sting
معـاون ارشـد انجمـن
- تاریخ ثبتنام
- Jun 26, 2013
- ارسالیها
- 27,708
- پسندها
- 5,661
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- تهـــــــــــران
- وب سایت
- www.biya2forum.com
- تخصص
- کیسه بوکس
- دل نوشته
- اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
- بهترین اخلاقم
- نــــدارم
اعتبار :
روزی حضرت موسی در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند : آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد ؟ خطاب میرسد :آری ! موسی با حیرت می پرسد :آن شخص کیست ؟ خطاب میرسد :او مرد قصابی است در فلان محله ، موسی می پرسد : میتوانم به دیدن او بروم ؟ خطاب میرسد :مانعی ندارد !فردای آن روز موسی به محل مربوطه رفته و مرد قصاب را ملاقاتمی کند و می گید : من مسافری گم کرده راه هستم ،آیا می توانم شبی را مهمان تو باشم ؟قصاب در جواب می گوید :مهمان حبیب خداست ، لختی بنشین تا کارم را انجام دهم ،آن گاه با هم به خانه می رویم ،موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می نگرد و می بیند کهاو قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آنرا جدا کرددر پارچه ای پیچید و...کنار گذاشت . ساعاتی بعد قصاب می گوید :کار من تمام است برویم ،سپس با موسی به خانه قصاب می روند و به محض ورود به خانه ،رو به موسی کرده و می گوید :لحظه ای تامل کن ! موسی مشاهده می کند که طنابی را به درختی در حیاط بسته ،آنرا باز کرده و آرام آرام طناب را شل کرد .شیئی در وسط توری که مانند تورهای ماهیگیری بود نظر موسی را به خودجلب کرد ، وقتی تور به کف حیاط رسید ،پیرزنی را در میان آن دید با مهربانی دستی بر صورت پیرزن کشید ، سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به او داد ،دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت :مادرجان دیگر کاری نداری ، و پیرزن می گوید :پسرم ان شاءالله که در بهشت همنشین موسی شوی .سپس قصاب پیرزن را مجدداً در داخل تور نهاده بر بالای درخت قرارداده و پیش موسی آمده و باتبسمی می گوید : او مادر من است و آن قدر پیر شده که مجبورم او را این گونه نگهداری کنم و از همه جالب تر آن کههمیشه این دعا را برای من می خواند که "انشاء الله در بهشت با موسی همنشین شوی ! "چه دعایی !! آخر من کجا و بهشت کجا ؟ آن هم با موسی !موسی لبخندی می زند و به قصاب می گوید : من موسی هستم و تویقیناً به خاطر دعای مادر در بهشت همنشین من خواهی شد !