عشــــق منــــــــــ

[sting]

من و تو در کنار هم ، تو در آغوش منی و من غرق در احساساتم

سکوت سهم این لحظه عاشقانه
،
در قلبم فریاد میزنم عشق من دوستت دارم صادقانه

​

 

[sting]

از وقتی تنها شدم معنی خیلی از حرفها رو فهمیدم

درد دوری ، حسرت دیدار ، جدایی ، فاصله ، غم وغصه

کاش همه اینها معنی دیگه ای داشتن

ولی دلتنگی وتنهایی منو با همه اینها آشنا کرد

شبها با حسرت دیدار تو خوابیدم

همه رویاهای شبهامو با غم دوری تو به صبح رسوندم

و بالاخره با تنهایی از خواب بیدار شدم.

از تنهایی با همه دوست شدم

با فاصله ها و جدایی ها و حسرت ها زندگی کردم

اما تنها کسی که به من وفادار موند و تنهام نذاشت،

تنها یار تنهاییم ، تنهایی بود♥
​

 

[sting]

سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من


که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟


صبح تا نیمه ی شب منتظری


همه جا می نگری


گاه با ماه سخن می گویی


گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی


راستی گمشده ات کیست؟

کجاست؟

صدفی در دریا است؟



نوری از روزنه فرداهاست


یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟

 

[sting]

بعضـــی وقتا ....

حضــــور یه نفـــر بهت احساس امنیت و آرامش میده

احساس زنده بودن و مهم بودن ؛

گاهی بدون اینکه چیزی بگی میفهمه حالتو

درکت میکنه .... اونوقت که دلت میخواد محکم بغلش کنی

و بهش بگی:

دوستت دارم و بخاطر همه چیز ممنـــــــــــــــــــون ..
​

 

[sting]

هرگـــز به دیگــران اجازه نده، قلـم خودخواهــی دست بگــیرند،


ســـرنوشت را ورق زننــد، خاطــراتت را پـاک کنند



و پایـانش بنویســند قســـــمت نبـــــــــود ...!!

 

[sting]

بــــــــــــــــه سلامتی همه اونای


که پای عشقشون پیر میشن



اما سیر نمیشن....

​

 

[sting]

کفش هـــای آمدنـــت را یـــادت هسـت ؟؟؟

تنـــد آمـــدی ...


بی بــاور آمـــدی ...



ندیـــده فهمانـــدی ...

شیریـــن آمــــدن را بلــــدی !!!


کــــو ...؟؟؟


چـــه فرهــــاد تلخــــی را تجربــــه کــــردم ...

 

[sting]

عشق یک واژه پر پیچ و خم است
سر آن یک عین است
عین یعنی همان چشم که سر آغاز جنون میگردد …
پس از آن شین داریم
شین را دقت کن ! که چه اندازه فراز است و فرود …
و به ما میگوید که نه در اوج ببالی به خودت
و نه دلسرد شوی وقت شکست
آخر عشق ببین قاف چه حالی دارد …
نقطه هایش به قدر من و توست
آخر عشق فقط آغوش است
خم بازوی تو بر گردن من
انحناییست پر از آرامش
آخر عشق پرستش گاهیست
که در آنجا خداوند دوتاست
بندگان نیز همان تعدادند
من و تو خدای هم خواهیم شد
آخرعشق اگر قصد کنیم …

 

[sting]

دیـوآنـﮧ ےِ روزْهآیـے هَسْتـ ـَم



کـﮧ مِهـربآטּ میشَوے . . .

​

 

[sting]

پیش فرض
امشب سیگارى را دود کردم که

شش سال گوشه ى اتاقم بود و

برایم خاطره به همراه داشت…

نمیدانم سنگینى از سیگار بود

یا شـش سال خاطره…!​

 

[sting]

مثل کبریت کشیدن در باد

زندگی دشوار است

من

خلاف جهت آب شنا کردن را

مثل یک معجزه باور دارم


آخرین دانه کبریتم را میکشم

در این باد

هر چه باداباد...

​

 

[sting]

مــانــده بـودم بــگـویــمـت یــا نـه ؟!


آخــر مــی دانــم خــبـر بـدیســت ،

کــه امــروز کــمـتـر دوســتـت دارم !
.
.
.
کــمـتـر از فــردا!

​

 

[sting]

همه می پرسند:

چیست در زمزمه مبهم اب؟

چیست در همهمه دلکش برگ؟

چیست در بازی ان ابر سپید


روی این ابی ارام بلند

که تو را می برد این گونه به ﮊفای خیال؟

چیست در خلوت خاموش کبوتر ها؟

چیست در کوشش بی حاصل موج؟

چیست در خنده ی جام؟


که تو چندین ساعت

مات و مبهوت به ان می نگری؟

نه به ابر

نه به اب

نه به برگ

نه به این ابی ارام بلند

نه به این اتش سوزنده که لغزیده به جام

نه به این خلوت خاموش کبوتر ها

من به این جمله نمی اندیشم

من مناجات درختان را هنگام سحر

رقص عطر گل یخ را با باد

نفس پاک شقایق را در سینه کوه


صبحت چلچله را با صبح

نبض پاینده هستی را را در گندم زار


گردش رنگ و طراوت را در گونه گل


همه را می شنوم می بینم

من به این جمله می اندیشم

به تو می اندیشم

ای سراپا همه خوبی

تک وتنها به تو می اندیشم

همه وقت

همه جا

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم

تو بدان این را

تنها تو بدان

تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان

جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب


من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند

اینک این من که به پای تو در افتادم باز.

ریسمانی کن از ان موی دراز

تو بگیر!

تو ببند!

تو بخواه!

پاسخ چلچله را تو بگو

قصه ابر هوا را تو بخوان!

تو بمان با من تنها تو بمان!

در دل ساغر هستی تو بجوش!

من همین یک نفس از جرعه جانم باقی ست

اخرین جرعه این جام تهی را بنوش

 

[sting]

.چقدر دوست دارم با خیال راحت


یک نفس عمیق بکشم


نفسی که پر باشد


از بوی آرامش وجود تو

​

 

[sting]

باور کن هوس کرده ام که تو باشی و من باشم


و هیچکس نباشد آنگاه داغترین آغوشها را از تنت


و شیرین ترین بوسه ها را از لبانت بیرون کشم


به تلافی تمام روزهایی که میخواستمت و نبودی...

​

 

[sting]

/وارد زندگیت می**شوند. . .

برایِ شب*هات قصه. . .

برای قصه*ها شهرزاد می**شوند. . .

جزئی از لحظه ها...دلیلِ خنده ها...شریکِ بغض*های تو می**شوند. . .

بعد یک روز صبح . .
.

به طرزِ وحشتناکی


کشف میکنی* . . .


که دیگر هیچ جا نیستند. . .


جز در شعر*های تو. . .


شعر هایی* که به طرز غمگینی هیچکس نمی**خواند . . .


جز خودت . . .!!

​

 

[sting]

با کسی که دوستش دارید...

آهنگ گوش ندهید...

پارک نروید....

قدم نزنید...

زیرباران نروید...


سر روشونه هم نزارید...



هیچ خاطره ای نسازید....


وقت نبودنش میفهمید چه میگویم

​

 

[sting]

کسی که دوستش دارید...

آهنگ گوش ندهید...

پارک نروید....

قدم نزنید...

زیرباران نروید...


سر روشونه هم نزارید...



هیچ خاطره ای نسازید....


وقت نبودنش میفهمید چه میگویم

​

 

[sting]

بی*رحمی بزرگی*ست که روزگار ..



اجازه دوست*داشتن و خواستن کَسی را به ما بدهد ، اما اجازه “داشتنش” را نه !!

​

 

[sting]

سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی

چه خیالها گذر کرد و گذر نکرد خوابی

​