Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

حسین پناهی

اطلاعات موضوع

Kategori Adı اشعار فارسی
Konu Başlığı حسین پناهی
نویسنده موضوع SoHeIl
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan SoHeIl

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

امیدوارم تکراری نباشه

................
دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردها یش شده ایم
حسین پناهی
♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡
* *
*اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند*
*دیگر گوسفند نمی درند*
*به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...*
* *
*♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡
* *
*می دانی … !؟ به رویت نیاوردم … ! *
* از همان زمانی که جای ” تو ” به ” من ” گفتی : ” شما ” *
*فهمیدم *
*پای ” او ” در میان است …*
* *
♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡
**
**اجازه … ! اشک سه حرف ندارد … ، اشک خیلی حرف دارد!!!*
**
♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡
* *
*می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود … *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود…!*
♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡

* *

*این روزها به جای” شرافت” از انسان ها *

* فقط” شر” و ” آفت” می بینی !*

* *

*♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡

* *

*راســــــتی،

دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام…!

“حــــال مـــن خـــــــوب اســت” … خــــــوبِ خــــوب*

* *

*♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡

* *

*می*دونی”بهشت” کجاست ؟ *

*یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب ! *

*بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری…*

* *

♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡

* *

*وقتی کسی اندازت نیست *

* دست بـه اندازه ی خودت نزن…*

* *

*♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡

* *

*این روزها “بــی” در دنیای من غوغا میکند!

بــی*کس ، بــی*مار ، بــی*زار ، بــی*چاره بــی*تاب ، بــی*دار ، بــی*یار ،

بــی*دل ، بـی*ریخت،بــی*صدا ، بــی*جان ، بــی*نوا*

*بــی*حس ، بــی*عقل ، بــی*خبر ، بـی*نشان ، بــی*بال ، بــی*وفا ، بــی*کلام

،بــی*جواب ، بــی*شمار ، بــی*نفس ، بــی*هوا ، بــی*خود،بــی*داد ، بــی*روح

، بــی*هدف ، بــی*راه ، بــی*همزبان *

*بــی*تو بــی*تو بــی*تو……*

* *

*♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡

* *

*ماندن به پای کسی که دوستش داری *

* قشنگ ترین اسارت زندگی است !*

* *

*♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡

* *

*می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما*

* بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند …*

* *

*♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡

* *

می دانی

یک وقت هایی باید

روی یک تکه کاغذ بنویسی

تـعطیــل است

و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال ســوت بزنی

در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که

پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویـی

بگذار منتـظـر بمانند !!!*

**

*♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡❤♡

* *

*مگه اشک چقدر وزن داره…؟ *

*که با جاری شدنش ، اینقدر سبک می شیم…*

* *
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

در کشتزارانی دور
به جستجوی تو بودم ٬
غافل از اینکه
تو نان شده بودی ٬
در دستان گرسنه ی مردم !

حســــین پناهی
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

صدای پای تو که می*روی

صدای پای مرگ که می*آید ...

دیگر چیزی را نمی*شنوم !
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

آدمی*ست دیگر

یک روز حوصله هیچ*چیز را ندارد

دوست دارد بردارد خودش را بریزد دور

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

می*دانی بهشت کجاست ؟
یک فضای چند وجب در چند وجب !
بین بازوهای کسی که دوست*اش داری ...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

کودکی ام را دوست داشتم...

روزهایی که به جای دلم ،

سر زانوهایم زخمی بود ...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

پـدرم مـیـگویـد کتاب !

مـادرم مـیـگویـد دعــا!

و من خوب میدانم

که زیباترین تعریف خدا را

فقط میتوان از زبان گل ها شنید...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان!

نه به دستی ظرفی را چرک میکنند

و نه به حرفی دلی را آزرده

تنها به شمعی قانعند

و اندکی سکوت.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

چشمان ِ تو گل ِ آفتابگردانند

به هر کجا که نگاه کنی ،

خدا آنجاست ...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

نیستیم ....

به دنیا می آییم ،

عکس ِ یک نفره می گیریم !

بزرگ می شویم ،

عکس ِ دو نفره می گیریم !

پیر می شویم ،

عکس ِ یک نفره می گیریم ...

و بعد

دوباره باز

نیستیم ...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

گوسفند ها میدانند که چوپان دوستشان دارد،اما نمی دانند که چوپان دوست صمیمی قصاب است.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

چشمان ِ تو گل ِ آفتابگردانند

به هر کجا که نگاه کنی ،

خدا آنجاست ...
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

ساعت پنج ُ دو دقیقه ی بامداد است !

از سر ُ صدای گربه ها در آن سوی پنجره

احساس ِ آرامش می کنم !

نفس ِ سرد ِ مرگ را بر گردنم احساس می کنم !

گاه به سرم می زند که خانه را به آتش بکشانم ،

تا او را بسوزانم ...

ولی خودکشی

بدترین ُ تابلوترین جلوه ی خودخواهی ُ غرور است !
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

کهکشانها کو زمینم؟
زمین کو وطنم؟
وطن کو خانه ام؟
خانه کو مادرم؟
مادر کو کبوترانه ام؟
...معنای این همه سکوت چیست؟
من گم شده ام در تو یا تو گم شدی در من ای زمان؟!....
کاش هرگزآن روز از درخت انجیر پائین نیامده بودم!!
کاش!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

من زندگی را دوست دارم
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!ر
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!ر
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!ر
کودکان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!ر
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم!
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

حراج کردم همه رازهایم را یک جا
دلقک شدم با دماغ پینوکیو
و بوته گونی به جای موهایم
آری گلم
دلم
حرمت نگه دار
که این اشکها خون بهای عمر رفته من است
سرگذشت کسی که هیچ کس نبود
و همیشه گری می کرد
بی مجال اندیشه به بغض های خود
تا کی مرا گریه کند؟ و تا کی ؟!
و به کدام مرام بمیرد
آری گلم
دلم
ورق بزن مرا
و به آفتاب فردا بیندیش که برای تو طلوع میکند
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

ما

در هیأت پروانه ی هستی

با همه توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش نیستیم !

برای زمین ، هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد

یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست

اگر ردپای دزدِ آرامش و سعادت را دنبال کنیم

سرانجام به خودمان خواهیم رسید . . . .
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

گروهِ ما شاعران خوبی هستند !

همه برای سیگارِ خامِ هم کبریت می کشیم

و برای هم قُنداق هـُل می دهیم !

لبخند می زنیم و

با دستانی که از پاکی ُ اشتیاق می لرزند ،

دفترچه های کوچک ُ بزرگِ خود را

زیر ِ صندلی پنهان می کنیم !

می گوییم ُ گوش می دهیم

و این چنین شب ِ ما

ــ آگین ِ عطر ُ لبخند ــ سپری می شود !

تنها بزغاله ها می دانند طعم ِ تلخ ِ بادام ِ خام ِ ما !



کـِـی سَر می رسد

مرگ ِ این همه خوب ُ خوبی ها ؟

برزخی که در آن

هیچ قنداقی جا به جا نمی شود

و کسی دانه ی کبریتش را ،

حرام سیگار دیگری نمی کند ؟



این اتفاق شوم وقتی افتادنی ست

که در یکی از شب ها ،

یکی از دوستان شعری بخواند ،

که در توان ِ سرایش ِ هیچ کس ِ دیگر نباشد !
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پاپوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

نیم ساعت پیش ،
خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش
سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ،
آواز که خواند تازه فهمیدم ،
پدرم را با او اشتباهی گرفته ام !
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: eLOy
بالا پایین