!! sezar
مــدیـر بـازنشـسـتـه
- تاریخ ثبتنام
- Nov 9, 2013
- ارسالیها
- 954
- پسندها
- 39
- امتیازها
- 0
- سن
- 37
- محل سکونت
- tehran
- وب سایت
- delneveshte-edi.blogfa.com
- تخصص
- azad
- دل نوشته
- زمانی فراموشت میکنم.. که بالای سنگ قبرم با افسوس بگویی.. کاش زنده بودی...
اعتبار :
وودی آلن، کارگردان و بازیگر شهیر آمریکایی می*گوید: Sex is the most fun you can have without laughing سکس مفرح*ترین کاری است که می*توانید بدون خندیدن انجام دهید اگر از نقش سکس در روابط زن*ها و مردها در چند دهه اخیر صرف*نظر کنیم، کارکرد اصلی آن در ده*ها هزار سال گذشته، تولید مثل بوده است. چنین کارکردی هنوز هم در بسیاری فرهنگ*ها معتبر است . اما در بررسی این کارکرد، احتمالا از غیرمنطقی بودن تقسیم وظایف دو جنس شکفت*زده خواهیم شد. از این زاویه، نقش مرد یه چند دقیقه حرکات منظم محدود می*شود و زن وظیفه*ای نه ماهه به عهده می*گیرد. از منظر "تکامل" طرح این سوال اهمیت دارد: چرا زن*ها که از نظر جسمی و روانی توانایی تولید مثل را دارند، برای بارور کردن تخمک نیازمند جنس دیگری هستند؟ آن هم در چشم*اندازی که مبتنی بر دشواری یافتن جفت مناسب است و مادر نیز تنها نیمی از ویژگی*های موروثی خود را به نوزاد آینده منتقل می*کند. برای پاسخ به این سوال کلیدی باید به مرحله*ای از تکثیر و تولید مثل موجودات زنده در روند تکامل بنگریم و زمانی را به یاد بیاوریم که تولید مثل امر آسانی بود. سلول*ها در تقسیم خود، بقای خویش با همان ویژگی*های موروثی را تضمین می*کردند. پروفسور مانفرد میلینسکی (مدیر بخش بیولوژی تکاملی موسسه علمی ماکس پلانک آلمان) می*گوید، دشواری این روند از عوامل بیماری*زا آغاز شد. در این شکل تقسیم سلولی، عوامل بیماری*زا پس از مدتی بر سیستم ایمنی موجود زنده با ویژگی*های ثابت غلبه می*کردند. پاسخ تکامل به این مشکل، اختراع سکس بود! یعنی جفت*گیری موجب تنوع ژنتیکی می*شد؛ به مقاوم شدن دستگاه ایمنی در مقابل عوامل بیماری*زا می*انجامید و نهایتا به بقای موجود زنده کمک می*کرد. غریزه و فرهنگ طی پنج میلیون سال گذشته "انسانیان یا هومینیدها" که رفتاری صرفا غریزی داشتند، تبدیل به انسان امروزی (هوموساپیانس، حدود ۲۰۰هزار سال پیش) شدند. قابلیت گفتاری انسان*ها حدود ۶۰ هزار سال پیش شکل گرفت. قدیمی ترین آثار فرهنگی که بر دیوار غارها یافت شده*اند عمری ۳۰ هزار ساله دارند. تنها بعد از حل نسبی مشکل تغذیه با اهلی کردن حیوانات و کشاورزی بود که مناسبات اجتماعی و گسترش فرهنگ آغاز شد. در مسیر تمدن، آداب و رسوم و مذاهب منبع تنظیم مناسبات بشری شده*اند که الزاما توجهی به نیازهای طبیعی آنها نداشته*اند و بسیاری از احکامشان بدون توجه به نظم بیولوژیک چند میلیون ساله جسم انسان بوده است. در بسیاری از موارد حکومت*ها به کمک نهادهای مختلف اجتماعی با تعیین و تکلیف برای نیازهای طبیعی انسان*ها، محدودیت*های شدیدی اعمال می*کردند و این امر پیش از آنکه لازمه اداره جامعه باشد در خدمت اعمال اراده سیاسی بود. اما انسان امروزی موجودی است که تحت تاثیر دو عامل بیولوژیک و فرهنگ اجتماعی عمل می*کند. ارتباط این دو عامل نیز به نوبه خود، تحت تاثیر شرایط اجتماعی، اقتصادی هر محیط تنطیم می*شود و می*تواند هماهنگ یا متضاد با شرایط باشد. بهترین مثال در این مورد غذا خوردن است که از صرف سیر کردن شکم، به امری فرهنگی- اجتماعی با آداب ویژه (پیش غذا، غذای اصلی، دسر، آداب غذا خوردن، ظروف و چیدمان) تبدیل شده است. دستور تکاملی تولید مثل نیز در همین چارچوب از جنبه بیولوژیک صرف خارج شده و به پهنه*ای فرهنگی، تخیلی یا تغزلی فرو روییده و البته در ادامه، دستمایه حوزه*های اقتصادی و تجاری هم قرار گرفته است. دستورات بیولوژیکی و تفاوت زنان و مردان در دنیای پستانداران، انسان*ها جزء استثناهایی هستند که تمام سال از نظر جنسی فعال می*مانند. زن*ها حدود ۴۳۰ مرتبه از دوران بلوغ تا یائسگی تخمک*گذاری می*کنند. در مقابل میزان تولید اسپرم در مردها چند صد برابر زنان است و تا سنین بسیار بالا ادامه دارد. انتخاب جفت مناسب که باعث مقاوم*تر شدن سیستم ایمنی بدن می*شود، به طور طبیعی از طریق حس بویایی انجام می*گیرد. محققان کشف کرده*اند که در مرحله تخمک*گذاری، بویی از بدن زن*ها پخش می*شود که به افزایش ترشح هورمون تستوسترون و تشدید میل جنسی در مردان می*انجامد. همچنین مردان جدا از نورم*های اجتماعی، زن*ها را در مرحله تخمک*گذاری جذاب تر می*یابند. در تحقیق دیگری روشن شده که زنانی که استریپ*تیز می*کنند، در زمان تخمک*گذاری، انعام بیشتری دریافت می*کنند. زنانی که از قرص*های ضدبارداری استفاده می*کنند و یا مدتی طولانی رابطه جنسی نداشته*اند، چنین بویی نمی*دهند. در یک تحقیق، پروفسور کلاوس ودِکیند و همکارانش از دانشگاه برن سوئیس، زیرپیراهنی* مردان مختلف را به زنان شرکت*کننده دادند تا با بو کردن آنها، نمونه دلخواه خود را انتخاب کنند. این پژوهش روشن کرد که همه زن*ها، نمونه*ای را انتخاب کردند که صاحبانشان ویژگی*های ژنتیکی مناسبی داشتند. یعنی در صورت ترکیب دو ژن، نوزاد احتمالی صاحب دستگاه ایمنی مقاوم*تری می*شد. آلت جنسی مردان می*تواند هم*زمان، امر تولید مثل و لذت جنسی را پیش ببرد. اما آمیزش الزاما به رضایت جنسی زن*ها منجر نمی*شود. متخصصان بیولوژی علت زیاده*خواهی جنسی مردان را بالا بردن شانس ادامه حیات ژنتیک می*دانند. این به روند تکامل باز می*گردد که هر آمیزش جنسی به دلایل مختلف زیست محیطی منجر به باروری نمی*شد و در هر باروری منجر به تولد نیز، بخت نوزادان برای زنده ماندن زیاد نبود. مردها آگاهانه یا ناآگاهانه، تحت تاثیر قواعد فرهنگی نوشته و نانوشته، دائما درگیر این غریزه هستند. اما این ویژگی چند میلیون ساله "نرها" بعد از شکل*گیری تمدن دردسر آفرین شده است. در نظر گرفتن این واقعیت، می*تواند توضیحی باشد بر اشتهای سیری*ناپذیر یا خشونت*های جنسی مردان. از این منظر، ماجراهایی مانند جنجال جنسی بیل کلینتون، رئیس جمهور سابق آمریکا یا استراس کان، رئیس پیشین صندوق جهانی پول را می*توان غلبه رفتار غریزی بر توافق فرهنگی دانست. سکس یا عشق؛ پرسش همیشگی مهم*ترین ارگان جنسی ما، آلت تناسلی نیست بلکه مغز ماست. اما باید پرسید که نحوه تصمیم*گیری مغز در این میان چگونه است. عشق است یا سکس؟ اساسا چه دلایلی موجب میل و شور و کشش جنسی ما می*شوند؟ غریزه و اراده در این عرصه چه اندازه نقش دارند؟ آیا مردها ابراز عشق می*کنند تا به سکس برسند و زن*ها سکس عرضه می*کنند تا به عشق برسند؟ محققان نظرات متفاوتی در این زمینه دارند، پرفسور کارل گرامر (محقق رفتارشناسی و بیولوژی تکاملی، استاد دانشگاه وین) معتقد است طبیعت چیزی به نام رمانس نمی*شناسد. او اعتقاد دارد که عشق، پدیده*ای متعلق به اواخر دوران تکاملی انسان است. انتخاب جفت مناسب به واسطه دستورات ژنتیکی انجام می*شود که بر اساس علائم ظاهری بیانگر سلامتی انجام می*شوند. زن*ها در سیکل تخمک*گذاری کشش بیشتری به مردانی نشان می*دهند که نمونه بارز "مردانگی" هستند و در بقیه موارد به مردانی که رفتار ملایم*و نرم*تری دارند توجه می*کنند. در مقابل پروفسور هلن فیشر (انسان*شناس، استاد دانشگاه راتگرز و عضو مرکز تحقیقات تکامل بشری) معتقد است که عشق امری تکاملی و بسیار قوی*تر از سکس است. هلن فیشر نویسنده کتاب*های پرفروش آناتومی عشق، جنس قوی، شیمی عشق و سرمستی نیز هست. هلن فیشر می*گوید در پستانداران بعد از انتخاب زوج، میزان ترشح هورمون دوپامین (هورمون احساس رضایت) دو برابر می*شود، میزان تاثیر این هورمون در موجودات مختلف متفاوت است، به عنوان مثال: در موش*سی ثانیه، در فیل پنج روز، در شامپانزه دو هفته، در روباه بیست روز و در انسان*ها تا بیست و یک سال طول می*کشد. عملکرد سکس و عشق کاملا متفاوت است. معمولا بعد از سکس برای مدتی میلی به انجام دوباره آن وجود ندارد، برعکس کسی که عاشق می*شود، کنترلی بر جسم و ذهن خود ندارد و به طور سیری*ناپذیر و شبانه روزی به وصال فکر می*کند. در بررسی فعالیت* مغزی افرادی که در عشق شکست خورده*اند، دیده می*شود که فعالیت مغز آنها، مشابه فعالیت *مغز افراد معتاد به کوکائین است. یعنی عشق را می*توان یک نوع اعتیاد دانست. سکس در دنیای امروز بعد از انقلاب جنسی اواخر دهه شصت میلادی در کشورهای صنعتی و تغییر مناسبات اجتماعی، مرحله جدیدی در مناسبات انسانی ایجاد شده است که دیگر محدود به روابط پذیرفته شده زن و مرد نیست. نقش*ها پیوسته بازتعریف می*شوند و اشکال نوینی جایگزین هم می*شوند. تغییرات فرهنگی را می*توان از جایگاهی اخلاقی و سلیقه*ای تائید یا تکفیر کرد اما این تغییرات که محصول ساختار پیچیده اقتصادی اجتماعی هستند جدا از علاقمندی*های ما رخ می*دهند. در جوامع عشیرتی و کشاورزی، نیاز عمده به نیروی کار بود و تشکیل خانواده و تولید مثل، راه مستقیم تامین این نیرو به شمار می*رفت. تا پیش از شکل*گیری جوامع صنعتی و خدماتی، خانواده پر جمعیت از اهمیت بالایی برخوردار بود. در این نقش هزاران ساله برای اکثریت زنان، جایی برای حق و احساس رضایت فردی نبود. اما در پی رشد جوامع صنعتی و فعال شدن زن*ها در تولید و استقلال اقتصادی و برابری تدریجی حقوقی و قانونی، بازتعریف نقش، جایگاه و نیاز زن*ها در رابطه جنسی آغاز شده است. سکس در مناسبات اقتصادی دنیای امروزی، در خدمت سودآوری نیز قرار دارد. بخش اقتصادی علوم پزشکی تبلیغ می*کند که مردان به طور طبیعی در هر شرایطی می*توانند از نظر جنسی فعال باشند وگرنه مشکلی جسمانی دارند که با ویاگرا درمان می*شود. صنعت پورنوگرافی هم از عوامل موثر شکل*گیری تخیلات جنسی مردان است و تعریفی نادرست از زن*ها و نیازهایشان ارائه می*دهد. این صنعت با ارائه تصاویری به ظاهر تابوشکن، به جذابیت رازگونه و چند وجهی رابطه جنسی آسیب می*رساند و آن را در حد عملی بیولوژیک تقلیل می*دهد. انسان مشخصات بیولوژیک میلیون*ها ساله**ای دارد که بخش اعظم آن همچنان ناشناخته*است. فرهنگی چند ده هزار ساله با ویژگی*های فردی، تربیت خانوادگی و اجتماعی نیز انسان را همراهی می کند. این مجموعه پیچیده، مانعی در برابر پاسخ واحد و نهایی *به احساسات جنسی، سکس و چرایی آن نزد انسان است