eLOy
مدیر کل انجمن
- تاریخ ثبتنام
- Jun 21, 2013
- ارسالیها
- 8,743
- پسندها
- 14,851
- امتیازها
- 113
- سن
- 41
- محل سکونت
- TeHrAn
- وب سایت
- www.biya2forum.ir
- تخصص
- نقاشی و خوشنویسی
اعتبار :
اینها ارواح شقی هستند ، چون به وسیله ارتکاب جنایت محکوم به مرگ شده اند . آراء ارواح مترقی در مورد عقوبت اعدام ، متفاوت می باشد ، همین طوری که در این جهان مردم نسبت به اعدام محکومین ، دو دسته هستند ، یکی طرفدار اجرای اعدام و دیگری مخالف آن می باشند ، در جهان ارواح هم عقاید درباره اینها مختلف است . مخالفین این اعدام ، دلایل تازه به آن دلایل قبل اضافه می کنند و آن به دلیل اینست که اغلب اوقات مجازات اعدام ، ارواح شریر را از مربوط شدن به زمین نجات می دهد . و حتی قبل از تطور طبیعی به جهان بالاتری می رود یعنی چنین اشخاصی مانند کسانی که خودکشی می کنند ، احساس نمی کنند که به جسدشان متصل هستند تا رنج ببرند .
البته این اعتراض در مورد کسانی صدق می کند که از روی استحقاق محکوم به اعدام شده باشند ( یعنی یک نفر را بکشند و بر حسب قانون خودشان هم اعدام شوند . اما درباره کسانی که قربانی اشتباهات دادگاه شده اند صدق نمی کند یعنی کسانی که در اثر جهل مردم و یا استبداد کشته شده اند مانند سقراط و ژاندارک و ... ) .
در بیان ارتباطهای روحی
ارتباط با روح لیمیر - این شخص محکوم به اعدام شد ، او را در 1857/12/31 اعدام کردند . این رای از دادگاه جنایی ( الاین ) صادر شده بود . روح این شخص در تاریخ 1858/1/29 در انجمن روحی حاضر شده ، گفت من اینجا هستم .
س - از مشاهده ما چه احساس می کنی ؟
ج - شرمندگی .
س - آیا تا آخرین لحظه مرگ ادراک خود را داشتی ؟
ج - بلی داشتم .
س - آیا پس از اجرای حکم دادگاه وجود تازه خود را درک کردی ؟
ج - مرا یک اضطراب شدیدی فرا گرفت که حتی بعدا هم از آن نجات نیافته ام ، و رنج بسیار شدیدی هم در قلبم احساس کردم بعدا چیزی را در پایین دیدم که نمی شناختم و خون از آن می چکید و با هر خونی که می ریخت ، رنج من زیادتر می شد .
س - آیا این درد جسمانی بود ؟ مانند درد یک زخم شدید و یا درد قطع شدن عضوی ؟
ج - خیر بلکه شرمندگی وجدان بود و رنج جسمانی نبود .
س - احساس این الم از کی شروع شد ؟
ج - به مجرد اینکه مرا اعدام کردند و از جسد مادیم خلاص شدم .
س - آیا روح و یا جسد ، آن الم ناشی از اجرای اعدام را درک می کند ؟
ج - الم معنوی در روحم بود ولی جسدم هم احساس درد می کرد و با اینکه روحم از جسدم جدا بود ، ولی درد آن را هم احساس می کردم .
س - آیا جسدت را بدون سر دیدی ؟
ج - من چیزی را دیدم ولی شکل نداشت و احساس کردم که از آن جدا نشده ام ، با این همه من خود را کامل و با سر می دیدم که ایستاده ام و به آن شیء بدون سر نگاه می کنم .
س - مشاهده این منظره چه اثری در تو گذاشت ؟
ج - یک رنج بسیار شدیدی را احساس کردم و در آن فرو رفتم .
س - آیا این موضوع صحیح است که جسد بعد از بریدن سرش چند لحظه زنده می ماند و کسی که کشته می شود شعورش زنده می ماند ؟
ج - روح به تدریج از جسد بیرون می آید و جسد مادی هم به تدریج از روح خالی می شود .
س - گفته اند که هنگام دار زدن و یا سر بریدن شخص محکوم به اعدام حرکات معینی از او سر می زند و گلویش مانند کسی که می خواهد حرف بزند حرکت می کند ، آیا این کار نتیجه باز و بسته شدن رگها و عصب است یا عملی ارادی است که محکوم انجام می دهد ؟
ج - آن عملی ارادی است زیرا هنوز روح از آن جسد بیرون نیامده است .
س - هنگامی که داخل وجود تازه ات شدی یعنی با جسد اثیری خود را زنده احساس کردی نخستین چیزی که درک نمودی چه بود ؟
ج - رنج طاقت فرسا و نوعی از شرمندگی وجدان که من علت آن را نمی دانستم .
س - آیا با آن کسانی که هنگام اعدام تو اعدام شدند برخورد نمودی ؟
ج - متاسفانه برخورد ما یک نوع عذاب بود . زیرا هر کدام از ما گناه خود را به دیگران نسبت می دادیم .
س - آیا آن کسانی را که تو کشته بودی می بینی ؟
ج - من آنها را دیدم ولی آنها خوشبخت بودند ، آنها با نفرت و حقارت به من نگاه می کردند ، بطوری که به اعماق روحم نفوذ می کرد و سعی می کردم از آنها فرار کنم ، ولی نمی توانستم .
س - هنگام دیدن آنها تو چه احساس می کنی ؟
ج - خواری و ناراحتی وجدان .
س - آنها با دیدن تو چه احساس می کنند ؟
ج - آنها با رافت به من نگاه می کنند . ( یعنی تنفر آنها حاکی از تاسف آنهاست که چرا من این کار را با آنها کرده ام ) .
س - آیا آنها کینه انتقام از ترا ندارند ؟
ج - خیر آنها برایم طلب مغفرت می کنند . چون من آنها را با دست خودم تربیت کرده بودم ، منتها آنها را کشتم . شما نمی توانید بفهمید چقدر رنج آور است که آدم با کسانی که از آنها اکراه دارد باشد .
س - آیا برای حیات زمینی خود تاسف می خوری ؟
ج - من فقط برای آن گناهانم متاسف هستم . اگر من دوباره به آن جهان بیایم هرگز سقوط نمی کنم ( یعنی از این کارها نمی کنم .)
س - آیا در وجود تو طبعا میل به شر بود یا اینکه محیط ترا به سوی شر کشاند ؟
ج - بلی چون من روح پستی بودم ، میل به شر در وجودم بود . خواستم یک مرتبه قدرت پیدا کنم ، به چیزهای بیشتری آگاه شدم که طاقت تحمل آنها را نداشتم . خود را قوی احساس می کردم ، این بود بی رحمی را انتخاب نمودم و خود را تسلیم تمایلات شر کردم .
س - اگر تو دارای تعلیمات خوب و پاکیزه بودی در زندگی مجرم بودن را ترک می کردی ؟
ج - بلی ولی من همان وضعی را اختیار کردم که با آن متولد شده بودم .
س - آیا تو می توانی انسان صالح بشوی ؟
ج - بلکه انسان عاجز و ضعیف از انجام خیر و شر هر دو می شدم . البته این هم هنگامی بود که اگر در اثنای حیات طبیعی ام می توانستم طبیعت شریر خود را اصلاح کنم ، وگرنه نمی توانستم خود را به مرحله عمل خیر بکشانم ، اگر من در زندگی زمینی به طرف شر نمی رفتم چون روح مترقی نداشتم فقط یک انسان بودم که نه خوب می کند و نه بد .
س - آیا تو در حیات زمینی به خداوند ایمان داشتی ؟
ج - هرگز .
س - با این همه گفته اند که تو در لحظه ای قبل از اجرای حکم اعدامت پشیمان شدی و توبه کردی ؟
ج - بلی به خداوند ایمان آوردم .
س - آیا نتیجه آن اخلاصت را می بینی ؟
ج - متاسفانه من نتیجه جنایتم را می بینم .
س - حالا اعتقادتان نسبت به خداوند چگونه است ؟
ج - من حالا وجود او را درک می کنم ولی نمی فهمم .
س - آیا آن مجازاتی که در زمین درباره تو اجرا کردند عادلانه بود ؟
ج - بلی .
س - آیا امید به بخشوده شدن گناهانت داری ؟
ج - نمی دانم .
س - می خواهی چگونه آن گناهانت را محو کنی ؟
ج - با این رنجهای جدیدی که می کشم ، ولی احساس می کنم که این رنجهایم جاودانه خواهد شد .
س - اکنون تو در کجا هستی ؟
ج - در میان رنجهای خودم .
س - ما از تو سوال می کنیم مکانت کجاست ؟
ج - من در کنار مدیوم هستم .
س - اگر ما بتوانیم تو را ببینیم در چه شکلی برای ما ظاهر می شوی ؟
ج - در شکل جسدم که سر ندارد . ( معلوم می شود که گرچه جسد اثیری قابل فنا و تلاشی نیست لکن کاملا تحت تاثیر حافظه آدمی قرار می گیرد .)
س - می توانی برای ما بگویی که از زندان مونتدیبه چگونه فرار کردی ؟
ج - نه چیزی نمی دانم چون رنج من خیلی زیاد است بطوریکه حتی گناهانم را فراموش کرده ام پس برای من دعا کنید .
س - آیا می توانیم با دعایمان آلام تو را تخفیف دهیم ؟
ج - از خداوند بخواهید که این کفاره گناهان مرا قبول کند .
منبع : انسان روح است نه جسد