حرفهای یه دختر غمگین

[sting]

یه وقتایی هست که هی بیدار میمونی با خودت میگی :
الانه که زنگ بزنه
الانه که اس ام اس بده
الانه که . . .
​

​

و همین روال ادامه پیدا میکنه تا زمانیکه باورت میشه وا
قعا رفته
​

 

[sting]

به بعضیا باید گفت هی فلانی …

نردبان هوس را بردار و از اینجا برو …​

با این چیز ها قدت به عشق نمیرسد …​

عشق بال میخواد که تو نداری …​

 

[sting]

چقدر سخته دلتنگ صدایی بشی

که قول دادی هیچ وقت مزاحمش نشی​

 

[sting]

این دلتنگی ها را دست کم نگیر ،

شاید آغاز دیوانگی ام باشد …
من در تقدیر کسی هستمکه مدت هاست تنها نیست …​

 

[sting]

پشت سرم حرف بود…

حدیث شد…

می ترسم آیه شود !

سوره اش کنند به جعل !​

​

بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل
​

 

[sting]

بچــــه که بودم فکـــر میکردم فقـــط زنبــــورها نیش میزننـــد

بـــــــزرگ شدم

دیـــدم، شنیـــدم، رفتــــم، آمـــدم

و یــــاد گرفتــــم

نــــه، آدمها هم نیــــش میزننـــد

هر چقـدر صمیــــــمی تر، عزیزتر

نیششـــان ســـــمی تــــر !​

 

[sting]

گاهی باید بی رحم بود …


نه با دوست …


نه با دشمن …


بلکه با خودت …


و چه ” بزرگت میکند ” آن سیلی که خودت میزنی به صورتت …​

​

​

​

 

[sting]

روزها با چوب کبریت آدمکی ساختم ​

تا تنهایی ام را با او قسمت کنم ...

امروز اتاقم پر شده از آدمک های چوبی ... اما هنوز تنهایم ...!​

 

[sting]

کاش بدانیم تا هستیم همدیگر را لمس کنیم ...​

​

​

​

​

​

سنگ قبر احساس ندارد !​

​

​

 

[sting]

نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس میشوند ...​

میگویند حساسیت فصلی است ...​

​

​

آری ...​

​

​

من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم ...​

​

​

​

​

​

 

[sting]

تمام خستگی هایت را یکجا میخرم !

تو فقط قول بده ...​

صدای خنده هایت را به کسی نفروشی ...!​

​