عزیز بابایی
ناظم انجمن
- تاریخ ثبتنام
- Jul 22, 2013
- ارسالیها
- 1,421
- پسندها
- 1,851
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- البرز
- تخصص
- شاد کردن دوستان
- دل نوشته
- از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
- بهترین اخلاقم
- شاد بودن و شاد کردن
اعتبار :
ماجرای تخفیف گرفتن دختر بدحجاب
هر بار که برای خرید می رفت,کلی تخفیف می گرفت.می گفتː<تو خرید بلد نیستی!یه بار با من بیا;برات یه تخفیف حسابی می گیرم.>
آن روز با فروشنده جوان,با ناز و کرشمه از هر دری حرف زد وخندید.نیم ساعت بعد ,پس از فروش حیا و نجابتش توانست مانتو را با ده هزار تومان تخفیف بخرد!
استشمام رایحه تو لیاقت می خواهد,نگاه های هرزه مانند علف هرز جلوی رشد گل وجودت را می گیرند!
هر بار که برای خرید می رفت,کلی تخفیف می گرفت.می گفتː<تو خرید بلد نیستی!یه بار با من بیا;برات یه تخفیف حسابی می گیرم.>
آن روز با فروشنده جوان,با ناز و کرشمه از هر دری حرف زد وخندید.نیم ساعت بعد ,پس از فروش حیا و نجابتش توانست مانتو را با ده هزار تومان تخفیف بخرد!
استشمام رایحه تو لیاقت می خواهد,نگاه های هرزه مانند علف هرز جلوی رشد گل وجودت را می گیرند!