Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

زیر درخت بی شوهری

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı گالری عکس های بازیگران
Konu Başlığı زیر درخت بی شوهری
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

[h=4]زیر درخت هلو [/h][h=4]
نویسنده و نام فیلم: کارگردان: ایرج طهماسب
بازیگران:

حمید جبلی، شهره لرستانی، ایرج طهماسب، فاطمه معتمدآریا[/h]
«کِنت برک» منتقد می گوید: «داستان ها ابزار زندگی اند.» اشتیاق ما به یک داستان خوب صرفا

نوعی تمایل به وقت گذرانی و سرگرمی نیست، بلکه انعکاسی از نیاز عمیق بشر به یافتن

الگوهای کهن زندگی است. مخاطب در مواجهه با داستان دچار یک تجربه شهودی در باره خویش

می شود و با کشف لایه های زیرین قصه، به ناشناخته های زندگی خود پی می برد.

اکنون باید گفت داستان خوب چیست؟ ساده ترین تعریف این است که داستان خوب یعنی

داستانی که ارزش تعریف کردن داشته باشد و دیگران بخواهند آن را گوش بدهند. اما از آن مهم

تر، داستانی خوب است که خوب هم روایت شده باشد. به قول «رابرت مک کی» «ممکن است

نگاه شما به ژرفای نگاه بودا باشد اما اگر قصه گفتن را بلد نباشید، افکارتان مثل چوب خشک

است.» پس قبل از آنکه القای تفکرات و جهان بینی نویسنده به مخاطب مهم باشد، نحوه و

چگونگی این القا اهمیت می یابد.

هنر و ادب / نقد فیلم

مهم ترین امتیاز فیلم «زیر درخت هلو»، تعلق او به سینمای قصه گوست. به طوری که از ابتدا تا

انتها یک قصه را با همه پیچ و خم های دراماتیکش، ساده و سرراست تعریف می کند و اجازه

می دهد تا مخاطبش از این قصه لذت ببرد. فصل افتتاحیه و اختتامیه فیلم که با نوعی بازگویی

روایت قصه همراه است، بیش از هر چیز، ما را به فضای داستان های قدیمی مادربزرگ هایمان می برد. اگر چه «زیر درخت هلو» آن عمق و غنای قصه های اجدادمان را ندارد و از یک موضوع ساده و تکراری بهره می برد، اما همین مواد خام در دستان نویسنده به گونه ای ورزیده شده است که مخاطب را به همراهی تا پایان وا می دارد.

فیلم در باره خاندان بزرگی شروع می شود که جدّ در جد، قبل از مرگ شان به آنها الهام می

شود که قرار است بمیرند، آن هم در ساعت پنج عصر در زیر درخت هلو!

نکته جالب اینجاست که این درخت هلو، هر درخت دیگری می تواند باشد و هلو بودن آن هیچ

کارکرد دراماتیکی ندارد. شاید فیلمساز خواسته از درخت هلو به عنوان «مک گافین» قصه اش

کمک بگیرد. «مک گافین» که بیشتر در آثار «هیچکاک» با آن روبه رو هستیم، عبارت از یک موضوع یا
چیزی است که از لحاظ ماهیت وجودی ارزش و اهمیت ندارد، بلکه تأثیرگذاری و پیش برندگی آن

در طول قصه مهم است. به عنوان مثال در اغلب فیلم های جاسوسی، داستان مربوط به تلاش برای خارج کردن نقشه های سرّی از داخل یک دژ نظامی است، آنچه اصل و مهم است دزدی اسناد سرّی است، نه اینکه خود آن اسناد چه چیزی هستند و یا به چه درد می خورند.
در فیلم «زیر درخت هلو» ارتباط شخصیت ها با درخت و تأثیر پایانی آن بر قصه مهم است، نه هلو یا گلابی بودن درخت!به هر حال قصه از آنجا شروع می شود که بزرگ خاندان طبق رسم قدیمی شان زیر درخت هلو

می میرد و خواندن وصیت نامه اش را منوط به ازدواج نوکر باوفایش «صفا» می کند و کشمکش

داستان از همین نقطه آغاز می شود.

فیلم «زیر درخت هلو» یک فیلم کاملاً شخصیت محور است که تمام بار دراماتیک خود را بر کاراکتر

اصلی اش «صفا» تحمیل می کند و از ابتدا تا انتهای قصه، همه چیز در خدمت تجلی شخصیت

«صفا» قرار می گیرد.

این فیلم نیز مانند سایر آثار ملودرام کمیک، پایه ریزی شخصیت خود را بر اساس ساده لوحی و بلاهت انسانی گذاشته که به تبعاین ویژگی، معصومیت و صداقت کودکانه ای را پیدا کرده است که سبب می شود تا بیننده او را

دوست بدارد. اگر چه فیلم بیشتر مدیون انتخاب مناسب بازیگر است تا شخصیت پردازی دقیق و

جذاب، به طوری که در بعضی از صحنه ها بداهه پردازی های «حمید جبلی» است که منحنی

شخصیت را اوج و فرود می بخشد.


فیلم حول شخصیت ساده و صمیمی نوکری می گذرد که یک خانواده را برای دریافت میراث شان

معطل کرده است، زیرا «صفا» مدعی است که مهره مار دارد و اگر زن ها بفهمند که او قصد

ازدواج دارد، دست از سر او برنخواهند داشت و مملکت دچار مشکل می شود.

استفاده از مهره مار داشتن صفا، اگر چه نقش پیش برنده و واکنش آفرینی ندارد و نمی تواند به عنوان یک نقطه عطف، قصه را به ورطه دیگری وارد سازد، اما از جهت ایجاد ماجراهای کمیک تأثیر بسزایی دارد.اگر چه ناگفته پیداست که در این میان، آنچه دستمایه خنده و تفریح مخاطب می شود، تمسخر

زنان و مسئله شوهر نکردن آنهاست. معلوم نیست اگر دعای «صفا» با مضمون «امیدوارم این

مسئله بی شوهری در کل مملکت حل شود» مورد اجابت قرار گیرد،

فیلمسازانی که می خواهند در عرصه طنز و کمدی فیلم بسازند، دیگر سراغ چه موضوعی خواهند رفت!همین مسئله مهره مار داشتن «صفا» و بی شوهری زن های جامعه باعث می شود تا ما در آن

حمله جمعیت زنان به در خانه «صفا» که آدمی را به یاد هجوم بی سابقه طرفداران بازیگری در

فیلم «سلام سینما»ی «مخملباف» می اندازد، با طیف مختلفی از زن های جامعه روبه رو شویم.
از پیردخترهای شوهر نکرده تا پیرزن های شوهر زیر خاک کرده. از زنان عشوه گر و دلداده ای که

با وعده های شیرین قصد دارند تا «صفا» را از درخت پایین بکشانند تا زنان فتنه جو و اهل دعوا

که با تهدید و جیغ و بد و بیراه، درخت را تکان می دهند تا «صفا» بیفتد.

جالب اینجاست که این خیل بی شمار زنان بی شوهر، همگی دارای یک سلیقه و ملاک و معیار

مشترک برای انتخاب همسر هستند و با همه تفاوت های ظاهری و فرهنگی، سر یک مرد به

توافق رسیده اند، هر چند همین توافق دسته جمعی است که باعث جنگ و دعواهای زنانه می

شود، به طوری که زن ها حاضر می شوند به خاطر یک مرد به جان هم بیفتند.

مهم ترین امتیاز فیلم «زیر درخت هلو»، تعلق او به سینمای قصه گوست. به طوری که از ابتدا تا

انتها یک قصه را با همه پیچ و خم های دراماتیکش، ساده و سرراست تعریف می کند و اجازه

می دهد تا مخاطبش از این قصه لذت ببرد.
ظاهرا آنچه مد نظر فیلمساز بوده است، خلق لحظاتی مفرّح و کمیک به مدد این موضوع است،

بدون آنکه به این مطلب بیندیشد که چنین برخوردهایی با مسئله شوهریابی زنان، چقدر

دیدگاههای آنها را در باره ازدواج و زندگی مشترک، سخیف و حقیر نشان می دهد.

فیلم «زیر درخت هلو» نیز سرمایه خود را بر موفقیت تضمین شده تجاری دیگران بنیان کرده بود؛

وقتی همه به زن های بی شوهر مانده می خندند، چرا باید از این قافله عقب ماند؟!

بروز این ماجرا در فیلم از دو احتمال ناشی می شود که هر دو به تفکر غلط فیلمساز و به تبع آن

جامعه از زنان مربوط است. نخست اینکه اینقدر «صفا» مرد مطلوب، ایده آل و خوبی است که

تمام زن ها با همه تفاوت های فردی و اجتماعی شان، شوهر آرمانی شان را در شخصیت او

یافته اند که با آنچه در طول فیلم به تماشاگر ارائه می شود، این موضوع نفی می گردد. آنچنان

که علاقه و رغبت همه زن ها بر اساس گفته های ساده انگارانه «صفا» متکی است؛ مثلاً

«صفا» از آش پیرزنی تعریف کرده است و یا در مقابل زن چاق همسایه، مردهای دیگر را بدسلیقه دانسته که با زن لاغر ازدواج می کنند.
به طور یقین یک سری تعارفات روزمره نمی تواند آنقدر ذهن زن ها را شستشو دهد که با همه

تفاوت های خاستگاهی شان با «صفا»، نه تنها به خواستگاری او بیایند، بلکه درِ خانه را برای به

دست آوردن او از پاشنه در بیاورند.

اگر چه مخاطب پذیرفته است که با یک فیلم نسبتا کمیک روبه روست، اما آیا حق ندارد به

ماجراهایی بخندد که کمی هم وجهه منطقی و رئال داشته باشد؟ آیا نباید آنقدر ویژگی های

منحصر به فرد در وجود یک نوکر تعبیه شده باشد که زنی با همه فرهیختگی و آراستگی

شخصیتش حاضر شود برای او ماشین بخرد تا وی راضی به ازدواج شود؟

ظاهرا آنچه مد نظر فیلمساز بوده است، خلق لحظاتی مفرّح و کمیک به مدد این موضوع است،

بدون آنکه به این مطلب بیندیشد که چنین برخوردهایی با مسئله شوهریابی زنان، چقدر

دیدگاههای آنها را در باره ازدواج و زندگی مشترک، سخیف و حقیر نشان می دهد. گویی برای

تمام این زن ها هیچ چیزی مهم نیست، مگر آنکه یک آقا بالای سر داشته باشند که باید همین

موضوع را احتمال دوم دانست.
انگار کار در جامعه ما به جایی رسیده است که زن ها فقط منتظر هستند تا یک مرد دم بخت

بیابند و به هر قیمتی شده، خود را به او بیاویزند، هر چند «صفا» نیز آنچنان دم بخت نیست و

باید او را یک داماد از دوره خارج شده دانست!

اما مهم ترین شخصیت زن را باید در کاراکتر مقابل «صفا» یعنی کلفت خانه، «سوسن» دید که

نه تنها به حفظ آبروی زن ها کمک نکرده، بلکه به تخریب چهره زن دامن هم زده است. حتی

چاقی افراطی و سنگینی وزن او نیز در راستای القای تسلط و اشراف زن ها بر مردان ضعیف

جثه و مظلوم تداعی شده است. اگر چه پرداختن به چاقی و لاغری زنان نیز از همان موضوعاتی

است که ظاهرا مردان را خیلی می خنداند!

در کل «سوسن» هم تکرار همان تیپ کلیشه ای زنی است که مرد دلخواهش را با دست پس

می زند و با پا پیش می کشد، به اضافه یک دنیا خصوصیات بد دیگر که او را غیر قابل تحمل می

کند. مثل تلخی و بداخلاقی و زبان درازی!

انگار به جای عطوفت، عشق، مهربانی و دلبری، خصومت و بدبینی را در وجود او نهاده اند. البته

به سبک و سیاق سینمای امروز ما. این بدبینی و خصومت را فقط نسبت به مردان دارد، گویی

همه زن های سینمای ما به خاطر مشکل کمبود شوهر، عقده ای شده اند و با همه مردها سر

جنگ و دعوا دارند.

به هر حال آخر چنین قصه هایی از پیش معلوم است، این زن های کله شق و ناموافق نیز در

نهایت رام شده و سر سفره عقد می نشینند.

یکی از موقعیت های کمیک فیلم که به صورت بکر و تازه استفاده شده بود، پرداخت طنزگونه به

وحشت زن ها از تنها ماندن با مردها و سوء نظر داشتن به آنهاست که به خوبی در باره دو

شخصیت حل وضع «صفا» و «سوسن» جایی از اعراب داشت.

به طور کلی فیلم «زیر درخت هلو» نیز سرمایه خود را بر موفقیت تضمین شده تجاری دیگران

بنیان کرده بود؛ وقتی همه به زن های بی شوهر مانده می خندند، چرا باید از این قافله عقب

ماند؟!
 
بالا پایین