sting
معـاون ارشـد انجمـن
- تاریخ ثبتنام
- Jun 26, 2013
- ارسالیها
- 27,708
- پسندها
- 5,661
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- تهـــــــــــران
- وب سایت
- www.biya2forum.com
- تخصص
- کیسه بوکس
- دل نوشته
- اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
- بهترین اخلاقم
- نــــدارم
اعتبار :
آفتاب:
امیر وفایی در روزنامه قانون نوشت:
"شب عید" در ایران دقیقا از چه زمانی آغاز می*شود؟ تاریخ نشان داده که مردم ما علاقه زیادی به چنین شبی دارند و بعضا حتی کل فصل زمستان را شب عید لقب می*دهند. عده*ای با ورود به نیمه دوم سال و از اوایل مهر ماه عبارت "شب عید" را وارد دایره واژگان خود می*کنند و عده*ای دیگر در پایان فروردین ماه سال جدید، شب عید سال آینده را می*بینند. از حدود اوایل بهمن ماه اساسا جملاتی که با عبارت "شب عیدی" به پایان نرسند از لحاظ دستوری مشکل دارند و مردم عموما متوجه مفهوم آن نمی*شوند. مثلا شما اگر دوم بهمن جلوی در اتوبوس بگویید: «داداش یه کم برو داخل ما هم سوار بشیم.» همه با تعجب به هم نگاه می*کنند و متوجه منظورتان نمی*شوند.
اما اگر بگویید: «داداش یه کم برو داخل ما هم سوار بشیم شب عیدی» به احتمال زیاد کارتان راه می*افتد، مگر اینکه واقعا داخل جا نباشد و یا آنهایی که وسط اتوبوس ایستاده*اند آدم*های ناجوری از آب دربیایند.
عبارت کوتاه "شب عیدی" در دستور زبان فارسی معانی و مفاهیم متنوعی را منتقل می*کند. در واقع مهم این است که گوینده با چه لحنی آن را به زبان بیاورد. در اینجا ذکر چند مثال ضروری به نظر می*رسد:
انتقال حس نیاز به همدردی:
دزد: شب عیدی سه تا کیف توی مترو کف رفتم سرجمع 30 هزار تومن هم توشون نبود. (نزدیک*ترین فرد فشار کوچکی به شانه او می*دهد تا کمی از حال و هوای غم و غصه خارج شود)
قاتل: اگه مقاومت نمی*کرد کشته نمی*شد. تو رو خدا رضایت بدین بیام بیرون. (خانواده مقتول محل سگ به او نمی*گذارند) تو رو خدا بذارید بیام بیرون شب عیدی (اشک از چشمان مادر مقتول جاری می*شود و رضایتنامه را امضا می*کند.)
انتقال حس نامردی روزگار:
- بهش می*گم داری 10 میلیون دستی به ما بدی شب عیدی؟ می*گه نه!
مجلس خواستگاری:
سکه رو که اصلا حرفشو نزنید. یه شاخه نبات دیگه هم اضافه می*کنیم که بشه دوتا شاخه نبات. شما هم سخت نگیر دیگه عروس خانم شب عیدی. (عروس لبخند می*زند و لی لی لی لی لی ...)
انتقال حس صمیمیت:
شب کباب بگیر ما هم می*آییم خونتون دور هم باشیم شب عیدی.
استفاده کاملا بی*مورد صرفا جهت یادآوری اینکه چیزی تا شب عید باقی نمانده:
- حموم بودم کنتور برق پرید، مجبور شدم خیس بیام بیرون کنتور رو بزنم شب عیدی.
- خانم من می*رم آشغالا رو بذارم دم در شب عیدی (عملی که قاعدتا در شب*های معمولی هم انجام می*شود)
- یه لیوان آب واسه من میاری شب عیدی؟
البته استفاده از این عبارت همیشه هم کارساز نیست و چنانچه دو نفر به مقاصد مختلف در مواجهه با هم آن را به کار ببرند، مشکل ایجاد می*شود. مثلا وقتی که خریدار می*خواهد ارزان بخرد چون پول ندارد و فروشنده هم می*خواهد گران بفروشد چون
پول لازم دارد.
- آقا نارنگی*ها چند شب عیدی؟
- هفت و نیم.
- شیش بده سه، چهار کیلو ببریم شب عیدی.
- نه اصلا راه نداره. ضرر می*کنم شب عیدی.
- گرون می*دی دیگه شب عیدی. کوچه پایینی ارزون*تر گذاشته.
- دروغ نگو آقاجان. خوبیت نداره شب عیدی.
- خیر از زن و بچه*ام نبینم شب عیدی اگه دروغ می*گم.
- آقا اصلا فروشی نیست. عجب گیری افتادیما شب عیدی.
- درست صحبت کن بابا. می*زنم قیافتو عوض می*کنما شب عیدی.
(به سمت هم هجوم می*برند. مردم برای جدا کردن وارد ماجرا می*شوند و از آنها می*خواهند بی*خیال شوند شب عیدی)
"شب عید" در ایران دقیقا از چه زمانی آغاز می*شود؟ تاریخ نشان داده که مردم ما علاقه زیادی به چنین شبی دارند و بعضا حتی کل فصل زمستان را شب عید لقب می*دهند. عده*ای با ورود به نیمه دوم سال و از اوایل مهر ماه عبارت "شب عید" را وارد دایره واژگان خود می*کنند و عده*ای دیگر در پایان فروردین ماه سال جدید، شب عید سال آینده را می*بینند. از حدود اوایل بهمن ماه اساسا جملاتی که با عبارت "شب عیدی" به پایان نرسند از لحاظ دستوری مشکل دارند و مردم عموما متوجه مفهوم آن نمی*شوند. مثلا شما اگر دوم بهمن جلوی در اتوبوس بگویید: «داداش یه کم برو داخل ما هم سوار بشیم.» همه با تعجب به هم نگاه می*کنند و متوجه منظورتان نمی*شوند.
اما اگر بگویید: «داداش یه کم برو داخل ما هم سوار بشیم شب عیدی» به احتمال زیاد کارتان راه می*افتد، مگر اینکه واقعا داخل جا نباشد و یا آنهایی که وسط اتوبوس ایستاده*اند آدم*های ناجوری از آب دربیایند.
عبارت کوتاه "شب عیدی" در دستور زبان فارسی معانی و مفاهیم متنوعی را منتقل می*کند. در واقع مهم این است که گوینده با چه لحنی آن را به زبان بیاورد. در اینجا ذکر چند مثال ضروری به نظر می*رسد:
انتقال حس نیاز به همدردی:
دزد: شب عیدی سه تا کیف توی مترو کف رفتم سرجمع 30 هزار تومن هم توشون نبود. (نزدیک*ترین فرد فشار کوچکی به شانه او می*دهد تا کمی از حال و هوای غم و غصه خارج شود)
قاتل: اگه مقاومت نمی*کرد کشته نمی*شد. تو رو خدا رضایت بدین بیام بیرون. (خانواده مقتول محل سگ به او نمی*گذارند) تو رو خدا بذارید بیام بیرون شب عیدی (اشک از چشمان مادر مقتول جاری می*شود و رضایتنامه را امضا می*کند.)
انتقال حس نامردی روزگار:
- بهش می*گم داری 10 میلیون دستی به ما بدی شب عیدی؟ می*گه نه!
مجلس خواستگاری:
سکه رو که اصلا حرفشو نزنید. یه شاخه نبات دیگه هم اضافه می*کنیم که بشه دوتا شاخه نبات. شما هم سخت نگیر دیگه عروس خانم شب عیدی. (عروس لبخند می*زند و لی لی لی لی لی ...)
انتقال حس صمیمیت:
شب کباب بگیر ما هم می*آییم خونتون دور هم باشیم شب عیدی.
استفاده کاملا بی*مورد صرفا جهت یادآوری اینکه چیزی تا شب عید باقی نمانده:
- حموم بودم کنتور برق پرید، مجبور شدم خیس بیام بیرون کنتور رو بزنم شب عیدی.
- خانم من می*رم آشغالا رو بذارم دم در شب عیدی (عملی که قاعدتا در شب*های معمولی هم انجام می*شود)
- یه لیوان آب واسه من میاری شب عیدی؟
البته استفاده از این عبارت همیشه هم کارساز نیست و چنانچه دو نفر به مقاصد مختلف در مواجهه با هم آن را به کار ببرند، مشکل ایجاد می*شود. مثلا وقتی که خریدار می*خواهد ارزان بخرد چون پول ندارد و فروشنده هم می*خواهد گران بفروشد چون
پول لازم دارد.
- آقا نارنگی*ها چند شب عیدی؟
- هفت و نیم.
- شیش بده سه، چهار کیلو ببریم شب عیدی.
- نه اصلا راه نداره. ضرر می*کنم شب عیدی.
- گرون می*دی دیگه شب عیدی. کوچه پایینی ارزون*تر گذاشته.
- دروغ نگو آقاجان. خوبیت نداره شب عیدی.
- خیر از زن و بچه*ام نبینم شب عیدی اگه دروغ می*گم.
- آقا اصلا فروشی نیست. عجب گیری افتادیما شب عیدی.
- درست صحبت کن بابا. می*زنم قیافتو عوض می*کنما شب عیدی.
(به سمت هم هجوم می*برند. مردم برای جدا کردن وارد ماجرا می*شوند و از آنها می*خواهند بی*خیال شوند شب عیدی)