ܜܔܢ♥ღخط خطے هاے من...ღ♥ܜܔܢ

[parivash]

از بـــــیـــداری لذت می‌بــرم . . .

از ســـــــــــردرد لذت می‌بـــــرم . . .

از خــــــــــــوردن قرص‌های رنـگـــــــــــــــــــارنگ لذت می‌بــــرم . . .

از مـشــکـــــــی پـــوشــیـــدن لذت می بــــــــرم . . .

از تـــنـــهـایـــی ِ بــــی انـتـهـــایــم لذت می‌بـــــــرم . . .

از پــــرواز توی خیالم با تــــــــــــــــو لذت می بـــــــرم . . .

از تک تک کــام‌هایی که ازسيگار می‌گــیـرم لذت مــی‌بــرم . . .
​

و همین برای انتقام گرفتن از زندگي کافیست !!​

​

در شهر من "بکارت"
​

همان کاغذ نقره اي رنگ داخل پاکت سيگار است !
​

پاره که شود ...
​

هر کسي هوس ميکند به تو دست درازي کند !
​

بايد براي سوختن و تمام شدن آماده باشي..
​

به زودي دور مي اندازنت !
​

حتي همان کسي که بسته را خودش باز کرده ... !
​

اگر به خانه من امدی!!
صدا خفه کن هم اگر گیر اوردی بیاور......
میخواهم وقتی به جرم عشق وانتخاب!!
برچسب فاحشه میزنندم!
بغضم را در گلو خفه کنم........​

​

زندگی عزیز لدفن فقط یه قدم با من راه بیاچرا همیشه شصتت و میگیری بهم میگی نــــــــــــــــــه
به جرم زنده بودن هروز دارم میمیرم
خدا چشام میسوزه از گریه منو دریاب داغـــــــــــونـــــــــم
انقدر بهم نگو نــــــــــــــه لدفن
ته خطی سایه ی بیچاره به چی دلخوشی هه
اسکل شدی خودت خبر نداری بدبخت

قاصدکهای امروزه هم هرز رفته اند...
فوتشان که میکنی با ارزویت لاس میزنند !

شبیـــه کســـی شدم کــه
پشت دود سیگــارش با خودش میگه :

بایــد تـرکـــــــ کنـــم !

ســیگــار را...
خانــــه را...
زندگـــی را...

و باز پُــکــی دیگــــر می زند ...





چرا ترک کنم سیگار لعنتی را
که فریاد میزند نبودنت را؟
که در دست میگیرم بدن نرمش را جای دستهای سردت
که کام میگیرم از لبان گرمش جای لبهای سردت که حس میکنم بودنش را ….






نخی سیگار ، پکی عمیق و لبخند تو رووی دیوار …
دود می شویم همه با هم امشب !

 

[parivash]

حالم گرفته از اين دنيايي كه آدم هايش هم چون هوايش ناپايدارند !​

گاه آنقدر پاك كه باورت نمي شود ، گاه آنقدربي معرفت كه نفست ميگيرد ....​

​

چه سخت است ...​

قلبت را سمت چپ بگذارند و بگویند به راه راست برو ...​

و اینک ...
تنها از ابری که ازدود سیگارم بلند می شود ....
امید باران دارم ...!!







از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمی شی ... پیرمیشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمی شی ... می بری
از یه جایی به بعد دیگه تکراری نیستی ... زیادی ئی







نامردی را معلم به ما آموخت

از همان کودکی میگفت :
جای خالی را پر کنید ...!!!




من از خودم هم بریده ام
تو مرا از رفتنت میترسانی؟!
من اگر از رفتنت میترسیدم
هرگز نمیگفتم دوستت دارم...



بعضـــیا هم هستن که باهاتن ولـــی همیشه با کســـای دیگـــه هم گـــرم میگیرن


که اگـــه با تو به بن بســـت خـــوردن


خـــیالشون راحـــت باشه کـــوچـــه بعـــدی یکـــی منتظـــرشـــون هـــست !


تو قـــانون رفـــاقت به اینا میگـــن لاشــــی ...



دیدم که میگما................



همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند! البته اگر به قصد نابودی کُل زندگی ات نیامده باشد!






همیشه روزهایی هست، که انسان در آن کسانی را که دوست می داشته است بیگانه می یابد!



بهـتر از جمله "دوســـــــت دارم" ؛ جملـــه " بهـت اعـتماد دارمـــــــه "
هر کســـــی میتـونه هـر کـی رو دوسـت داشـته باشـه ،
ولی به هـــــر کسی نـمیشـــــــه اعتمــــــاد کــــرد ... !!!





اینجا زمین است !!!


قیمت یک عشق تا عشق دیگر یک قهر ساده است !!! متاسفانه


وقتی که سرت شـــــــلوغه
وقتی که داری خوش میگذرونی
اون موقعه اگه به یادش بودی ...
دوســــت داشتنت رو نشــــون دادی!
وگرنـــه همــــــــــــه توی تنهاییشون
دنبال یه همدم میگردن...!



بعضی وقتـــــــا مشکل از خود ماست .. واسه کسی که يه قدم واسمون برميداره,
دو کيلـــــــــــو ­متر پيــــــــاده ميریم...!!

 

[parivash]

در خانه بی حضور تو سيگار می کشد . . .


مردی که با عبور تو سيگار می کشد . . .

آهسته خاطرات خودش را نگاه کرد . . .

آنوقت با مرور تو سيگار می کشد!!!​

تو را ترک کرده ام

خلاصه خیلی فرق کرده ام

با روز آخرین دیدار!

دیگر حتی با احتیاط

بیشتری دل می بندم!

اما الان حس خوبی دارم از نبودنت!

شبیه دست فروبردن در جیب گرم

پالتوی پارسال و پیدا کردن یک نخ سیگار
​

چه سخت ميگذرد

اين روزا که همراهش

هم پاييز باشد

هم ابر باشد

وهم غروب جمعه باشد

تمامش را اين سيگآر لعنتي
ميداند و مي سوزد ...
اما اين زندگي کآر خودش را ميکند
واين زير سيگآري
هي پر مي شود
و هي خالي . . .

 

[parivash]

خــدایـا !

ایــن همــه آدم ...

مــن خـیلی شــکننده تــراز این حـــرفا هستــــم کـــه

بتونم بـــرای آدم هــای تـــو

بـــازیچـه بــــاشم​

​

به سیــــــــــــــــــــــــم آخر…​

ساز میزنم امشــــــــــــــــــــــــب…!​

به کوری چشم دنیــــــــــــــــــــــــا…. ​

که ســــاز مخالــــــــــــــــــــــــف میزنــد ​

با من….!!!!!!​

​

زخمی در پهلویـم است.. ​

​

روزگار نمک می پاشــد..​

​

و مـن به خــود می پیچـــــم..​

​

و همه فــــکر می کنند می رقـــصم​

​

میـدونی بن بست زنـدگی کـجـاست ؟

جــایــی کـه

نـه حـــق خــواسـتن داری نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن​

​

آهای ِ روزگار !!
برایم مشخـــص کنَ​

اینبــار کــدام سازت را کوک کــرده ایی تا برایم بزنـــی​

می خواهـــم رقصــم را با سازت​

هماهنگ کنم … !!​

​

من دیوانه نیستم!​

فقط کمی تنهایم!​

همین!​

چرا نگاه می کنی؟​

تنها ندیده ای؟؟​

​

جــزایــی بـالاتــر از ایــن نیست كـه بـه كسـی یـاچیزی كـه​

قسمـت تــونیست ، دلــღــღــღــ ببنــدی ....!!!​

​

خدا جون میشه یواشکی بهم بگی ....​

اونی که ازش بی خبرم چه حالی داره...؟!​

​

دلمان که میگیرد،تاوان لحظه هاییست که دل می بندیم. خدای ​

خوبم.. "هرگزکسی رابه ​

آنچه قسمتش نیست عادت نده​

​

باید خندید ..​

سیـــگاری دود کرد ..​

و خوابیـــــد ...​

همیـــن!!​

​

[SUB]آدمها،[/SUB]
[SUB]غــمهایشان را پُک می زنند![/SUB]
[SUB]تا ریه هایشان زندگی را کـم بیاورد؛[/SUB]
[SUB]و شرعی ترین خودکشی را تجربه کنند[/SUB]

​

[SUB]

[/SUB]
​

​

وقـتـی کـهـ بـهـ جـای ِ " بـــــمـــان "​

مـیـگـویـی : " هــرطــور راحــــــتــی "​

بــوی ِ خـــیـــانــت مـیـدهـی .. !​

 

[parivash]

خــــــــیلی ســـخــتـــه

نصفه شبــــی بغض گـــــلوتو بگیــــــره و دلتنگــــــش بشـــی

فکــــــــر کنی شایـــــــد مثل قدیمـــا​

باز هـــــم یه اس گــــاه و بی گــــاه بده و بپرسه خوابی یا بیـــــدار ..؟

.​

.
.

ولـــــــی بــاید قبول کنی

اون هیچوقت مال تـــــو نبوده . . .

​

---

 

[parivash]

اين سيگار که ميکشم​

همان فرياد هايي است که نميتوانم بزنم​

همان حرفهايي که جراًت گفتن به کسي را ندارم​

همان دلتنگي هايي که روز به روز پيرم ميکند​

همان خاطراتيست که نه تکرار مي شوند و نه فراموش​

همان تنهايي هاي که کسي پرش نمي کند​

همان درد هايي که درمان ندارند​

شجاعت میخواهد ...

وفادار احساسی باشی

که میدانی ...

شکست می دهد

روزینفس های دلت را !!!



غَمگـ ـینَم . . .

هَمآنَندِ مـآهـے !

وَقتـے تـُنگـَش رآ

کِنآرِ دَریآ گـُذآشتـﮧ بـ ـآشَند . . .

[FONT=_MRT_Khodkar]با همان , [/FONT]
تیــــــــــغ تیـــز دوست داشتن هایم
سیم رابطم را , قطع میکنم .
تا مبــــــــــادا
اتصالی کند
و " تــــــو " بســـــــوزی !
خودم که هیــــــــچ
خاکستر شدم
و " تــــــو " بودی
که با همان دوست نداشتن هایت
مرا فوت کردی .
حالا منم
و همه ی روز هـــــــای بی " تــــو "
حتی
" تــــو " هم دیگر نمی توانی , خاکسترم را جمع کنی ...

من مورچه ای را مسخره میکردم
که عاشق تفاله ی چای بود
خودم را نمیدیدم که عاشق "آشغالی" بودم
که فکر میکردم آدمه

تقصیر تو نیست!!!!!!!!!!
لعنتی
تو آدم بودی...
من خدایت کردم!!!

چه زخم هایی بردلم خورد؛
تا یــــاد گرفـــتم…
که هیــچ نـــــوازشی،
بـــــــــی درد نیست .








بعضی آدمها یهو میان…
یهو زندگیت و قشنگ میکنن…
یهو میشن همه ی دلخوشیت…
یهو میشن دلیل خنده هات…
یهو میشن دلیل نفس کشیدنت..!
بعد همین جوری یهو میرن…
یهو گند میزنن به آرزوهات…
یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات…
یهو میشن سبب بالا نیومدن نفست…

ییک جای میرسد که آدم دست به خودکشی میزند ، نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند ٬ نه !
قید احساسش را میزند ... !







میگـטּ : خــــــــــــــــــــבا

آבمایے رو ڪـﮧ خیلے [SUP]בوست בاره[/SUP] زیاב[SUP] امتحاטּ میڪنـﮧ !![/SUP]
اینطور ڪـﮧ مـטּ حساب ڪرבم

حس میڪنم خـבا " בیوونه ے " منـﮧ . . . !!!

و گاهی لــحظه های ســــکوت

پــر هیاهو ترین دقـایق زندگی هستند

مــملو از آنــــــچـــه مــــی خواهیم بـگوییم ولی ​

[size][color]
[/color][/size]

نــمی توانیم بگوییم ...​

[size][color]

می ترسم از بعضی آدمها ...
آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردابدون هیچ توضیحی رهایت می کنند
آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند ...
آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان ...
آدمهایی که امروز ...
قدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت ...
آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند و فردا سخت بر زمینت می زنند ...
آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند ...
امروز سفیدند، فردا خاکستری، پس فردا سیاه ...
آدمهایی که فقط ظاهرا آدمند ...
چیزی هستند شبیه مداد رنگی های دوران بچگی مان !!
هر چه بخواهند می کشند ...
هر رنگ که بخواهند می زنند ...

بــبـیــــــن
این اسمش دلــــــه !
اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی
اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه …
میشد مغــــــــز !
دلـــــه ..
نمی فهمــــــه … !
خواستم اطلاع بدم.. . .





اسمشو از موبايلت پاك مي کنی...
مسيجاش ديليت مي شه...
به دوستات ميگي حق ندارين جلوم اسمشو بيارين.
به خودت تلقين مي كني که فراموشش کردی...
اما...
با جاي خاليش تو قلبت چيكار مي كني.
با اين همه تشابه اسمي چيكار مي كني..
با اهنگايي كه باهاش گوش ميكردي چيكار مي كني..
وقتي غذايي كه دوس داره رو مي خوري و يادت ميادش چيكار مي كني...
وقتي ازت سراغشو مي گيرن چيكار مي كني...
وقتي تيكه كلامشو مي شنوي چيكار مي كني...

[/color]






[/size]

 

[parivash]

ساده کنار میکشم !!​

​

​

هرچند پاى من​

​

​

هیچوقت وسط نبود . . .​

​

​

​

​

​

---

دﻟـــﻡ نـﮔـﺭﻓـﺗﮧ اَﺯ اﻳــنــكـه رفـﺗﮧای...
دلـگـﻳـرم اﺯ هـﻣﮧ ی دﻭﺳـــﺕ داشــتن هایت
ﮐــﮧ گفتــــــی ولی نداشــــــتی...



​

به خدا موهايش سفيد شده بود . . .

کودکي که يواشکي خاطراتم را خوانده بود....




تــآ عـآشِقِت بـآشَـטּ...!!!بــآیَـב פֿـیـآنَت ڪُنے...!!!

تـآ בیوونَت بـآشَـטּ...!!!بــآیَـב בروغ بِگے...!!!


تـآ هَمیشــﮧ تـو فِکرِت بـآشَـטּ...!!! بــآیَـב هـِے رَنگ عَوَض ڪُنے...!!!


تـآ בوسِت בآشتــﮧ بــآشَـטּ...!!!اگـﮧ سـآבه اے...!!!


اگـﮧ بـآوَفـآیــے...!!!


اگـﮧ یـﮧ رنگے...!!!


هَمیشــﮧ تَنهــآیے...!!!...

شهـــ ـــوت را کمکــ ــ میــ گیرمــ برایــ نگـــــه داشتنتــ ...!!برهنـــــــه میــ شومــ ...
میــ دریــ مـــــ ــــرا...،
لذتــــــ میــ بــــــریــ ...،
لذتــــــ نمیــ بــــــرمــ ...،
به منــ نگـــــو فاحشــــــ ــــه!!
منــ یک عاشقمـــ ...!!
همیــــــــــ ـــــــن...!!

هـیـچ کـجـاے دنـیـا


بـوسـه


بـراے اتـفـاق افـتـادن نـیـسـت


هـمـان طـور کـه تـو


بـراے رفـتـن نـبـودے


بـه خـدا راسـت مـے گـویـیـم


وقـتـی دسـت هـایـت مـال مـن نـیـسـت


خـط عـمـر کـف دسـتـم روز بـه روز کـوتـاه تـر مـے شـود

زیــــن پـس تنــــــــــــــها ادامــــه میـدهـم،


در زیــر بــاران ...


حتـــی بـه درخـواست چــــــتر هم جـــواب رد مــیـدهـم ....!!!




مــیخواهـم تنــــــــــــــهایی ام رابـه رخ ایــــن هـــوای دو نــــفـــره بکشم ....!

بـــــــــــــاران نبــــــــــار...!!!


مـــن نـــه چتـــر دارم نـــه یـــار ...!

 

[parivash]

هنوز هم ، حوالی خواب های​

شبانه ام پرسه میزنی


لعنتی !!


دیر وقت است ، آرام بگـــــــیر




بُگذار یک امشب را آسوده بخوابم​

 

[parivash]

من نه عاشقم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من..​

من خودم بودم و​

یک حس غریب​

که به صد عشق وهوس می ارزد..​

---

میدونی چی بیشتر از همه آدمو داغون میکنه؟!​

اینکه هر کاری در توانت هست براش انجام بدی​

آخرش برگرده بگه:​

مگه من ازت خواستم!!!

من به این روز های تلخ عادت کرده ام..!​

آنقدر که وقتی می خندم قلبم تیر می کشد..​

[size]
[/size]

" بیچاره دلم "..​

[size]
[/size]

چقدر عادت می کند به " نبودن " هر آنچه میخواهد..!​

منـتظــرم خـدایـا..خـط پـایـانـت کـو؟..
آیـا جَهـنمـتـــ همـین جـایــی کـه هسـتـیم،نیــستــــ؟
من آتشـت را بـه "نامــردی"هـا،"دورویـی"ها و
"خیــانــت"ها تــرجـیح می دهـــم...


در کودکی....
در کدام بازی راهت ندادند
که امروز....
اینقدر دیوانه وار...
تشنه بازی کردن با آدمایی؟!؟!

دیگر نه اشک هایم را خواهی دید
نه التماس هایم را
و نه احساسات این دل لعنتی را
به جای آن احساسی که کشتی
درختی از غرور کاشتم..





لعنت به تو ای دل

که همیشه جایی جا میمونی

که تو رو نمی خواد..

گاهی دلت میخواد همه بغضهات از توی نگاهت خونده بشن...
میدونی که جسارت گفتن کلمه ها رو نداری...
اما یه نگاه گنگ تحویل میگیری یا جمله ای مثل: چیزی شده؟؟!!!
اونجاست که بغضت رو با لیوان سکوت سر میکشی و با لبخندی سرد میگی: نه،هیچی ...

سکــــــوتِ مــن

هیچگــــاه از رضایــــتم نیست !!

مــــن اگـــــر راضی بودم

سکـــــوت نمیکردم

مـــــــــــن حاملـــــــــه فرزندی هســـــــــتم
به نــــــــآم عقده.........
بترس از روزی که فرزندم
به دنیا اید......!


بعضی حرفها گفتنی ست…

بعضی نوشتنی
و بعضی هیچکدام
این روزها به هیچکدام نزدیکترم …

آنگاه که ضربه های تیشه زندگی را بر ریشه آرزوهایت حس میکنی؛
به خاطر بیاور که زیبایی شهاب ها از شکستن قلب ستارگان است.

 

[parivash]

به بعضیا باید بگی :
عزیزم حتی اگه “خدا” خودش بیاد پایین واسه تضمینت یا شیطانو بفرسته واسه به گردن گرفتن تقصیرت ، دیگه فایده نداره !
“خراب شد تصویرت”

.

.
آدمها که دارن از احساسشون حرف میزنن ، اول جمله هاشون یک (فعلا) بزارید ؛ اینطوری شاید بشه باور کرد ، البته با تاکید روی شاید …

.

.
یادته میگفتی عشقمون مثل تو فیلماست ؟؟؟
تو نقشت رو خوب بازی کردی فقط من هیچوقت نفهمیدم اشتباهم چی بود که نقشمو دادن به یکی دیگه !؟!؟!

.

.
اصولا آدم هایی که ارزش دوست داشته شدن را ندارند درست همان آدم هایی هستند که ما مصرانه سعی می کنیم دوستشان داشته باشیم …
قانون حماقت ما نیازی به اثبات ندارد !

.

.
گل گرفته ام تا اطلاع ثانوی در قلبم را ، لطفا نگوید کسی “دوستم داشته باش”
این یک قلم جنس را نداریم … تمام شد … من تعطیلم !

.

.
گاهی دلت از کسایی میگیره که فکر می کردی با تمام آدمهای کنارت فرق دارن !
خودشون … دنیاشون … زندگیشون …
و بعد بفهمی که دنیایی ندارن که بخوان به خاطرش زندگی کنن ، این آدما وجودشون توی ذهنتم زیادیه چه برسه توو زندگیت !!!

 

[parivash]

کينــــــه اى نيســــتم ... !


ولــــى حــــافظــــه ى قـــوي اي دارم ... !


******


حالم گرفته از اين دنيايي كه آدم هايش هم چون هوايش ناپايدارند !


گاه آنقدر پاك كه باورت نمي شود ، گاه آنقدربي معرفت كه نفست ميگيرد ....


******


دلم تنگـ می شـود گاهـی !
برای ِ ...
یك « دوستت دارم » ِ سـاده !
دو « فنجـان قهــوه ی داغ »
سه « روز » تعـطیلی در زمسـتان ! چـهار « خنـده ی بلنــد »
و پنــج « انگشـت » ِ دوست داشتـنی !..​

 

[parivash]

عجبــــ وفـــايـــي دآرد اين دلتنگــــي...!​

تنهـــــاش که ميـــذآري ميــري تو جمـــع و کلّي ميگـــي و ميخنــــدي...​

بعد کـــه از همه جـــدآ شدي از کـُنـــج تآريکـــي ميآد بيرون​

مي ايستـــه بغـــل دستــتــــ ... دســتـــ گرمشـــو ميذاره رو شونتــــ​

بر ميگـــرده در گوشــتـــ ميگـــه:​

خـــوبــي رفيـــق؟؟!!بـــآزم خودمـــم و خـــودت...​

​

درد اگر سینه شکافد ، نفسی بانگ مزن ! درد خود را به دل چاه مگو ! ​

استخوان تو اگر آب کند آتش غم ، آب شو ، آه مگو !​

 

[parivash]

خـــدایــــا از تــــو دلگیـــــرم ...

بـــه قـــولـــت وفــــا نکــــردی ...

گفتـــه بــــودی حـــق انتخــــاب دارم!

پـــس چــــرا انتخـــابـــم در آغـــوش دیگــریســـت ،

و مـــن در ایـــن آغـــــوش ، غــــریبــــم!؟


خـــدایـــــا

از تجـــربــــه تنهـــــاییـــت بــــرایـــــم بگــــو

ایــــن روزهـــــا ســــر تـــا پــــا گــــوشــــم ..

 

[parivash]

​

​

شكـــــــــــــــ نكـــن...​

آدمهـــــــــــــا زمـــانی از همــــــــــــ دور می شــوند​

كــه بــه كــــــــــــــــس ديگـــــــــــــری نزديكـــــــــــــــ می شــوند​

​

چقدر جالب!!! ​

تو لحظه هایی که داغونی فقط یک نفر میتونه آرومت کنه​

اونم کسی که داغونت کرده...​

​

مــــرا آویــزان کنیــــد...

ســــــر و تــــه...!

شاید فکــرش از سـرم بیفتـــد...!!!



دُنبــآلِ ڪَـسـے نیســتــَم ڪـــہ وَقتـــے میگَــم :

میــرَم . . .

بگـــــہ : نـــرو !!!

ڪَـسـے رو میـــخوآم ڪـــہ وَقتـــے گُفتــَـم:


میــرَم . . .
بگـــــہ : صــَـبــر ڪُـטּ ،مَنـَــم بآهــآت میــآم تَنـــهـآ نـَــرو . . .

من اینجام...
خدااا
خدمات بعدازخلقتت
کجاست پس!؟




♥ چقدر غمگین است اون لحظه که داری حقیقت رو میگی،
اما واسه این که وسطش خندیدی دیگه حرفتو باور نمی‌کنن…




♥ من شکستن نمی‌دانم، ولی هر کس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود،
دلم را… عهدش را… غرورم را… کمرم را…



♥ دیشب قصه ات را برای کسی می‌گفتم…؛ باز دوباره عاشقت شدم…



♥ این نیز بگذرد… اما کاش از جای دیگر نیز بگذرد، هی از روی من نگذرد!




​

http://roozgozar.com/

 

[parivash]

[FONT=Mj_Dinar Two Light]به هیچکس و هیچ چیز[/FONT]
[FONT=Mj_Dinar Two Light] در این دنیا وابسته نباش ،[/FONT]
[FONT=Mj_Dinar Two Light] [/FONT]
[FONT=Mj_Dinar Two Light]حتی سایه ات [/FONT]
[FONT=Mj_Dinar Two Light]در زمان تاریکی تو را تنها می گذارد[/FONT]

 

[parivash]

سیگار بین لبانم دلبری می کند . . .

​

چشمانم تاریک تاریک تاریک . . .

دستم را دراز می کنم گونه هایت را لمس کنم . . .

حجمی از دود می پاشد از هم

​

تــــو . . .

​

یک رویای دود آلود . . . !​

 

[parivash]

آدم بایـــد یــہ "تـــو" داشته باشه کــہ هــر وقتــ از همـہ چــے
خستــہ و نــا امیـــد بـــود بهــش بگـــہ
مهـــم اینــہ کــہ تــــو هستـــے

بیخیـــال ِ دنیــــــا

 

[parivash]

الم اصلا خوب نیست............

​

احساس بدی دارم،حس خنده بر یک درد ...
​

​

مثل لمس یک تن بی جان و سرد ..
​

​

مثل مردن،اما آهسته ..
​

​

مثل زجر های ممتد و پیوسته ..
​

​

خستگی بر جان من چیره شده ..
​

​

همه دنیام در نظر تیره شده ..
​

​

احساس بدی دارم،حالم بــــــــــد است ...............​

 

[parivash]

بیـخیـآل خیـآلـت میـشـومـ ...

و مـے سپـآرمت بہ دَسـت "او"

امـآ چہ ڪنـمـ ڪہ "او"

فـقـط یـڪ ضَمـیر "سـوّم شـخص غـآیـب" نیسـت ...

"او" ڪســے اسـت ڪہ ...

تـمـآم هـسـتـے ایـטּ اوّل شـخـص مـُخـآطـب حـآضرَت رآ ...

بہ آتـش ڪشـیـده اسـت ...




لـزوميـ نـدارد مـــنـ هـــمــانـيـ بـاشـمـ کـهـ تـــو فــکـر مـيـکـنيـ

منـ همانيـ امـ کـهـ حتـيـ فـکـرشـ را هـمـ نميـ توانيـ بـکنـيـ

لـبـخـنـد ميــ زنـمـ و او فـکـر مـيکـند بـــــازيـ را بردهـ

هـرگـز نميـ فـهـمد بـا هـر کسيـ رقـابـتـ نميـ کنمـ زانــو نميـ زنمـ،




رقاص که باشی









با هر آهنگی بايد برقصی !!









و اين روزها ...









چه بد آهنگ هايی می زنـد روزگار ...









و من ....








هر روز برايش می رقصم




رفـتـ؟؟؟؟بـهـ سـلامـتـ ..
منـ خـدا نـیسـتمـ بـگویـمـ: صـدبـار تـوبـهـ شـکسـتـیــ بـاز آیـ . . .

آنــکهـ رفـتـ بهـ حرمتـ آنچـهـ بـا خـود بـرد حـقـ بـازگـشتـ نـدارد . .
.
رفـتـنـشـ مـردانـهـ نـبـود . . .
لـااقـلـ مـَرد بـاشَـد بـَرنـَگردد. . .

خـطــ زدنــ بــر مـنـ پـایـانــ مـنــ نــیــســـتــ آغــــــــاز بـیـ لـیـاقـتـیـ اوسـتـ . . .

 

[parivash]

خَستــــه ام....!
امــــا تَحمـُـــل مـي کُنــم...
خُــــدايـــا روزِگـــارت با من و احساسم بـَــد تـــا کـــرد...!