Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

ای مرغ افتاب!

اطلاعات موضوع

Kategori Adı مطالب عاشقانه
Konu Başlığı ای مرغ افتاب!
نویسنده موضوع *مینا*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan *مینا*

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

[h=2]

ای مرغ آفتاب!
زندانیِ دیارِ شبِ جاودانیم
یک روز، از دریچه زندان من بتاب
می خواستم به دامنِ این دشت، چون درخت
بی وحشت از تبر
در دامنِ نسیم سحر غنچه واکنم
با دست های بر شده تا آسمان پاک
خورشید و خاک و آب و هوا را دعا کنم
گنجشک ها ره شانه ی من نغمه سر دهند
سرسبز و استوار، گل افشان و سربلند
این دشتِ خشکِ غمزده را با صفا کنم


ای مرغ آفتاب!
از صد هزار غنچه یکی نیز وا نشد
دست نسیم با تن من آشنا نشد
گنجشک ها دگر نگذاشتند از این دیار
وان برگ های رنگین، پژمرده در غبار
وین دشتِ خشکِ غمگین، افسرده بی بهار


ای مرغ آفتاب!
با خود مرا ببر به دیاری که همچو باد،
آزاد و شاد پای به هرجا توان نهاد،
گنجشکِ پر شکسته ی باغ محبتم
تا کی در این بیابان سر زیر پر نهم؟
با خود مرا ببر به چمنزارهای دور
شاید به یک درخت،رسم نغمه سر دهم.
من بی قرار و تشنه ی پروازم
تا خود کجا رِسَم به هر آوازم…


اما بگو کجاست؟
آن جا که – زیر بال تو – در عالم وجود
یک دم به کام دل
اشکی توان فشاند
شعری توان سرود؟

[/h]
 
بالا پایین