کاش کسی یاد معلم ها می داد : اول مهر شغل پدرها را نپرسند ؛ وقتی هنوز احترام به همهی شغل ها را و افتخار به همهی پدرها را یاد دانش آموزانشان ندادهاند ! حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم میخورد ، بماند …
کاش کسی یاد معلم ها می داد : اول مهر شغل پدرها را نپرسند ؛ وقتی هنوز احترام به همهی شغل ها را و افتخار به همهی پدرها را یاد دانش آموزانشان ندادهاند ! حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم میخورد ، بماند …
ما همه با زندگی معامله می کنیم …! با خودمان هم معامله میکنیم و با کسانی که دوستشان داریم هم …! اگر نبخشی ، نمی بخشم خیانت کنی ، خیانت میکنم بدی کنی ، بدی میکنم دروغ بگویی ، دروغ می گویم و همیشه کوچک می مانیم ؛ بدون تجربه ی زندگی بالاتر و آرمانی تر …
تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم ! من را به من نبودن محکوم نکن ! من همانم که درگیر عشقش بودی ! یادت نمی آید ؟! من همانم ! حتی اگر این روز ها هر دویمان بوی بی تفاوتی بدهیم !
سکوت همیشه به معنی “رضایت” نیست گاهی یعنی: خسته ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمیدهند، توضیح دهم
همه اتفاق های خوب افتادند و دست و پایشان شکست ! این روزها اتفاق های خوب از ترس اتفاق های بد ، از افتادن میترسند …
کاش به جای اینکه دستی بالای دست بود ، دستی توی دست بود
ای کاش آدما می فهمیدن که خوشبخت شدنشون در گرو بدبخت شدن آدمای دیگه نیست !
هیچ گاه به خاطر هیچکس از ارزش هایت دست نکش ! چون اگر روزی آن فرد از تو دست بکشد ، تو می مانی و یک ” من ” بی ارزش ! وقتی سکوتت از رضایت نیست ، لطفا بگو !
حق نداری احساس دیگران رو به بازی بگیری ، فقط به خاطر این که هنوز تکلیفت با احساس خودت معلوم نیست !
همیشــهـ سکــــــــوتــــــم
بهـ معنــــــای پـــــیــــــروزی نیستـ
گاهـــــی سکــــــوتــــ میکنـــــم تا بفهــــمــ
چهـ بی صـــدا باختی ++++++++++++++++++++++++++
تنهایی یعنی هزار بار از اول تا آخر لیست شماره های موبایلت رو چک کنی ونتونی یکی رو پیدا کنی که باهاش دردودل کنی ... +++++++++++++++++++++++++++
آن قَدَر حرفـــــ ـــ ـ در دلـَــم مآنــده
کـــ ه در دهانــَم گره می خورنـد
و لبــــ هایم را بــ ه هـَــم می دوزنـــد
و تــو خیال می کنی
مـَـرا با تــو حرفی نیستــــ ـــ ـ !
میگویند یک روزی هست .. که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ... و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی! فقط نمیدانم .... تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟!
اگه ديــــدي يه اردیبهشتی ..... يکدفعـه ساکــت شد و کم حــــرف !! شک نکن غـــــرورشو زيــر سوال بردي ...
و اون يهـــويي ساکت شده ... نه بخاطر اينکه جوابـي برات نداره !! نــــه ... اون به اين فکر ميکنه که چــــــرا به تـــويي که در حــــدش نيستي ؛ همچين اجـــازه اي رو داده که به غـــــرورش دست درازي کني
سـاده نیـــســت گـذشـتــن از کـــسی کـه گذشـــتــه ات را ســاخـتـه است …
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها حسرت ها را می شمارم و باختن ها وصدای شکستن را ... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم وکدام خواهش را نشنیدم وبه کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگــــــــــــــــم