łєmєҺ∂קּ
کاربر انجمن
- تاریخ ثبتنام
- Dec 13, 2013
- ارسالیها
- 211
- پسندها
- 158
- امتیازها
- 0
- محل سکونت
- خوزستان
- وب سایت
- fatemerahaa.blogfa.com
- تخصص
- ندارم
- دل نوشته
- من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ولی با منتو خواری پی شبنم نمیگردم......
- بهترین اخلاقم
- میگن مهربونم
اعتبار :
به طور کلی، ذهن مردان برای قبول یا رد مسائل، تحت تأثیر قرار گرفتن، تحریک شدن برای عمل و گاه حتی علاقه*مند شدن به موضوعات، استدلالی*تر از زن*هاست. زن*ها بیشتر تحت تأثیر احساساتشان هستند. مسائل احساسی بیشتر بر زن*ها اثر می*گذارد. شاید دلیل اینکه در اسلام زن*ها برای قضاوت مناسب دانسته نمی*شوند همین باشد. شاید دلیل اینکه شهادت کمتر از دو زن معتبر نیست همین باشد. شاید دلیل اینکه گداها بیشتر سراغ زن*ها می*روند تا پول بگیرند همین باشد. شاید دلیل اینکه دست*فروش*ها بیشتر برای مشتری*های زن انرژی صرف می*کنند همین باشد. شاید دلیل...
این موضوعات البته به هیچ روی نشانه ضعف یا موضوعی منفی نیست. «تعطف» یکی از ویژگی*های مثبتی است که مؤمن (هم مرد و هم زن) باید آن را دارا باشد. عواطف هیچ*گاه موضوعات منفی و قابل انکاری نبوده و نیستند. احساسات و عواطف زنانه، بی*شک، نعمتی هستند که اگر نبود، بخش مهمی از خانواده و به تبع آن جامعه با شکست قطعی روبرو بود، اما در اینجا بحث بر سر این است که زنان به دلیل همین تعطف و تأثیرپذیری احساسی، از عوامل احساسی که انسان را به این نتیجه می*رساند که به هر قیمتی لاغر شود تأثیر بیشتری می*گیرند.
برای اکثر مردها خیلی مهم نیست که در میان دوستان و هم*جنسان خود از ظاهری متفاوت و زیبا برخوردار باشند. مردان واقعیت*های ظاهری خود را خیلی راحت*تر از زن*ها می*پذیرند. هرکس هر طور که هست، با همان کنار می*آید. از آن گونه بودن خجالت نمی*کشد و برای تغییر خود تلاش زیادی نمی*کند. اکثر مردها، خود را در رقابت با هم*جنسان خود نمی*بینند و در نتیجه به دنبال این نیستند که زیبایی*های ظاهری را کسب کنند. مردان اکثراا ارزش*های خود را خود می*سازند، یعنی با منطق*های شخصی و تحت تأثیر شرایط شخصی*شان، به این نتیجه می*رسند که چه چیزی برای آنها بهتر است. حال آنکه زنان این ارزش*ها و برتری*ها را از یکدیگر می*گیرند، یعنی آنچه در هر دوره زمانی و در میان جمع خاصی از زنان مهم و معتبر است برای بقیه نیز اهمیت و اعتبار پیدا می*کند. زنان اساسا به اندازه مردها ساختارشکن نیستند و توانایی شنا کردن در خلاف جهت آب را ندارند. مردها بیشتر از آنکه به نگاه*های دیگران نگاه کنند به خود مشغول هستند. یک مرد حتی اگر بخواهد هم نمی*تواند جزئیات رفتار دیگران را مانند یک زن زیر نظر بگیرد و نگاه*های دیگران به خود را دریابد و رفتارش را بر اساس آن تنظیم کند. مردها اکثرا درون افکار خود غرق هستند و کمتر به اطرافشان توجه دارند.
حال ببینیم دلایلی که افراد امروز را به این نتیجه می*رساند که باید لاغر شوند چه چیزهایی است. شاید یکی از علل اختلاف مردان و زنان در این مورد همان دلایل باشد یعنی آن دلایل برای مردان موجه و مجاب*کننده نیست اما برای زنان هست.
به نظر می*آید یکی از دلایل مهم این امر، تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم رسانه*ها است. امروزه بخش مهمی از تبلیغات تلویزیونی، سینمایی، ماهواره*ای و حتی تبلیغات تجاری، بر مبنای زیبایی*های ظاهری زنان، کار خود را پیش می*برند. یعنی جذابیت*های جنسی و جنسیتی زنان است که عامل توفیق رسانه*های حاضر شده است و طبعا آن تعریفی را که همین رسانه*ها از زیبایی ارائه دهند تعریف غالب زیبایی برای هر چیز خواهد بود. از جمله «زن زیبا» زنی است که رسانه*ها بر زیبایی آن صحه بگذارند. این صحه گذاشتن می*تواند از طریق انتخاب بازیگران نقش اول، گویندگان، بازیگران تبلیغات بازرگانی و… صورت بپذیرد. این اتفاق البته درباره مردان هم می*افتد، اما اولا این تبلیغات آن*چنان که درباره زنان شاهد هستیم دارای یک*دستی و اطلاق نیست و ثانیاً به اندازه*ای که بر زنان مؤثر می*افتد بر مردان اثر ندارد.
برای زن*ها مهم است که از گفتمان غالبی که حول جنس خود شکل گرفته است پیروی کنند. آنها شاید هیچ*گاه فرصت نکنند به این نکته توجه نکنند که لاغری چرا مهم است و اساسا ممکن است بدی*هایی داشته باشد. چراکه لاغری، آن*چنان که در این رسانه*ها به آن اشاره می*شود فرض اول برای زن موفق و مطلوب است. حتی شاید افرادی به مضرات و بدی*های زیادی لاغر بودن اندیشیده باشند، اما تخطی از گفتمان غالب کار سخت*تری است تا غلبه بر نهیب*های عقلی. در همین نقطه است که زن*ها می*توانند خود را قانع کنند که دلایل عقلی و گاه حتی شرعی را به دلایل عمیق احساسی (مثل حرف دیگران، ظاهرگرایی، حسادت، جلب توجه و…) کنار بگذارند.
و در نهایت می*توان این بحث را بدون اینکه برای اثباتش تلاشی کرده باشیم یا به طور مفصل به ذکر ادله و مصادیق آن بپردازیم، در همین جا و تنها با ذکر چند نکته کوتاه تکمیلی به پایان برسانیم:
اول؛ آنکه اتصال لاغری به مقوله «زیبایی» و سپس تعریفی که از زیبایی ارائه شده است، موضوعی نیست که اصالت داشته باشد. لذا بسیاری از مردان زیر بار آن نمی*روند یعنی برای بسیاری از مردان لاغری پیش از آنکه مقوله*ای زیبایی*شناسانه باشد مقوله*ای است مربوط به «سلامتی» و بیش از آن، «کارآمدی». یعنی از دید مردان، افرادی که زیادی لاغر هستند انسان*های به نسبت ضعیف و ناکارآمدی هستند و همیشه نیاز به مراقبت دارند و این برای مردان خیلی قابل*تحمل نیست.
دوم؛ آنکه آنچه درباره گرایش*های زنان و مردان گفته شد تحت سه استثناء کلی عمومیت خود را از دست می*دهد:
۱- با توجه به آنچه بیان شد، تنها مربوط به مواردی بود که از حد پذیرفته*شده افراط و تفریط نگذشته باشد. یعنی این بدیهی است که مردان زیادی به دلیل چاقی زیاد شامل موارد بیان*شده نباشند و سعی در لاغر شدن خود داشته باشند یا زنان زیادی از لاغری بیش از حد رنج ببرند.
۲- آنچه لاغری را امروزه مهم و معتبر کرده، آن*چنان که ذکر شد، چیزی است که رسانه*های تصویری مدرن جا انداخته*اند و این موضوع می*تواند در موارد زیادی بر مردان هم اثر بگذارد. چراکه رسانه*های عصر جدید، با تغییر ذائقه مخاطبان از مکتوب به تصویری، ذهن همه ما را احساسی*تر، غیرعقلانی*تر و تخیلی*تر کرده*اند. همین امر موجب می*شود که مردان نیز در تحلیل بالا جای بگیرند اما هنوز هم زنان، بیش از مردان تحت تأثیر هستند، چراکه اصول کار رسانه*های تصویری، با ذهن آنها انطباق بیشتری دارد. به این معنا که اگر این بحث را ۱۰ سال قبل مطرح می*کردیم، شاید مردان کمتری از دایره مصادیق این تحلیل بیرون می*افتادند.
۳- و در نهایت اینکه آنچه در تحلیل شخصیتی زنان بیان شد نیز به هیچ*وجه به همه آنها تعمیم ندارد بلکه بحث بر سر غالب و قاطبۀ جنس مؤنث است؛ و الا بسیارند زنانی که بهره عقلی بیشتری از برخی مردان دارند…
دخت ایران/ علی ایزدی
این موضوعات البته به هیچ روی نشانه ضعف یا موضوعی منفی نیست. «تعطف» یکی از ویژگی*های مثبتی است که مؤمن (هم مرد و هم زن) باید آن را دارا باشد. عواطف هیچ*گاه موضوعات منفی و قابل انکاری نبوده و نیستند. احساسات و عواطف زنانه، بی*شک، نعمتی هستند که اگر نبود، بخش مهمی از خانواده و به تبع آن جامعه با شکست قطعی روبرو بود، اما در اینجا بحث بر سر این است که زنان به دلیل همین تعطف و تأثیرپذیری احساسی، از عوامل احساسی که انسان را به این نتیجه می*رساند که به هر قیمتی لاغر شود تأثیر بیشتری می*گیرند.
برای اکثر مردها خیلی مهم نیست که در میان دوستان و هم*جنسان خود از ظاهری متفاوت و زیبا برخوردار باشند. مردان واقعیت*های ظاهری خود را خیلی راحت*تر از زن*ها می*پذیرند. هرکس هر طور که هست، با همان کنار می*آید. از آن گونه بودن خجالت نمی*کشد و برای تغییر خود تلاش زیادی نمی*کند. اکثر مردها، خود را در رقابت با هم*جنسان خود نمی*بینند و در نتیجه به دنبال این نیستند که زیبایی*های ظاهری را کسب کنند. مردان اکثراا ارزش*های خود را خود می*سازند، یعنی با منطق*های شخصی و تحت تأثیر شرایط شخصی*شان، به این نتیجه می*رسند که چه چیزی برای آنها بهتر است. حال آنکه زنان این ارزش*ها و برتری*ها را از یکدیگر می*گیرند، یعنی آنچه در هر دوره زمانی و در میان جمع خاصی از زنان مهم و معتبر است برای بقیه نیز اهمیت و اعتبار پیدا می*کند. زنان اساسا به اندازه مردها ساختارشکن نیستند و توانایی شنا کردن در خلاف جهت آب را ندارند. مردها بیشتر از آنکه به نگاه*های دیگران نگاه کنند به خود مشغول هستند. یک مرد حتی اگر بخواهد هم نمی*تواند جزئیات رفتار دیگران را مانند یک زن زیر نظر بگیرد و نگاه*های دیگران به خود را دریابد و رفتارش را بر اساس آن تنظیم کند. مردها اکثرا درون افکار خود غرق هستند و کمتر به اطرافشان توجه دارند.
حال ببینیم دلایلی که افراد امروز را به این نتیجه می*رساند که باید لاغر شوند چه چیزهایی است. شاید یکی از علل اختلاف مردان و زنان در این مورد همان دلایل باشد یعنی آن دلایل برای مردان موجه و مجاب*کننده نیست اما برای زنان هست.
به نظر می*آید یکی از دلایل مهم این امر، تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم رسانه*ها است. امروزه بخش مهمی از تبلیغات تلویزیونی، سینمایی، ماهواره*ای و حتی تبلیغات تجاری، بر مبنای زیبایی*های ظاهری زنان، کار خود را پیش می*برند. یعنی جذابیت*های جنسی و جنسیتی زنان است که عامل توفیق رسانه*های حاضر شده است و طبعا آن تعریفی را که همین رسانه*ها از زیبایی ارائه دهند تعریف غالب زیبایی برای هر چیز خواهد بود. از جمله «زن زیبا» زنی است که رسانه*ها بر زیبایی آن صحه بگذارند. این صحه گذاشتن می*تواند از طریق انتخاب بازیگران نقش اول، گویندگان، بازیگران تبلیغات بازرگانی و… صورت بپذیرد. این اتفاق البته درباره مردان هم می*افتد، اما اولا این تبلیغات آن*چنان که درباره زنان شاهد هستیم دارای یک*دستی و اطلاق نیست و ثانیاً به اندازه*ای که بر زنان مؤثر می*افتد بر مردان اثر ندارد.
برای زن*ها مهم است که از گفتمان غالبی که حول جنس خود شکل گرفته است پیروی کنند. آنها شاید هیچ*گاه فرصت نکنند به این نکته توجه نکنند که لاغری چرا مهم است و اساسا ممکن است بدی*هایی داشته باشد. چراکه لاغری، آن*چنان که در این رسانه*ها به آن اشاره می*شود فرض اول برای زن موفق و مطلوب است. حتی شاید افرادی به مضرات و بدی*های زیادی لاغر بودن اندیشیده باشند، اما تخطی از گفتمان غالب کار سخت*تری است تا غلبه بر نهیب*های عقلی. در همین نقطه است که زن*ها می*توانند خود را قانع کنند که دلایل عقلی و گاه حتی شرعی را به دلایل عمیق احساسی (مثل حرف دیگران، ظاهرگرایی، حسادت، جلب توجه و…) کنار بگذارند.
و در نهایت می*توان این بحث را بدون اینکه برای اثباتش تلاشی کرده باشیم یا به طور مفصل به ذکر ادله و مصادیق آن بپردازیم، در همین جا و تنها با ذکر چند نکته کوتاه تکمیلی به پایان برسانیم:
اول؛ آنکه اتصال لاغری به مقوله «زیبایی» و سپس تعریفی که از زیبایی ارائه شده است، موضوعی نیست که اصالت داشته باشد. لذا بسیاری از مردان زیر بار آن نمی*روند یعنی برای بسیاری از مردان لاغری پیش از آنکه مقوله*ای زیبایی*شناسانه باشد مقوله*ای است مربوط به «سلامتی» و بیش از آن، «کارآمدی». یعنی از دید مردان، افرادی که زیادی لاغر هستند انسان*های به نسبت ضعیف و ناکارآمدی هستند و همیشه نیاز به مراقبت دارند و این برای مردان خیلی قابل*تحمل نیست.
دوم؛ آنکه آنچه درباره گرایش*های زنان و مردان گفته شد تحت سه استثناء کلی عمومیت خود را از دست می*دهد:
۱- با توجه به آنچه بیان شد، تنها مربوط به مواردی بود که از حد پذیرفته*شده افراط و تفریط نگذشته باشد. یعنی این بدیهی است که مردان زیادی به دلیل چاقی زیاد شامل موارد بیان*شده نباشند و سعی در لاغر شدن خود داشته باشند یا زنان زیادی از لاغری بیش از حد رنج ببرند.
۲- آنچه لاغری را امروزه مهم و معتبر کرده، آن*چنان که ذکر شد، چیزی است که رسانه*های تصویری مدرن جا انداخته*اند و این موضوع می*تواند در موارد زیادی بر مردان هم اثر بگذارد. چراکه رسانه*های عصر جدید، با تغییر ذائقه مخاطبان از مکتوب به تصویری، ذهن همه ما را احساسی*تر، غیرعقلانی*تر و تخیلی*تر کرده*اند. همین امر موجب می*شود که مردان نیز در تحلیل بالا جای بگیرند اما هنوز هم زنان، بیش از مردان تحت تأثیر هستند، چراکه اصول کار رسانه*های تصویری، با ذهن آنها انطباق بیشتری دارد. به این معنا که اگر این بحث را ۱۰ سال قبل مطرح می*کردیم، شاید مردان کمتری از دایره مصادیق این تحلیل بیرون می*افتادند.
۳- و در نهایت اینکه آنچه در تحلیل شخصیتی زنان بیان شد نیز به هیچ*وجه به همه آنها تعمیم ندارد بلکه بحث بر سر غالب و قاطبۀ جنس مؤنث است؛ و الا بسیارند زنانی که بهره عقلی بیشتری از برخی مردان دارند…
دخت ایران/ علی ایزدی