sting
معـاون ارشـد انجمـن
- تاریخ ثبتنام
- Jun 26, 2013
- ارسالیها
- 27,708
- پسندها
- 5,661
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- تهـــــــــــران
- وب سایت
- www.biya2forum.com
- تخصص
- کیسه بوکس
- دل نوشته
- اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
- بهترین اخلاقم
- نــــدارم
اعتبار :
از چه زمانی هفت تکبير براي شروع نماز مستحب شد!
داستانهای کوتاه و خواندنی از امام حسین (ع)
http://www.farhangnews.ir/sites/default/files/content/images/story/91-12/17/2_1.jpg
...محمد رسول الله میخواست نماز بخواند؛ تکبير گفت.حسين هم خواست بگويد اما نتوانست...
فرهنگ نیوز : چند حكايت كوتاه از دوران كودكي زندگاني پربركت سيدالشهدا عليهالسلام:فاطمه خواب است. حسين گريه میکند.يک دفعه گهواره شروع میکند به تکان خوردن. صداي لالايي شنيده میشود. حسين آرام میگیرد.ماجرا را که براي محمد رسول الله تعريف میکنند، میگوید: «جبرئيل بوده، جبرئيل امين»*حسين را فاطمه شير نداد. نه فاطمه، نه هيچ زن ديگري.وقتي که به دنيا آمد، فاطمه شير نداشت که به او بدهد.هيچ زني هم پيدا نشد که دایهاش بشود.محمد رسول الله انگشتش را در دهان حسين میگذاشت.او میمکید و اين مکيدن براي دو سه روزش کافي بود.گوش و خون حسين مي رویید از گوشت و خون محمد...لحمهم لحمی و دمهم دمی ...*حسين زبان باز نمیکرد. کمي دير شده بود.محمد میخواست نماز بخواند؛ تکبير گفت.حسين هم خواست بگويد اما نتوانست.محمد دوباره تکبير گفت. حسين باز هم نتوانست درست بگويد.محمد هفت بار تکبيرش را تکرار کرد تا حسين توانست بگويد الله اکبر.از آن روز هفت تکبير براي شروع نماز مستحب شد...* پیامبر-ص بچه ای را در راهدیدنشست و او را گرفت و به او اظهار لطف و مهربانی کردوقتی علت را جویا شدند فرمود :من او را دوست دارم چون او فرزندم حسین را دوست داردزیرا دیدم وقتی حسین میگذشت خاک زیر پایش را برمی داشت و بر صورت میکشیدو جبرئیل به من خبر داد که او از یاران حسین در واقعه کربلا خواهد بود.
از به دنيا آمدن حسين ع هفت روز گذشته بود كه اسماء دوباره بردش پيش محمد ص.پدربزرگ براي نوزاد گوسفند قرباني كرد و هم وزن موهاي سرش نقره صدقه داد.اسماء باز هم گريه محمد ص را ديد اين بار طاقت نياورد. نتوانست نپرسد.پرسيد: اين گريه براي چيست؟ هم امروز و هم روز تولد؟گفت : گريه میکنم براي نوهام.روزي میآید كه يك عده ستمكار از بنیامیه او را میکشند...*اسماء نوزاد را پیچیده بود توی یک پارچه سفید.محمد(ص) نوزاد را از او گرفت.در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه.اسمش را گذاشت شبیر... شبیر به عربی میشود حسین.نوزاد، پسر کوچک علی بود و علی برای محمد، مثل هارون بود برای موسی.شبیر پسر کوچک هارون بود ...
از به دنيا آمدن حسين ع هفت روز گذشته بود كه اسماء دوباره بردش پيش محمد ص.پدربزرگ براي نوزاد گوسفند قرباني كرد و هم وزن موهاي سرش نقره صدقه داد.اسماء باز هم گريه محمد ص را ديد اين بار طاقت نياورد. نتوانست نپرسد.پرسيد: اين گريه براي چيست؟ هم امروز و هم روز تولد؟گفت : گريه میکنم براي نوهام.روزي میآید كه يك عده ستمكار از بنیامیه او را میکشند...*اسماء نوزاد را پیچیده بود توی یک پارچه سفید.محمد(ص) نوزاد را از او گرفت.در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه.اسمش را گذاشت شبیر... شبیر به عربی میشود حسین.نوزاد، پسر کوچک علی بود و علی برای محمد، مثل هارون بود برای موسی.شبیر پسر کوچک هارون بود ...