Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

وحدت در عشق

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı داستان و حکایت
Konu Başlığı وحدت در عشق
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

مجموعه: شهر حکایت



حکایت «وحدت در عشق»

عاشقی به در خانة یارش رفت و در زد. معشوق گفت: کیست¿ عاشق گفت: »من« هستم. معشوق گفت: برو, هنوز زمان ورود خامان و ناپُختگان عشق به این خانه نرسیده است. تو خام هستی.
باید مدتی در آتش جدایی بسوزی تا پخته شوی, هنوز آمادگی عشق را نداری. عاشق بیچاره برگشت و یکسال در آتش دوری و جدایی سوخت, پس از یک سال دوباره به در خانة معشوق آمد و با ترس و ادب در زد. مراقب بود تا سخن بی ادبانه ای از دهانش بیرون نیاید. با کمال ادب ایستاد. معشوق گفت: کیست در می زند. عاشق گفت: ای دلبر دل رُبا, تو خودت هستی. تویی, تو. معشوق در باز کرد و گفت اکنون تو و من یکی شدیم به درون خانه بیا. حالا یک »من« بیشتر نیست. دو »من«در خانة عشق جا نمی شود. مانند سر نخ که اگر دو شاخه باشد در سوزن نمی رود.

گفت اکنون چون منی ای من درآ
نیست گنجایی دو من را در سرا
 
بالا پایین