sting
معـاون ارشـد انجمـن
- تاریخ ثبتنام
- Jun 26, 2013
- ارسالیها
- 27,708
- پسندها
- 5,661
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- تهـــــــــــران
- وب سایت
- www.biya2forum.com
- تخصص
- کیسه بوکس
- دل نوشته
- اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
- بهترین اخلاقم
- نــــدارم
اعتبار :
داستان جالب عسل و زهر
عسل و زهر یکی از جالب ترین داستان کوتاه می باشد.روزی روزگاری در زمان های قدیم مرد خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت یک روز می خواست دنبال کاری از مغازه بیرون برودبه شاگردش گفت : این کوزه پر از زهر استمواظب باش به آن دست نزنی و من و خودت را در دردسر نیندازی شاگرد که می دانست
استادش دروغ می گوید حرفی نزد واستادش رفت شاگرد هم پیراهن یک مشتری را بر داشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید خیاط ساعتی نگذشته بود
که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید : چرا خوابیده ای؟شاگرد ناله کنان پاسخ داد : تو که رفتی من سرگرم کار بودم دزدی آمد و یکی از پیراهن ها را دزدید و رفت وقتی من متوجه شدم از ترس شما زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم
عسل و زهر یکی از جالب ترین داستان کوتاه می باشد.روزی روزگاری در زمان های قدیم مرد خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت یک روز می خواست دنبال کاری از مغازه بیرون برودبه شاگردش گفت : این کوزه پر از زهر استمواظب باش به آن دست نزنی و من و خودت را در دردسر نیندازی شاگرد که می دانست
استادش دروغ می گوید حرفی نزد واستادش رفت شاگرد هم پیراهن یک مشتری را بر داشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید خیاط ساعتی نگذشته بود
که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید : چرا خوابیده ای؟شاگرد ناله کنان پاسخ داد : تو که رفتی من سرگرم کار بودم دزدی آمد و یکی از پیراهن ها را دزدید و رفت وقتی من متوجه شدم از ترس شما زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم