Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

حالا از مادر و خواهرت خبری داری؟

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı خانواده
Konu Başlığı حالا از مادر و خواهرت خبری داری؟
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

مادرم در حال حاضر زندان است. در طول این چهار پنج سال چند بار به جرم قوّادی و ارتباط نامشروع و توزیع مواد مخدر به زندان افتاده است. اما این بار همه افراد باندشان دستگیر شده اند. خواهرم هم در زندان است. من هم زندانی بودم ولی به علت بیماری ام، مادرم اصرار کرد و فعلاً با کمک مددکار اجتماعی زندان، کارهایم درست شد تا زمان محاکمه با قرار کفالت آزاد باشم.

[h=4]هیچ وقت شده از کار خودت پشیمان[/h]شوی و از اینکه اخلاقیات را زیر پا گذاشته ای احساس گناه بکنی؟راستش را بخواهید نه. می دانم که با این کارم جوانان بسیاری را به سرنوشت شوم خودم دچار می کنم، اما بدبختی و سیاه روزی ام موجب شده است که ترحم و شفقت در وجودم بمیرد. بگذار همه به سرنوشت من دچار شوند. بگذار آنهایی که می خواهند با پول، وجود من و امثال مرا به یغما ببرند، از طریق ما گور خودشان را بِکَنند ... دیگر خسته شده ام. نمی دانم چکار باید بکنم. حالا می فهمم که پول هیچ دردی را دوا نمی کند. بعضی وقت ها آرزو می کنم همه چیز را توی خواب دیده بودم. اما وقتی مجبورم تنهایی ام را در کنار نیمکت های پارک ها و کنار سطل های زباله تقسیم کنم، وقتی از تب شدید و سردرد و تهوع نفسم بند می آید، وقتی که امتداد نگاهم در نگاههای غریبانه کسانی که خود را عاشق سینه چاک من معرفی می کنند، گم می شود؛ وقتی که زنان دلال در گوش همدیگر نجوا می کنند که تاریخ مصرف من گذشته است، تازه می فهمم که بیدارم و همه سرگذشتم واقعیت دارد. من ناخواسته محکوم به مرگ شده ام، آن هم به مرگی که مادرم باعثش شده است. می خواهم فقط این بیت را بنویسید شاید دل مادرم نرم شود و دیگر بعد از آزادی اش، دختران معصوم و بی پناه دیگر را در دستان عیاش مردانِ هرزه مچاله نکند. برایش بنویسید:آنکه دایم هوس سوختن ما می کردکاش می آمد و از دور تماشا می کرد[h=3]فرار جرم نیست، بیماری است[/h]
«منصوره خورشید»، روانشناس و مشاور مرکز مداخله در بحران است. به نظر ویچون نوجوانان به دنبال هویت خودشان هستند و راه درست یافتن آن را نمی دانند سر در گم می باشند. هر اتفاقی هم که در اطراف شان رخ بدهد، فکر می کنند مقصر آنها هستند و چون تحمل مشکلات را هم ندارند آشفته شده و احساس ناامنی می کنند. خانه هم، دیگر برای آنها آرامبخش نیست لذا خانه را ترک می کنند.وی می گوید:«خانواده بزرگ ترین عامل برای پیشگیری از فرار دختران است. هر چند اراده خودِ فرد در درجه اول مهم است و هر کس مسئول رفتارهای خودش است ولی تا دختری به مرز پختگی برسد، بیشترین ضربه را از همین خانواده نابسامان می بیند. درگیری های خانوادگی باعث می شود که نوجوان دیگر در خانه احساس راحتی نداشتهباشد و برای فرار از محیط پر تشنج خانه، فرار کند.باید خانواده ها تحت نظارت سازمان، آموزش ببینند تا یاد بگیرند چگونه مشکلات شان را حل کنند و در حضور فرزندان با همدیگر درگیر نشوند. برای خود دختران و کلاً نوجوانان نیز باید کلاس هایی در مدارس گذاشته شود تا در کنار دیگردرس ها دختران، جامعه و شرایط روز را بشناسند. نباید به این امید بود که مادر همه چیز را به دخترش یاد می دهد و یا اینکه مادر امیدوار باشد دختر در مدرسه همه چیز را یاد می گیرد. نوجوانان خیلی زود خیلی مسائل را از دوستان شان یاد می گیرند چه درست و چه نادرست.»

[h=4]خانم خورشید، بعد از فرار، وضعیت[/h]
روحی روانی دختران چه تغییراتی می کند؟وقتی دختری پایش را از خانه بیرون می گذارد، امنیت خودش را از بین می برد و گرفتار افراد شرور می شود و ... باید دید دختر در چه شرایطی و به چه طریقی از خانه فرار کرده است. در شرایط مختلف، وضعیت روانی دختران متفاوت است.به فرض موردی داشتیم که دختری چهارده ساله به علت کتک های پدرش از خانه فرار کرده بود. مادربزرگ، نامادری و خواهر و برادر تنی و ناتنی این دختر هم در یک خانه بودند و پدرش بسیار عصبی بود و می گفت من پدر این دختر هستم و حق دارم هر کاری که دلم خواست با او بکنم. پدر به زور و تهدید فراوان دخترش را می خواست و عاقبت دختر با پی گیری های ما توانست علیه پدرش در دادگاه شکایت کند و نزد مادر مطلّقه اش برود هر چند که او هم جایی برای زندگی خودش نداشت. در نهایت ما توانستیم برای این زن ایجاد اشتغال کنیم و چون دیدیم وی مادری دلسوز و متعهد است، سرپرستی این دختر به مادرش سپرده شد و کمک کردیم تا مکانی برای زندگی پیدا کنند.حال این دختر وضعش با دختری که اصلاً خانواده، او را نمی پذیرد فرق می کند. ما باید از فرار دختران پیشگیری کنیم. وقتی دختری از خانه فرار کرد، برخوردهای والدین و اطرافیان احتمال فرار مجدد را ایجاد می کند. چون تحمل نوجوانان کم است و زود عزت نفس خودشان را از دست می دهند. وقتی خانواده ای دخترشان را سرکوب می کنند و اشتباه او را بارها به رویش می آورند، دختر هم پیش خودش فکر می کند حالا که آب از سرم گذشته است پس بگذار باز هم فرار کنم و از دست این سرزنش ها راحت شوم.هر کسی در زندگی ممکن است اشتباه کند؛ والدین باید از دختر فراری خود حمایت کنند تا راه فرار مجدد او را ببندند. اگر خانواده ای دخترش را بعد از فرار نپذیرد، باعث می شود که وضع دختر از بد، بدتر شود.اگر جامعه بپذیرد که دختر فراری مجرم نیست و یک بیمار روحی است، دیگر به چشم خطاکار و مجرمِ طرد شده از جامعه به او نگاه نمی کند تا اینکه دختر دیگر تمام راههای نجات را به روی خودش بسته ببیند و فکر کند با فرار مجدد مشکلش حل می شود. گاه یک دختر فراری ممکن است در صورت حمایت خانواده بهتر از دختران عادی به فعالیت های سالم روی بیاورد. نباید به جرم فراری بودن، این دختران را منزوی کرد؛ باید به آنها مسئولیت داد و فرصت بروز شایستگی هایشان را فراهم آورد.

[h=4]روش شما به عنوان یک روانشناس در[/h]
ترمیم روحی یک دختر آسیب دیده چیست؟بعد از پذیرش هر دختر فراری در مرکز مداخله در بحران، با گذاشتن یک جلسه مددکاری، از وضعیت روحی، طرز صحبت و حرکات دختر پی می بریم که آیا او افسرده و مضطرب است یا نه؟ خلقیات دختر از طریق آیتم های روحی روانی خودمان سنجیده می شود و با ادامه جلسات مشاوره و رفتاردرمانی سعی می کنیم مشکلات دختران را حل کنیم و او را به زندگی عادی برگردانیم.[h=3]چه باید کرد[/h]
هر جامعه ای با توجه به شرایط متغیر خود هر روز با پدیده های نوظهور مثبت و منفی بسیاری درگیر است. فرار نوجوانان از خانه نیز یکی از همان پدیده هایی است که در حوزه آسیب های اجتماعی، خانواده های ایرانی را روز به روز بیشتر تهدید می کند. وقتی والدین با درک متقابل از فرزندان شان، راه درست زندگی کردن و مقید بودن به تعالیم اسلامی را آموزش دهند، به طور حتم آن نوجوان با وجود تمایلات سرکش و غرایز خاص مقتضای سنش باز هم خواهد توانست خودش را قانع کند که مبارزه با مشکلات بهتر از فرار از آنان است.اما والدینی که نه خودشان به اخلاقیات پای بند هستند و نه این پای بندی را در فرزندشان ایجاد کرده اند، مایه شگفتی نیست که امروز یا فردا منتظر خبر هولناک فرار فرزندشان از خانه باشند.وقتی نوجوانی خودش را در خانه، اضافی می داند و حس می کند کسی او را دوست ندارد و یا به خواست های وی توجهی نمی کنند، به خیال خود با فرار از خانه می اندیشد دیگرانی در بیرون دیوارهای خانه هستند که او را درک می کنند و خیلی زود پذیرایش می شوند و شرایط کار و زندگی سالم را برای وی مهیا می کنند! اما اینها همه خیالی بیش نیست و این وظیفه والدین است که با تلاش مضاعف خود و کنترل جمعیت روی فرزندان شان تسلط کافی داشته باشند تا بتوانند آنها را درست تربیت کنند؛ طوری که حتی اگر دوست فرزندشان خواست از خانه فرار کند، دختر و پسر آنها راه فرار آنان را ببندند، راهی که با درایت خانواده و آگاهی دادن به نوجوان با وجود شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی، به راحتی برای همیشه بسته می شود.
 
بالا پایین