداشتن.

گربه را شب اول كشتن . تاًمین حاكمیت یك زوج بر زوج دیگر در اولین روز های زنده گی مشترك

آقا را دیدی ، لالا را دیدی. شباهت های قریب و قرین در باب خواص و خصلت.

بكنی ، كنده نمیشه. ببری ، بریده نمیشه. پیوند نا گسستنی.

یار زنده و صحبت باقی. موكول كردن دید و باز دید به زمان بعد.

حرفی كه از دل خیزد بر دل نشیند. جاذبه یكرنگی بر یكد یگر.

كلاه خود را قاضی كردن. با وجدان خود فكر و قضاوت كردن.

سر در گریبان كردن و فكر كردن. عمیق اندیشیدن.

خواب چله دیدن. تفكرات و تخیلات واهی.

به شتر مرغ گویند به پر، گوید شترم . گویند بار ببر ، گوید مرغم. ا شارت بر شانه خالی كردن از هر كاری.

شتر را از چند جای گردن زدن. ظلم مكرر بر كس روا داشتن.

بدست دادن و به پای دویدن . سرگردانی در دریافت حق و حقوق.

خر ، همان خر است ؛ ولی جُل و پالانش عوض شده. تغیر صوری و ظاهری در شخص نه تغیر واقعی.

دست زیر سنگ بودن. در بند و گرفتار بودن.

گاو پایش را هنوز لگد نكرده. ا ز تجارب زنده گی هنوز بر خوردار نشدن.

یك كلاغ ، چهل كلاغ شدن. غیبت و وسعت یافتن حرف.

هر دم در یك شاخه بودن. ثبات و پایمردی نداشتن.

سرش بر عرش و پایش بر فرش. سر بلندی و خودخواهی.

به این بر روی زنی ، درد و بر آن بر روی زنی ،هم درد. میان دو دوست قرار گرفتن.

عجله كار شیطان است. شتابزده گی كار نامطلوب است.

یا تخت ویا بخت. راه رسیدن به نیاز.

تا كه احمق در جهان است ، مفلس در نمیماند. كنایه بر جهالت و نادانی.

خدا شری دهد كه بخیری انجامد. با اتفاق افتادن عملی ، بهبودی در میان آید.

دوا نیدن گربه تا دم كاه دان. فشار نیاوردن افزون بر كس.

مار را در آستین پرورش دادن. بر ضد خود ، خود پروردن.

حاجی ، حاجی را به مكه دیدن. بازدید در آینده خیلی دور.

روباه یكبار به خرسوار بر میخورد. خطر آنی به سراغ میآید.

كوه به كوه نمیرسد ، آدم به آدم میرسد. روابط ناگسستنی میان تمام انسان های روی زمین.

كوزه یكبار میشكند. اتفاق ناگهانی میآفتد.

از كنار بلا در میان بلا بودن بهتر است. جراًت وجسارت در آغاز وادامه كار.

خر لوشش پوست خربوزه و یا تربوز را تا كه بر خاك نمالد ، نمیخورد. بر حسب عادت شخصی تا كاری را خراب نكند ، انجام نمیدهد.

قصاب كه دو شد ، گاو مردار حرام میشود. چند دست شدن یك كار و خراب تر شدن آن.

دست به كاسه ، مشت به ابرو. روابط نزدیك ؛ ولی متضاد.

سنگ پیش پای انداختن. مشكل پیشروی قرار دادن.

بارانی است بر سر خلق. عام بودن.

گوشت زاغ به زاغ نارواست. از متاع یكی ، دیگری بی نصیب شدن.

هر كسی گلی زند ، بر سر خود میزند. هر كه عملی انجام دهد چه خوب و یا بد ، افتخار و سزایش را خود میبیند.

مهمان ، مهمان را دوست ندارد ، صاحبخانه هر دویش. آرزو های نا متناسب.

یك سر و هزار سودا داشتن. زیاد گرفتارومشغول بودن.
یحیی دانشگر، هالن



منبع : www.novindoc.com
 
بالا پایین