Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

نجات غریقی که جان خود را فدا کرد

  • نویسنده موضوع sting
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı اخبار روز ایران و جهان
Konu Başlığı نجات غریقی که جان خود را فدا کرد
نویسنده موضوع sting
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan sting

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :

​روز ١٧ تیرماه روزبه کیا، نجات غریق ساحل قو، برای نجات سه نفر که در حال غرق شدن بودند، به دریا می رود. به گفته


شاهدان آن روز هوای دریا خراب بوده و آن سه نفر هم خارج از محدوده کاری آقای کیا بوده اند با این حال روزبه کیا موفق می شود آنها را نجات دهد ...


اما خودش در راه بازگشت به ساحل دچار حمله قلبی می شود و به دلیل کمبود امکانات پزشکی و

نبود آمبولانس از دنیا می رود.



شنا به هر قیمتى

سال گذشته طبق آمار رسمى پزشکى قانونى کشور، ١٠٧۴ نفر بر اثر غرق شدن جان خود را از دست دادند. این رقم امسال

تنها در یک ماه و نیمِ بین اول خرداد تا نیمه تیر، به ١١۶ مورد رسید.

یکى از مهمترین مشکلات ” شنا به هر قیمتى”، کم بودن فضاى تفریحى عمومى در سواحل شمال است که در روزهاى تعطیل

، نوروز و روزهاى گرم و بلند تابستان، در آن جاى سوزن انداختن نیست.

طبق آمار سامانه اطلاع رسانى تهران ، از ۴۶٢ کیلومتر ساحل دریاى مازندران

در حال حاضر فقط ٢٠ کیلومتر، براى استفاده در دسترس عموم مردم است. از این رقم، ٢۴٨ کیلومتر توسط بخش خصوصى،


دولتى و نظامى و انتظامى ساخت و ساز شده و استفاده عمومى از آن جایز نیست. ٢١۴ کیلومتر نیز تصرف نشده است.

در کل این منطقه سى واحد ” شناگاه” وجود دارد که باید به انبوه متقاضیان شنا و مسافران کم طاقتِ آفتاب سوخته، جواب بدهد.
 
آخرین ویرایش:

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :



با چه کسى لج مى کنید؟
تیغ تیز تیر و مرداد و عطش مسافرانى که به عشق “تن به آب زدن” راهى شمال مى شوند، زورشان به تابلوهاى خطر و بلندگوهاى تودماغى گروه هاى امداد و نجات مى چربد.
پیشروى آب دریاى خزر، بسیارى از مناطق مسکونى ساحلى را به زیر آب برده است. خلل و فرج خانه ها، چاه هاى خانگى و پستى و بلندى زمین، که همه زیر صورت زیباى خزر پنهان شده، کافى است که یک لحظه زیر پاى شناگران ناشى را خالى کند:
« زیر پایت که خالى شد، کشیده مى شوى پایین و اگر دریا موج هم داشته باشد، اصلا اگر قهرمان شناى استخرها هم باشى، حریف دریا که نمى شوى! شنا در دریا با شنا در استخر خیلى متفاوت است. ولى نمى دانیم چرا مردم این را باور نمى کنند. مثلا اگر بگوییم هوا طوفانى است و نمى توانید شنا کنید، مى روند دورتر از چشم ما، بیرون از پلاژ وارد دریا مى شوند! انگار ما براى خودمان مى گوییم!»
این حرفهاى ساده و صریح یک نجات غریق شمالى است.



“روزبه” که بود؟
ساعت حدود ١۴:٣٠ دقیقه روز جمعه بود. پرچمهاى سیاه در ساحل “قو”ى بندر انزلى افراشته شد. پرچم سیاه یعنى خطر! یعنى شنا ممنوع! یعنى دریا “کولاک” است؛ شمالیها مى دانند که “کولاک”، یعنى حال دریا بد است. به سمتش نباید رفت!
یکى از شاهدان عینى در همین ساحل مى گوید: « بلندگوهاى امداد و نجات بارها اعلام کرد که دریا طوفانى و شنا کردن ممنوع است. ناگهان دیدیم شش مرد، دورتر از ما و در بیرون از منطقه مجاز ساحلى وارد دریا شده اند. نگاه ها نگران بود. فاصله آنها از ما کم نبود. دقایقى نگذشت که از حرکتهایشان فهمیدیم دارند غرق مى شوند. روزبه بدون تامل به همکارش گفت برویم! اما مسأله این بود که مسوولیت آنها فقط در منطقه ساحلى قابل شنا، تعریف شده بود. آنها نجات غریق رسمى منطقه پلاژ بودند.
اما جا براى این حساب و کتابها نبود. تا بخواهند به تصمیمى برسند، روزبه کمربند مخصوص نجات را بسته و به آب زده بود.»
دقایقى بعد، مردمِ ایستاده بر ساحل مى دیدند پسرى با شانه هاى پهن و عضله هاى ورزشکارانه سه مرد را با طنابى که به دور کمر بسته، تقلا کنان به ساحل مى کشاند. موجها او را مى کشند و او موجها را جا مى گذارد. فرو مى رود و باز ادامه مى دهد.
مردم به تشویق، فریاد مى کشیدند و او به تقلا، مشت بر موج مى کوبید.
روزبه و همکار ناجى غریقش، شش مرد را به ساحل مى رسانند. هنوز پا بر خشکى نگذاشته بود که با خنده به دوستش اشاره مى کند. یعنى که ” دیدى شد؟”، اما لحظه اى بعد دستش را بالا مى برد و اشاره مى کند که ” نفس”!
و بر ساحل نقش مى شود.
روزبه، پسر ٢۶ ساله دانشجوى ترم آخر مهندسى عمران، تنها پسر نسرین خلعتبرى و بهروز فقیه کیا و فرزند کوچک خانواده اى پنج نفره در بندر انزلى بود.
شاهدان ساحل قو گفتند که نه آمبولانسى بود، نه پزشکى، نه پرستارى نه امکاناتى در حد نجات یک غریق. به روزبه تنفس مصنوعى دهان به دهان دادیم. بر سینه اش کوبیدیم، اثرى نداشت. کبود شده بود…. تا بخواهیم به بیمارستان برسانیمش، داستان تمام شده بود.
 

sting

معـاون ارشـد انجمـن
تاریخ ثبت‌نام
Jun 26, 2013
ارسالی‌ها
27,708
پسندها
5,661
امتیازها
113
محل سکونت
تهـــــــــــران
وب سایت
www.biya2forum.com
تخصص
کیسه بوکس
دل نوشته
اگه تو زندگی یکی از سیم های سازت پاره شد... آهنگ زندگیتو رو جوری ادامه بده هیچکس نفهمه به تو چی گذشت ، حتی اونیکه سیم رو پاره کرد!
بهترین اخلاقم
نــــدارم
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه
تیم ملی مورد علاقه

اعتبار :




درخبرهاى اولیه گفته شد که مرگ بر اثر ایست قلبى بوده است. اما تحقیقات پزشکى قانونى نشان داد که آب وارد مجارى تنفسى شده و راهِ دَم را بسته است.
از یکى از بستگان روزبه مى پرسم: « آیا نجات یافته ها آشنا بودند؟ آیا مى شود واقعه را از زبان آنها شنید؟»
با اندکى درنگ مى گوید: « اگر شما آنها را دیدید، ما هم دیدیم.»
- یعنى حتا در مراسم شرکت نکردند یا سراغى از خانواده اش نگرفتند؟
- آنها پس از رسیدن به ساحل وقتى روزبه به زمین مى افتد و مردم جمع مى شوند و یک نفر نفس مصنوعى مى دهد، از آنجا رفتند و دیگر کسى ندیدشان. حتا نماندند که ببینند روزبه زنده مى ماند یا نه. چه رسد به اینکه بعدش سراغ از ما یا او بگیرند.
و پس از تامل با افسوس مى گوید : «لابد ترسیده بودند! عوضش مردم انزلى محبت را در حق ما تمام کرده اند.»
از ریزعلى خواجوى تا روزبه کیا
اگرچه این روزها، غم از دست دادن جوانى که یک ماه پیش تولد بیست و پنج سالگى اش را
جشن گرفته، شاید با گفتن از ایثار و فداکارى و مردانگى تسکین بیابد، اما روى دیگر واقعیت این است که نجات غریق بودن، یک شغل است. شغلى که البته به جسارت، بنیه، ورزیدگى و شجاعت نیازمند است، ولى مهمتر از آنها به امکانات و آموزش نیاز دارد نه فداکارى و ایثار.
فداکارى و ازخودگذشتى، ارزشهایى انسانى اند که بدون آنها بسیارى از روابط اجتماعى قابل اعتبار و اعتماد نیست. اما این ارزشها ” انتخاب” افرادند نه امکانات شغلى شان!
پطروس فداکار را یادتان هست؟ یا ریزعلى را که لباسش را آتش زد و قطارى را از تصادف با کوهِ ریزنده، نجات داد؟ بدون شک روزبه فقیه کیا و همکارش یا امید عباسى، آتش نشانى که با بستن ماسک اکسیژنش به دهان یک کودک، او را از مرگ رهاند و خودش به کام مرگ رفت، چیزى از پطروس و ریزعلى قصه هاى کودکى ما کم ندارند.
اما اینکه جان افراد به خاطر نبود امکانات در کشورى که فقط هزینه اختلاسهایش از رقم خارج مى شود، به راحتى با کلمه هایى مثل ایثار و ازخودگذشتگى تزئین مى شود، واگذار کردن مسوولیتها به سرنوشت و خالى کردن شانه است و ربطى به فداکارى جوانى مثل روزبه ندارد.
ساعت از نیمه شب گذشته است، ولى دوستان ونزدیکان روزبه هنوز کنار عکس بزرگش بر مزار چهل شهیدان منطقه رامسر از خاطرات او مى گویند.
دو خواهر و دوستانش بر مزارش در روز سوم پس از خاکسپارى سفره عقد چیدند. خانواده کنار قاب بزرگ، ایستادند و عکس یادگارى گرفتند.
اما از این به بعدش دیگر قصه است. قصه ” انزلى چى آباى” پسرى که دریا را صید کرد.
 
بالا پایین