همین الان داشتی به چی فکــــــــــر میکردی ...؟؟

[♔ŠĦДĦДB♔]

داشتم به اين فكر ميكردم اين18خرداد تولدم هست..
چه زود يك سال گذشت...
.ونكنه اين سال جديدهم مثل سال قبلي باشه وهمش بد بياري بيارم..

 

[eLOy]

به زنـدگـــی خودم...
به مــرگــــــــــــــِ خودم...

به اینکــه ما در حال حاضر تو این دنیــا می تونیم خیلــی کارها رو بکنیم...

از فکــر کـردن تا تصمیم گـرفتن...

از خوابیدن تا بیـدار موندن

از بیرون رفتن و قدم زدن و کار کردن

از اینکه چند فصل از زندگیمونو میشه تجربه کرد...

و...

امّا بعد از مرگمون قراره بریم جایی که شاید دیگه قدرت فکر کردن و تصمیم گرفتن و... رو نداشته باشیم...

روز و شبمون یکسانه...

شاید همش عذاب بکشیم بخاطر گناهانمون...

شایدم بخاطر بخشش و گذشت کردن خدا به خوبی و خوشی سر ببریم...

...

 

[نگآر]

به اینکه عزرائیل عزیز لطف کرده و تمام تمرکزش را روی خانواده و فامیل و دوست و آشناهای ما گذاشته ..
این روزها دارم به این فکر میکنم که اگر وقتی مُردم و روحم توسط فرشته ی مرگ دریافت شد ..
حین جدا شدن از دنیا و پیوستن به عالم دیگر ، روح تر و تازه ای را ببینم که تازه دارد میآید پایین که برود توی جلد یک نی نی که قرار است تازه متولد شود و او از من بپرسد آن پایین چطور است ؟
حتما بدون لحظه ای تردید میگویم عالی است ولی ارزشش را ندارد ...

 

[عزیز بابایی]

داشتم به این فکر میکردم که چرا ما انسانها قدر نعمتهایی رو که خدای مهربون بهمون داده نمیدونیم و همش آرزوهای ناجور میکنیم و اینا

 

[نگآر]

به اینکه آدم ها خصلتشون رفتن و اومدنه . . .
تا برسی ب این , گاهی همه ی موهات سفید میشه ،اما وقتی رسیدی ،دیگه برای نداشتن آدم ها زانوی غم بغل نمیگیری. . .

فقط این وسط دلت برای اون چیزی میسوزه ک در رابطه با آدمها از درون خودت از دست دادی. . .

اون چیزی ک درون تو شکسته و دیگه خودت نیستی. . .برای این ندامت باید زانوی غم بغل گرفت...

همون خط قرمز هایی ک ناغافل برای آدمها زیر پا میذاری و ی روز نگاه میکنی میبینی تو موندی و ی حس عذاب . . .برای این باید تا آخر عمر سیاه پوشید ک یادت نره ،هیچ آدمی ارزش زیر پا گذاشتن ارزش هات و نداره. . .ک داغ بشه ،بمونه پشت دستت . .

 

[نگآر]

به اینکه
روزگار علم و تکنولوژی است دیگر! همه چیز مجازی شده!
بازار و فروشگاه مجازی٬ سفرهای مجازی به دور دنیا و آسمان و اعماق زمین٬ کنفرانسها و گفتگوهای مجازی و دوستیهای مجازی و البته عشقهای مجازی!
این روزها پیشنهاد های دوستی و ازدواج هم مجازی شده. . .
حتا لازم نیست برای به هم زدن یک رابطه ی عاشقانه زحمت روبه رویی و دیدار آخر را به خودت بدهی!
با فشار دادن چند دکمه می توان از خود عشق متساعد کرد و با فشار دادن چند دکمه می توان قلب داده را٬ پس گرفت. . .
کاش عشق هامان مجازی نباشد. حیف استـــ ..

 

[نگآر]

در حقوق بحثی هست به نام " تدلیس " یعنی اینکه مثلن شما میوه فروش هستید و از میوه های خودتان تعریف می کنید و روی جعبه ی میوه را از میوه های تازه پر می کنید٬ اما میوه های زیر جعبه٬ خراب و نامرغوب هستند. . .
بعضی ها مثل همین میوه فروش عمل می کنند٬ ابتدا حرفهای شکلات پیچ و خوشمزه می زنند! اول خودشان را روشنفکر و ادیب معرفی می کنند اما شکلاتشان کرم خورده است!

 

[نگآر]

به اینکه گاها ﻧﺎﺩﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺑﺰﺭﮔﻴﺴﺖ.

ﻣﻨﻈﻮﺭﻡ ﻭﻗﺘﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺍﺵ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺁﺩﻣﻲ ﻛﻪ ﻛﻤﺘﺮ ﻣﻴﺪﺍﻧﺪ.

ﺩﺍﻧﺴﺘﻦ ﻓﻜﺮ می آﻭﺭﺩ. ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ می آﻭﺭﺩ. می نشینی ﻭ ﺣﺴﺎﺏ می کنی که ﺁﺧﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﭼﻪ می شود. ﺑﺎﻳﺪ ﭼﻜﺎﺭ ﻛﻨﻢ مثلا!می دانی که ﻫﻴﭻ ﺧﻮﺷﻲ ِ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭﻱ ﻧﻴﺴﺖ.

ﻣﺜﻞ ﺗﻪ ﺧﻴﺎﺭ! ﺁﺧﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺗﻠﺦ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ. ﺁﺩﻣﻲ ﻛﻪ می داند ﺧﻴﺎﺭ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﻧﻴﻤﻪ ی ﺧﻴﺎﺭ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺭﺍ ﻣﺪﺍﻡ ﻣﺰﻩ ﻣﺰﻩ می کند. ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻠﺨﻴﺴﺖ. ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ. ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﺧﺮ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ. ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺭﻭﻱ

ﺳﺮﺵ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻮﺩ. ﻛﻪ ﻳﻚ ﺟﺎﻱ ﻛﺎﺭ ﺑﻠﻨﮕﺪ!

ﺍﻣﺎ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﺩﺍﻧﻲ ﻛﻪ نمی داند ﺗﻠﺨﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﭼﻪ، ﺗﺎ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺑﻪ ﺗﻠﺨﻲِ ﺯﻫﺮﻣﺎﺭﻱِ ﺗﻪ ﺧﻴﺎﺭ، ﻋﻴﺶ ﻣﺪﺍﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ! ﻛﻴﻒ می کند. ﻟﺬﺕ می برد. ﻫﺮ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﻮ نمی کشد. ﻫﺮ ﻣﺼﻴﺒﺘﻲ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ نمی کشد.

ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ ﺭﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻴﻢ! ﺗﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ! ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﻳﺎﺩﺗﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪ؟ ﺣﺎﻻ می خواهید ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻜﺸﻴﺪ، می خواهید ﺣﻮﺍﻟﻪ ﺍﺵ ﻛﻨﻴﺪ! ﻭﺍﻗﻌﻴﺖ ﺭﺍ ﻛﻪ نمی شود ﻋﻮﺽ ﻛﺮﺩ!

 

[نگآر]

به مرد جوان ,

انقدر فرتوت بود که

شک کردم نکند روی صندلی اش مرده باشد.

یک ترازو جلوی پایش روی پیاده رو بود...

 

[sting]

سلامتیه اون پسر فال فروش که وقتی اون پسرارو تو ماشین شاسی بلند دید که دارن عیدیاشونو بهم نشون می دن اشک از چشماش سرازیر شد اما تقدیر فال فروش چیز دیگه ای بود​

سلامتیه خواهرو برادرای فال فروشمون بکوب لایکو​

​

به هیچکس و هیچ چیز در این دنیا وابسته نباش ،

حتی سایه ات در زمان تاریکی تو را تنها می گذارد​

 

[sting]

چرا کسی تو پستم نمیره ​

یا بخونه
​

نه لایک کنه ​

 

[eLOy]

به دیوونگی هاش...

 

[۪A۫۰۪f۫۰۪s۫۰۪h۫۰۪a۫۰۪n۫۰]

همین الآن الآن داشتم فکر میکردم که آقا محمد چه جمله ای میخواد با کلماتی که دادم بسازه . :120::120:

 

[نگآر]

به این که دندانپزشکی بهترین شغل دنیا ست

نه بخاطر این‌که می‌تواند در سی دقیقه پانصدهزارتومان از حلقوم شما بیرون بکشد بل‌که بخاطر حق انحصاری استفاده از آن ابزار شکنجه‌ی تکامل یافته، آن صندلی متحرک چرمی اما ناراحت، آن

لوله‌ی غرغروی مکنده و آن آمپول معجزه‌آسا است که این شغل را در صدر جای می‌دهد.

هرکسی که بتواند با این ابزار کار کند نه صدای اعتراض مشتری را می‌شنود و نه برای گرفتن دستمزدش دچار دردسر می‌شود. حالا می‌دانم که اگر یک بار دیگر متولد شوم بجای عکاس شدن باید

دندانپزشک بشوم ...

 

[sting]

به این فکر می کردم چرا --4-- ماهه حقوق مونو نمیدن هان هان هان

کچل بشن خدا کنه خخخخخ

 

[ستاره]

به اينكه كاش ميشد زمان به عقب بر ميگشت و من در مورد تحصيل و انتخابات مهم زندگي تصميم ميگرفتم نه ديگران براي من....

 

[نگآر]

به اینکه اغلب آدم ها سعی می کنند همدیگر را بازی بدهند.

اما گاهی هم هست که این خود ما هستیم که خودمان را بازی می دهیم؛ ما با تصوری که خودمان از دیگران می سازیم زندگی می کنیم.

درست شبیه به مرد شیک پوشی که ناگهان دم در خانه اش با پیژامه میبینیمش.درست شبیه به زنی زیبا که روزی در یک بیمارستان با موهای اتو نکشیده و صورتی پرچروک و دست هایی که پر از لک میبینیمش.
آنها هیچوقت به ما دروغ نگفته اند؛ آنها تنها بخشی از خودشان را به ما نشان داده اند اما ما درون خودمان از کسی زندگی ساخته‌ایم. کاراکترهای قوی ما آنقدر بزرگ می شوند که افراد بت‌ می شوند.

بعد ناگهان یک روز می فهمیم فلان بازیگر که در فیلم های مذهبی بازی کرده رفته دوست دختر فلان بازیگر تازه طلاق گرفته شده. سر تکان می‌دهیم و نچ نچ می کنیم که او خودش را جور دیگری نشان داده بود که!

ما همیشه درحال سر تکان دادن هستیم و شکوه از گول خوردن و بازی دیدن؛‌اما واقعیت چیز دیگری است : خودمان ؛ خودمان را بازی داده‌ایم. خودمان گوشه ای از زندگی کسی را گرفته ایم و بسط داده ایم.



کاش بلد بودیم ‌آدم ها را خاکستری ببینیم. کاش بلد بودیم آدم ها را با عیب هایشان دوست بداریم.

 

[sting]

به این فکر میکردم که چرا باید تنها باشم الان چراشب5): کاری جمع نمیشه :016::smilie (63):

 

[نگآر]

فکر میکنم به جای اینکه به دختربچه‌ها بگوییم چه دختر زیبایی، چه لباس قشنگی و به جای اینکه در باور آنها بگنجانیم ظاهر مهم است؛ خیلی جدی نگاهشان کنیم و بپرسیم آخرین کتابی که خوانده‌اند چه بوده؟ و می خواهند در آینده چه کاره شوند؟ تغییر وضعیت را خود ما باید شروع کنیم؛ برداشتن کلیشه‌های جنسیتی
و حذف زیبایی ظاهری را از معیارهای انتخاب.

 

[DaniyaL]

به دوستانی که نیستن و دلتنگشونم..