- تاریخ ثبتنام
- Mar 13, 2014
- ارسالیها
- 721
- پسندها
- 1,208
- امتیازها
- 93
- محل سکونت
- بندرعباس_یزد_اصفهان :|
- دل نوشته
- هرکه اینو خوند خر است :|
اعتبار :
مردي در كنار ساحل دور افتاده اي قدم ميزد . مردي را ديد كه به طور مداوم خم مي شود و صدف ها را از روي زمين بر مي دارد وداخل اقيانوس برت مي كند دليل آن كار را برسيد و او كفت:" الان موقع مد درياست و دريا اين صدف ها را به ساحل آورده است و اكر آنها را توي آب نيندازم از كمبود اكسيزن خواهند مرد . مرد خنده اي كرد وكفت : ولي در اين ساحل هزاران صدف اين شكلي وجود دارد . تو كه نمي تواني همه آنها را به آب بركرداني خيلي زياد هستند وتازه همين يك ساحل نيست . كار تو هيج فرقي در اوضاع ايجاد نمي كند؟ مرد بومي لبخندي زد وخم شد و دوباره صدفي برداشت و به داخل دريا انداخت و كفت :" براي اين صدف اوضاع فرق كرد"