Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

پســـر عـــاشـــق

  • نویسنده موضوع !
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı عشق و دلدادگی
Konu Başlığı پســـر عـــاشـــق
نویسنده موضوع !
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan !
?

!

امروز دلم واسه داشتنت،

پر که نه.. پر پر میزنه..

واسه بودنت..بغل کردنت..

اینکه سرمو بذارم رو پات و دستاتو فرو کنی

لای موهامو بگی:مال خودمی!

بعد ببینی که چجوری با همین

دو سه حرف تو آروم میشم..

دلم میخواد.. خیلی.......
 
?

!

[h=5]خــدايا ؟

کــمــي بــيـا جــلــوتــــر . .

مــي خــواهـــمـــ در گوشــت چــيــزي بــگــويم . . . !

ايـن يـک اعــتـرافــــــ اســت . . .

مــن بــي او دوامــ نــمي آورمــ . . .

حــتــي تــا صــبح فـــردا . . . !.!
[/h]
 
?

!

دلم هوای دیروز را کرده...

هوای روزهای کودکی را...

دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم؛


آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد...

دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم

الفبای زندگی را...

میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دلم را

شکستند...

دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان

هرچه میخواهید بکشید؛

اینبار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو...

دلم میخواهد اینبار اگر گلی را دیدم؛

آن را نچینم...

دلم میخواهد...

میشود باز هم کودک شد؟؟؟

راستی خداااا...

دلم فردا هوای امروز را میکند؟
 
?

!

آرزو دارم فراموشت کنم اما چگونه؟
از نهیب سینه خاموشت کنم اما چکونه؟
آروز دارم در آغوشت کشم من بی مهابا
دست خود را حلقه بر دوشت کنم اما چگونه؟
دست هایت را بگیرم پیش چشمانت بمیرم
زلف خود را همچو تن پوشت کنم اما چگونه؟
سر به دامانت گذارم تا که جان در سینه دارم
خواب نازی در کنج آغوشت کنم اما چگونه؟
 
?

!



خاطره نه سر دارد نه ته....
بی هوا می آید تا خفه ات کند
می رسد گاهی وسط یک فکر،
وسط خیابان،سردت می کند،داغت می کند،
رگ خوابت را بلد است،زمینت می زند...
خاطره تمام نمی شود،
تمامت می کند...!
 
?

!

روز های قبل از آنروزها
من برای تو شما بودم و
تو برای من تو
چه زجری کشیدیم که
شمای تو تو شود و
تو من عزیزم
 
?

!



http://upload7.ir/images/59686197379881574481.jpg

سیگار نمی کشم

نه اینکه نکشیده ام

آخرین بار که روبه رویم

چشمهایش را بست

آخرین نخ را کشیدم



بعد ترک کردم

او را

خاطراتش را

و

سیگارم را …

تمام آنچه را که …

آرامم میکرد



 
?

!


گاهی مرگ چقدر برایت شیرین میشود

وقتی میبینی تنها دلخوشی زندگیت با دیگری میخندد........
 
?

!

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست
بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست …



 
?

!

بعد از اين بگذار قلب بي*قراري بشكند
گل نمي*رويد، چه غم گر شاخساري بشكند

بايد اين آيينه را برق نگاهي مي*شكست
پيش از آن ساعت كه از بار غباري بشكند

گر بخواهم گل برويد بعد از اين از سينه*ام
صبر بايد كرد تا سنگ مزاري بشكند

شانه*هايم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه
تخته*سنگي زير پاي آبشاري بشكند

كاروان غنچه*هاي سرخ، روزي مي*رسد
قيمت لبهاي سرخت روزگاري بشكند

 

Who has read this thread (Total: 0) View details

بالا پایین