!!!OMID!!!
کـاربــر حـرفــه ای
- تاریخ ثبتنام
- Jul 25, 2015
- ارسالیها
- 2,090
- پسندها
- 526
- امتیازها
- 0
- محل سکونت
- کرمانشاه
- تخصص
- مهندس عمران
اعتبار :
[h=2][/h]
بخش ۳ - وصف سخن
امیرخسرو دهلوی » گزیده اشعار » مطلعالانوار
هر چه درین چره کهن ساختند
قالبی از بهر سخن ساختند
لیک نیفتاد به روی ز می
قالب این سکه به از آدمی
زنده به جز آدمیان نیست کس
کادمی از ناطقه زنده است و بس
پس چو چنین است سخن جان ماست
وانکه بد و زنده بود زان ماست
این خرد و نطق که زان تواند
هر دو به هم شیرهٔ جان تواند
گر به خرد گنج نهان دادهاند
لیک کلیدش به زبان دادهاند
بخش ۴ - حکایت زاهد و مزد طاعتامیرخسرو دهلوی » گزیده اشعار » مطلعالانوار
هر چه درین چره کهن ساختند
قالبی از بهر سخن ساختند
لیک نیفتاد به روی ز می
قالب این سکه به از آدمی
زنده به جز آدمیان نیست کس
کادمی از ناطقه زنده است و بس
پس چو چنین است سخن جان ماست
وانکه بد و زنده بود زان ماست
این خرد و نطق که زان تواند
هر دو به هم شیرهٔ جان تواند
گر به خرد گنج نهان دادهاند
لیک کلیدش به زبان دادهاند
امیرخسرو دهلوی » گزیده اشعار » مطلعالانوار
زاهدی از خوان رضا توشه گیر
گشت ز غوغای جهان گوشهگیر
شد ز بسی سجدهٔ پنهانیش
خاک زمین صندل پیشانیش
تا به نود سال درین داوری
داشت ز توفیق خدا یاوری
صبح دمی خضر ز خضرای دشت
سوی نهان خانهٔ رازش گذشت
گفت ز علمی که مرا دادهاند
معرفت هر دو سرا دادهاند
می نگرم کاین عمل صدق زای
می کنی و می نپذیرد خدای
پیر ز حالت چو گلی بر شگفت
استنم از طرب افشاند و گفت
گر نپذیرد ز من هیچ کس
آنکه نگه میکند آنم نه بس
من عمل خویش کنم بنده وار
آن که خدائیست برانم چه کار
خسرو اگر دین طلبی کار کن
طاعت یزدان کن و بسیار کن
زاهدی از خوان رضا توشه گیر
گشت ز غوغای جهان گوشهگیر
شد ز بسی سجدهٔ پنهانیش
خاک زمین صندل پیشانیش
تا به نود سال درین داوری
داشت ز توفیق خدا یاوری
صبح دمی خضر ز خضرای دشت
سوی نهان خانهٔ رازش گذشت
گفت ز علمی که مرا دادهاند
معرفت هر دو سرا دادهاند
می نگرم کاین عمل صدق زای
می کنی و می نپذیرد خدای
پیر ز حالت چو گلی بر شگفت
استنم از طرب افشاند و گفت
گر نپذیرد ز من هیچ کس
آنکه نگه میکند آنم نه بس
من عمل خویش کنم بنده وار
آن که خدائیست برانم چه کار
خسرو اگر دین طلبی کار کن
طاعت یزدان کن و بسیار کن