*مینا*
مــدیـر بـازنشـسـتـه
- تاریخ ثبتنام
- Sep 12, 2013
- ارسالیها
- 3,063
- پسندها
- 366
- امتیازها
- 83
- محل سکونت
- زیر اسمون خدا
- تخصص
- ترانه سرا
- دل نوشته
- هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
- بهترین اخلاقم
- بخشیدن
اعتبار :
مبانی علم سیاست
نویسنده: دانشجوی علوم سیاسی - ۱۳٩۱/۱/۱۳
علوم سیاسی به زبان ساده
نویسنده: دانشجوی علوم سیاسی - ۱۳٩۱/۱۱/۱٦
تعریف لغت سیاست )در لغت) «خط*مشی» یا «خط سیر و راهی که انسان پیش*رو دارد در انگلیسی politics) )برنامه، شیوهٔ عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول راهنما (در اصطلاح عام) روند و انجام تصمیم گیری*ها برای هر گونه گروه است؛ از قبیل حکومت*هاو کشورها،نهادهای سازمانی، دانشگاهی، دینی و دیگر نهادها (در اصطلاح خاص)روند و انجام تصمیم گیری*ها برای حکومت*ها و کشورها تعریف علم سیاست دانستن اینکه: چه کسی می*برد، چه می*برد، چه موقع می برد، چگونه می برد، و چرا می برد. (هارولد لاسکی) منظور از بردن،پیروزی وشکست می باشد. ویژگی*های فن سیاست مبارزه*ای برای کسب، حفظ افزایش یا نمایش قدرت تعریف کامل فنّ سیاست رهبری صلح آمیز یا غیر صلح آمیز روابط میان افراد گروه*ها و احزاب(نیروهای اجتماعی) و کارهای حکومتی در داخل یک کشور، و روابط میان یک دولت با دولت*های دیگر در عرصه جهانی است .سیاست یک فرد، یک گروه، یک حزب، یک حکومت و سیاست خارجی دولت*ها (سیاست بین المللی) در این تعریف از هم جدا شده اند. سیاست برآیند منافع نیروهای اجتماعی نامبرده* است تعریف مختصر فنّ سیاست در دانش و فنّ مدیریت دولتی
نویسنده: دانشجوی علوم سیاسی - ۱۳٩۱/۱/۱۳
مروری بر" فضای مفهومی امر سیاسی "
*سیاست
ابعاد | مولفه ها |
سیاست politics | تصمیم گیری مقتدرانه تولید و بازتولید قدرت تخصیص منابع / توزیع منافع / تصحیح علایق / تجمیع سلایق حل و فصل تضاد ومنازعات جمعی |
دولت شهر polis | هستی سیاسی ( هویت جمعی تحت نظارت سیاست ) رژیم سیاسی ( ترتیبات سیاسی تعیین کننده مکانیزم اعمال قدرت ) سیستم سیاسی ( هستی منتظم واحدی از درون داده ها و برونداده های عمل سیاسی ) |
اجتماع سیاسی polity | کنش گر سیاسی - شهروند ( حق– وظیفه - امتیاز ) کارگزار سیاسی – دولتمرد (تکلیف – تعهد ) |
سیاست گزاری policy | فرایند سازمان دهی مقتدرانه به اجتماع سیاسی با هدف تثبیت نظم از طریق : تعیین خط مشی + برنامه ریزی + نهادسازی + ایدئولوژی سازی + گفتمان سازی |
** حکومت
ابعاد | مولفه ها |
حکومت کردن governing | مدیریت جامعه ازطریق : سیاست گذاری + تولید نظم +اعمال قدرت |
حکومتی کردن جامعه govermentalization | "قانون گذاری" { قوه مقننه } (وضع قانون / از طریق "پارلمان" ) "قانون مندی" { قوه قضائیه} (نظارت براجرای قانون / از طریق "دادگاه" ) "قانون گرایی" {قوه مجریه } ( اجرای قانون / از طریق "پلیس" ) |
حکومت مندی governmentality | تاثیرگزاری بر شیوه تنظیم رفتار افراد از طریق : "گفتمان / منظومه دانش- قدرت" بر : "بدن و ذهن" با هدف : ایجاد "دیسیپلین" ( نظارت – مجازات- مراقبت – محافظت) |
حکمرانی governance | مدیریت اجتماعی نامتمرکز شراکتی – مشارکتی به صورت : "مشارکت "گرایی شهروندی حداکثری "شراکت" گرایی بینابخشی (عمومی – خصوصی – مردمی – دولتی ) "دولت شیشه ای" "دولت کمینه" "جامعه بیشینه " |
چند حکومت گرایی polyarchy | حکومت با حضور موثر گروههای سیاسی متنوع / مبتنی بر : اصل "پلورالیزم" ( لزوم کثرت گرایی سیاسی فرهنگی اجتماعی ) اصل "لیبرالیزم " ( انسان گرایی ، فرد گرایی ، آزادی گرایی ، عقلانیت گرایی ، قانون گرایی اساسی ، شهروندی گرایی ، جامعه مدنی گرایی اصل "دموکراسی" ( مشروعیت مردمی ، مشارکت مردمی ، رضایت مردمی ، رفاه مردمی ) |
نظرات (2) | | |
علوم سیاسی به زبان ساده
نویسنده: دانشجوی علوم سیاسی - ۱۳٩۱/۱۱/۱٦
تعریف لغت سیاست )در لغت) «خط*مشی» یا «خط سیر و راهی که انسان پیش*رو دارد در انگلیسی politics) )برنامه، شیوهٔ عمل، اصول و قواعدی اساسی، اصول راهنما (در اصطلاح عام) روند و انجام تصمیم گیری*ها برای هر گونه گروه است؛ از قبیل حکومت*هاو کشورها،نهادهای سازمانی، دانشگاهی، دینی و دیگر نهادها (در اصطلاح خاص)روند و انجام تصمیم گیری*ها برای حکومت*ها و کشورها تعریف علم سیاست دانستن اینکه: چه کسی می*برد، چه می*برد، چه موقع می برد، چگونه می برد، و چرا می برد. (هارولد لاسکی) منظور از بردن،پیروزی وشکست می باشد. ویژگی*های فن سیاست مبارزه*ای برای کسب، حفظ افزایش یا نمایش قدرت تعریف کامل فنّ سیاست رهبری صلح آمیز یا غیر صلح آمیز روابط میان افراد گروه*ها و احزاب(نیروهای اجتماعی) و کارهای حکومتی در داخل یک کشور، و روابط میان یک دولت با دولت*های دیگر در عرصه جهانی است .سیاست یک فرد، یک گروه، یک حزب، یک حکومت و سیاست خارجی دولت*ها (سیاست بین المللی) در این تعریف از هم جدا شده اند. سیاست برآیند منافع نیروهای اجتماعی نامبرده* است تعریف مختصر فنّ سیاست در دانش و فنّ مدیریت دولتی
- سیاست: «برنامه و یا دستورالعملِ در حال اجرا و یا تجویز شده از سوی مراجع صاحب صلاحیت»
- سیاست*گذاری: «فرایند تعامل گروه*ها و مراجع ذی*صلاح و ذی*نفع در تصمیم*گیری برای مواجهه با مسائلی است که دامنهٔ اثر مستقیم یا غیرمستقیم بالایی برای این گروه*ها و مراجع دارد»
- پایداری
- آینده*نگری
- هدف*داری
- عمومیت
- گستردگی
- نمایان*گری
- از نظر موضوعی بسیار فراگیر، فرابخشی یا حساس بوده و به تعبیری تفسیری نزدیک از قوانین اصلی کشور به حساب آیند (مانند سیاست*های اصل 44 قانون اساس)
- جنبهٔ تعیین کنندهٔ بالایی برای سایر سیاست*های عمومی داشته و نقش راهنمای جدی*ای برای آن*ها داشته باشند،
- موضوعاتی باشند که تغییر موضع و یا رویکرد حساب شده*ای نسبت به آن*ها در سطح مدیریت کشور مدنظر قرار گرفته*است،
- برای اهداف راهبردی مشخصی مانند اهدافی در سطح چشم*انداز و در چارچوب چنین طرح*های کلان و جدیدی نیازمند بازنگری، بازآرایی و یا تصریحات مشخص و تکلیفی خاصی باشند