Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

باغ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı اشعار فارسی
Konu Başlığı باغ
نویسنده موضوع SoHeIl
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan SoHeIl

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

غش برداشتی و عشقی که نافرجام گشت
فهمش آسان بود غش آمد که مشکل گشت
ماهی عاشق در بند آب نوبر است
پرواز مقصد نیست آسمانی است زیبا گشت

وقتی نشان دهی که چقدر در عذابی
او راضی میشود
این خواست همه الهه های زمینی است

خدایا شفایی برای غفلتم و غفلت مردمم میخواهم
چه زود فراموش میکنیم از کجا به کجا رسیده ایم

به همه دوستی ها همه عشق ها همه جهان
قسم
بس ناپایدار است این جهان
محال را از محال خواستن خطاست
باشد که به رویایی دروغ بیاساییم
قسم

من کیفیت را میجویم ودلها را
تو کمیت میخوانی و اعداد را

خدایا پناه میجویم از تو که کامل بدانم خود را
ودیگران دنباله رو ام باشند

تقدیر است اگر نخواهی تغییر دهی
نازیباست
اگر منظر گاه زینب را نداری
که عاشورا را با تما م غمهایش زیبا دید
و درود خدا بر حسین
ما که قابل نیستیم

چقدر سمباده کشیدی
این روح رو
ازدست رفت
آرام
بخوانیم او را
تا یادمان کند

مرض نیست
کنجکاوی است که این کیست
چیست
کجاست
آیا حالش به حالمان میرود
دلش چه طور
آیا دلمان را میلرزاند
سرگرمی است
یا سرکاری
نشانمان بده چه داری
از عقل و درایت وهوش
یا از عاطفه و احساس و گوش
ما میگذریم
تو چه می مانی


مجازی شده ایم که
دمدمی مزاجی بودنمان
نتاراند دلهارا
هر وقت حال زنده ای داشتیم
بیارانیم نمایشگاهی از خوبیها را برای خواهان
و خوانده
با شد که نبازند خویش را در این دار مکافات

کم کم گم میشوی بهشت من
درد من در اشک کسی نیست
اشک همه برای بی پولی است
و بهشت همه خریدنی است
حیف که ماندنی نیست
نه خودمان نه بهشتمان
و اینگونه است که فریبی است برای ما این بهشت دنیا

به کجا چنین گستاخ و پر زادعا
آرام
ترک برمیدارد این چینی دلها
آگر تو هینی آمد چرا باید مثلا
خر مراد سوار را جزو آدمها حساب کنیم
بعد بگوییم او هموطن ماست
میتوانیم او را جزو خرها حساب کنیم
بعد اگر آدم شد خودش آدمیتش را ثابت میکند
(قسمتی از کتاب خرها وآدمها)

ما تنها به دنیا میآییم
و تنهاتر از دنیا میرویم
اگر اینطوری باشیم که
خدایی راهم نشناخته باشیم و
سرشار از من ها شده باشیم

سلام
اومدی
رفتم
اصلا نبودم
وقتی توبودی

گفته شد دل نزد دلدار است وبس
رفت از دل هرکه ازدیده برفت

خوب بودم وقتی خواب بودم
بد شد احوالم وقتی هوشیار شدم
خوب خواهد شد وقتی بر رویای ناز
بسازم کاخی سرفراز

آدم حساب نکردن بعضیها
عین بیخیال از انسانیت بودن خودمونه
همه آدمن
با آرمانهای مختلف
بگذارید بجای توهین به هم
راهنمای هم باشیم

جایی که نفرت اومده لونه کرده
خورده تمام روحو
دیگه درست بشه نشه
روحی نیست
اونوقت که باشه نباشه
نبوده
نیست
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

نفرت روح را میبرد
وقتی برد
انسانیتی نمیماند
بگذار انسان بمانیم


هیاهوی بسیار برای هیچ بهتر است یا
سکوت رمز آلود سوار برای یافتن یار

کوهی را فتح میکنی
در دره ای اسیر میشوی
تنی در آب میآسایی
و زمانی که در خم زمان وامانده ای به عشقی
بیدار میمانی همه شب
وزمان کار چرت میزنی

در خون جوانان وطن
جانم چه ها روییده
عشق های هرزه در آب مرداب خانه خانه های خالی روییده
چه بد کرداری ای چرخ
چه بد حالی ای چرخ
مرا در عشقی چون آب
وامانده ای ای چرخ
فردایی تو را نیست ای چرخ
بگرد تا در این چرخ
یایم دل وفایی
تا دوران این چرخ
(هرزه در گل مانده )

تو این دوره زمونه همه متخصص درمان ضربات روحی اند
از بس همه ضربه هی میخورن
البته
نه روحی
ضربه غروری

دوربین رو نگاه نکن فیلمو خراب میکنی
جاده و درخت و خیابان
رفت وآمد و دیدن و شنیدن
اینست رازی که تو باید دریابی
عشق من کو

وقتی مریض بودم تو در کنارم بودی
وقتی اخراج شدم تو باز در کنارم بودی
وقتی تصادف کردم بازهم در کنارم بودی
دارم به این نتیجه میرسم
وجودت برام بدشانسی میاره

درد یعنی ندانی که کجا باید باشی کجا باید بروی
درد اینست که اسیر درد کسی باشی که بیدرد است
فراموش کنیم درد را
بالا برویم
زنده و سرحال

سرگذشت مشترک به معنی سرنوشت مشترک نیست

این تو ضمیر ناخود آگاهه که ازاینکه باد یکیو بگیری حال میکنی

من ارج مینهم خوش نیامدن دیگران را
شاید تلنگری است برمن که شاید راهم اشتباه است
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

هردو ما چشمهایی داریم
جهان را جوری میبینیم
که اگر یکی بودیم
میفهمیدیم چه خبر است

من همانم که تو میبینی تو میخواهی
زیبایی از توست که میبینی

ومن در احیا ی احیا ماندم
خواستم داد
پیش از آنکه بخواهم داده بود
نفهمیدم

خوانده شدیم برای بهار
بهار قران
از سفره جا نمونیم
خدایا سفره ات پر برکت است
من در شکم
نوا را دریابم یا بلا را
هردو در حالی
کنارم میآورند یادت را

من رنگ آب هستم
ورنگ هر چه تعلق است را میبرم
در آسمانها
در زمین
وزیر آن سیر کرده ام
رنگها را دیده ام تجربه کرده ام
و به شما میگویم
هیچ رنگی به زیبایی رنگ آب نیست

دارم به چشماش دقیق میشم
در کار پشت صحنه است نمیخندد
چرا
به آنها اعتماد ندارد
نگاهش کنجکاو نیست
عاقل اندر سفیه است
فکر میکنم چرا همیشه اینطوری به دوروبر نگاه میکنیم
در حالی که فعلا نادان ترین مردمان هستیم


از فراموشی و خاموشی دیگران در باره خودم نمیترسم
از تنهایی خودم هم
زمانی که به این دنیا آمدم
پشت پنجره آرزوها نظاره گر رهگذران بودم
و اکنون
تمنایم همه
سرسبزی دیگران است

لعنت بر او که
غیرت نداشت تا چون تورا عاصی کند
برگرد شهر عارف هر کوی دل فانی کند

حرفها بوده و هست
قلبها نبوده و نیست
شاد باشید


رقصهای دنیا در یک چیز مشترکند درازگوش باش تا کامروا شوی
رقصهای آخرت در یک چیز مشترکند حمال باش تا کامروا شوی
اول و آخر خریت در همه جا بکار آید چه این دنیا چه آن دنیا
اما آهنگ دلم معرفتی را میطلبد فارغ از دنیا و آخرت


و من در این تیمارستان بدنبال عقلی میگردم که درمانم کند
یار نخواهم که در حال تباهم کند

در نوشتار چنان تسخیرت میکنم گویی مال منی
در آرزویم هم نمیگنجد که مال منی


یاد گرفته با رنج بالا بره
آسان بالا رفتن رو یه جور گناه
میدونه
ایکاش
همه اینطوری بودن


آرمانی نداریم چون
مدینه مان جایی است
که در آغوش یاری
خاک میشود


نگاهمان به صدایی است که ظاهرا فریاد است
نگاهمان به حالی نیست که فردا هست


به من بگو کی بیدار بوده ای
چطور بیدار بوده ای چقدر بیدار بوده ای
خواب را تنها برای ظالم قدر است تا ظلمش کمتر شود


بچه های مردم
مرغان همسایه بودند
که غاز خوانده شدند
وحال آنکه غاز ها همیشه در پروازند نه در همسایگی من و شما
خودمان را دریابیم
وقت تنگ است
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

باید که بفشارد
تا بیازماید
دردی که مدعی اش هستی
واقعی است
پارگی است
انسداد است
یا دردی است
که از جای دیگرست
حس تو آنجا میداندش
و راه دیگر اینست
که تسکین دهد دردت را
بدون آنکه بداند از کجاست
و این است راز مرگ ما
بدست دکتر ها


واقعیت را درنمی یابید تا خودتان را پیدا نکرده اید
خودتان را پیدا نمیکنید تا وقتی که دیگران را پیدا نکنید
دیگران را پیدا نمیکنید تا وقتی دیگران شما را پیدا نکرده اند
اینست راز زندگی انسان یک موجود اجتماعی


این دین ساده من است: نیازی به مرجع تقلید ندارد. نیازی به فلسفه های بغرنج ندارد. دین من عقل من است و مرجع آن مهربانی. (دالایی لاما)

و این عقل است که میگوید ۵۰۰۰۰نفر را مثله کنی که اعتقادت را ندارند
یا مهربانی)(آبی)(

ای راضی به مردم آزاری
کم کن مردم آزاری
بازی گردون گیردت محزون
راضی شوی به آزاری

دل نمی بندم که شیطان هفتادهزار سال سجده کرد و به یک تفاخر سرنگون گردید
بگذار خوشبینی ام را داشته باشم یک سجاد دیگر در پیش روی من است
چرا من سجاد نیستم

عمره گزاران محترم
که جنس میخرید دلار دلار
اگر مالتان حرام نبود
اینگونه کودکی را به اعدام نمیرساند
سیر کنید بسازید واجب است
عمره گزارید مستحب
خریدتان حرام

شیرزنهای ما مادرند
یا که در تدبیر این آب و گلند
کوش دارند کورش را پاسدارند
تا ثریا رادر زمین دریابند

با هردوستی لاغر شدی
جا برای تنهایی ساختی
و پرپر شدی

در کودکی
به تنهایی
آن میکردم
که هیچ کس نمیکرد
واینگونه شد
که برای همیشه
تنها ماندم


زمانی که جوان به عقل میرسد
زیبایی درون بر برون سر میشود
در کودکی درون زیبا را میطلبد
درجوانی روی زیبا
در نشست عقل
دل زیبا
زیبایی بیرون ت را تحسین
زیبایی درونت را تقدیس


طاووس که خودنمایی میکند زن نیست
مرد است
تا ماده اش به پسندد او را
در دنیای حیوانات هم اگر ماده ای را آراسته برای دیگران دیدی خبرم کن
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

همیشه در دنیای داشته ها ی واقعی کم واقعی تر از زیاد است


در کتاب جزیره پنگوءنهای آناتول فرانس به صراحت آمده
زمانی که زنان برهنه بودند
با آرایش شیطان روی یکی از آنها
همه مردهای جزیره دربدر آن یک زن شدند
وآخر خود شیطان هم بدنبالش می افتد
پوشیده باشد شیطان عاشقش نمیشود


درسته سیگار تنها سه دقیقه کم میکنه ولی اینو با حساب آدمای زنده حساب کردن
وگرنه سیگار به یک پک کلا تعطیل میکنه آدمو که دیگه به لذتشم نرسه
اگر شانس بیاری نیمه تعطیل بشی
عذاب جهانی رو برای خانواده خریدی
مامانت باید عوضت کنه دوباره پس از nسال

زیبا نگاری زیبا پسند
بیخیال از چشم حسودان بد پسند

پذیرفتی که پست باشی
و این امتحان برای همه هست
و هرکس به گونه ای پست میشود کسی به پول کسی به عشق
و زمانی داری که باز سر فرازی از آن پستی
و چون نا امید گشتی
گشتی در آن پستی


ببخشید
جسارت شد کامنت گذاشتم
فکر کردم
تو
جای خدا ست
حتما هست همیشه بوده
همیشه هست
عوضی میگیریم که فکر میکنیم نیست
وروزی خواهی دانست
که آنقدرها مهم نیست
نام چه باشد
دل خوش سیری چند



من بادم
به گرم و سرد زمین میوزم
گر مهر نباشد
نیستم


صورتم زیباست
چشم دارم از حسودی دل
سیرتم رازیبا میخواهم

وقتی لنگه کفش رو خوردی
عقیده ات همین موند
باور میکنم
یه تخته کم
ویه دنیا زیادی داری


چه کنم برحالم
که برپا وبی پا است
در حالی ای دوست
براین پا و آن پا است


عشق های زمینی
جمع نمیشوند
فنا میکنند
و فنا میشوند


جوانی بی بارو بر چه سود
جوانم
مرا بی بر وبار مکن
تا جوانت بی برو بارت نکند
(پدرم )


آسمان غم نبارد
چون اسیران بسیار دارد
غم اسیر زمینی است
که عشق زمینی بسیار در خود نهفته دارد

آسمان گردی هستم
ستاره امید مردمم
نیست میشوم
وقتی امید نکارم
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

بلند گفتی
بسیار گفتی
کمان ابرویم را
به سخره گرفتی
که شرقی ام خواندی
این به ضرب لیزر غربی
چنین زیبا خوانده شده
ای عارف شرقی


صدایی بودم که هوا را گشتم
چیزی نبودم اما انتظار گشتم


زیبا بودی و ماندی
زشت بودم ورفتم

غمها رابسیار بباید تا
گرم بماند این کوره
کوزه گری


آسمان آبی
ستاره ندارد
خورشید تنها ستاره اوست
گرم وگرم برای دشمن ودوست


یه نوزاد تازه
پر از امید تازه
خنده بر لب
پوشک به پا
چشمک میزند
این ناقلا

چشمه امیدی بهر راه مانده غریب
بهتر از این چه خواهی ای رود


عاشقی گشتی
بسوزانی دلم را
کین ناکجا آباد را
هیچ سری نیست


باید که در این ره بیدلی گیرم پیش
غم را چه باک عاشقی هستم بیش


اشک احساسی بی ادعاست
گنج مقصود جویی ازین ظالم
خطاست

حیران گشتم از این ره دراین خواب
چرا هیچکس مرا هوشیار نمیخواند

حقیقت دربدر مانده دلهای ماست
دروغی بیش بهتر بر افکار ماست

غمهابربسته ای
دلها سنگ بسته ای
راز اشک از دلسنگ خواسته ای
جفایی بودی و دل خواسته ای

حال را در آیینه باید دید
و عاشقی را در دیوانه


عاشقی کردم ودیوانگی
صد سزد درحال بیرونم کنی


جان گرچه خوش باشد بهر موری ایدلم
غم چه دارد عاشق از جان ای صنم


موریانه عشقم که در خوابی ناز خفته
ودل ندارد که ندارد مرا در حال


خاندان را خان خواسته در غار غلامان
دلبران را جان خواسته برکوی دیگران

غم خواسته تقدیر ماست
اشک ساخته تزویر ماست

آن خدا خواند مارا زین خیال
آه دارد کس که آنرا نشنود


شهر یاری هستم
بهر ایران و زمانم
بارها دل برده ام
اما نرفتم فرمان سپرم
گشت آشوب این ایام بی سرمنزل
غمها بیاسایانم و در حال برفتم


خواب جویی ومن خاک را
خدانگهدار ای رویای بی مثال
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

چون تراست آهی سرد چو آتش به جان
گردش آب کوی جانانرا برایش تو بخوان
گشت تسلیم آذر روبه مزاج
چو دریافت سردی آب سما

رویایی شیرین خواستم تو را
باشد که پرواز گیرد این خیال

کودکی ستاره را دید وگفت
این خدایی است که چشمک میزند


دیوانگان غم پرواز ندارند
دل در گرو یار ندارند
یاری دارندغم پرور و پررو
کار به جایی نبرند کار ندارند

زنده در یادم زنده است تا هستم
مانده در کارم تاکارم او هست


گو برون آی تا دل اذان شنود
الله اکبر این اذان دل است
خواب را شیطان خواند ومن
نمازم قضا گشت چون نخاستم


گرمی پرورش یک شاگرد به از
گرمای صد فرزند

شاکرم
در درگهش ره جویم
واو
دلدار من است
فارغم
از غم
که او دلشاد من است
رهی دراین
منزل بگیرم در پیش تا
بماند او خدایم و من بنده اش

شیرین بمانیم و شیرین کام کنیم
شیرین دلان
عرصه دلداری


مرداب را مردانی باید
بلند همت
گردند و گنج سخن را در آن جویند ویابند و
صادر کنند و سد جوعی باشند بهر ما وامثال ما

خواب خواستم و کارم به سر شد
خواندند و ویدپو کنفرانسی به سر شد
کاش زجانان گویند این دریوزگان طریق بندگی
کابل وسیم چه داند ره این تراب را



خاستگاهم کلام شماست
چون نباشد کلامی
شری هم نخاست


صد بار گفته بود
یکبار درخواست نکردم
صد راه آزموده بود
یکبار اعتنا نکردم
باشم که دگر درچاه
یاد آورم این غفلت واعتنا

رمضان سر شد و سرمستی تو خیر
شیطانی به بند بودو تو شیطان خیر

بوم رنگ ودلتنگ به جای اول برمیگردند نه دل سنگ

و چون ماندند فرومایگان در راه
خواندند دیگران را به مزاح
پست ماندند و خواهندماندگر نخواهند
راهی فراتر از نژاد و زبان وگفتار


باشخصیت باشید
باشخصیت بازی نکنید
ونیز با جنسیت
زمان همه چیز را ثابت میکند
مرد بودن و زن بودن
دست کسی نیست
اما با شخصیت بودن
وظیفه است

چو ن شیطانی به پا خاست
صد یار ومد د را به جا خواست
گر این بیشه ندارد شیری به سخن
کفتار وشغالی گیرند بیشه را به یکدم
بگذاری وبگذری به یک شیطان وقیح سخن
دو صد شیطانت آیند در این خانه هموطن


خدایگان سخن
زآبی برید این سخن
رنگ تعلق را ازآن خدا کنید
زمین و زمان را زسر واکنید

این من است که همه چیز را فراموش میکند


فرار ی قربی ندارد مگر از هوسهای خودش
چاله ندیده
غم چاه کجا داندتا فانوسی بدست گیرد
گم گشته راه دوست را دوست یاور است
گم گشته هوس را شیطان


کسی روی world (جهان )مسلط است که برنفس خود مسلط
وبر عقل خود اشراف وبر احساسش تواضع وکنترل دارد
بر روی (کلمه)word هم با کمال تعجب همین فرد مسلط است
و گفته اند کسی که بر کلمه ( word)مسلط است بر جهان( world) هم مسلط خواهد شد


گرامی خوش نظر
قربت به معنای نزدیکی است
غربت یعنی غریبه بودن و تنهایی
قربت خدا و غریبت شیطان
خوش نگار و خوش باش در این جهان


اگر پشه خوشبختی هستم
مهم نیست که بمونم یا بمیرم
اتل لیلیان وینیچ


زمان کتابم رسید
نت را بگذارم کنار
لایکی نجویم
قرانم کجاست
کودکی در آتش نادانی مادرانی میسوزد
آبم کجاست
پسری در بیگانگی پدری دود جوید
آهم کجاست
گرهدایت بر خود و مردمم خواهم
تازیانه برنامه ساز م کجاست
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :


اندر فواید چت
به سال 2003 این ای دی بوجود آمد
کرممون گرفته بود با یکی از همکلاسی ها که فرانسه و انگلیسیش ماه بود
بریم تو کار چت صوتی
اینترنت مجانی کلاس وبیکاری
خلاصه
یک رووم یاهو رو رفتیم که بظاهر چندتا آمریکایی توش داشتن دل وقلوه رد وبدل میکردن
همکلاسیم یه سوال ساده اول انگلیسی پروند یاری یافت نشد
اونوقت به فرانسه پرسید فرانسوی زبانی پیدا میشود یا نه
این نگو بلا بگو
بعد یه سکوت ساده
سیلی از ناسزا وفحش بود که می اومد
همکلاسیم یه مرتبه تا بناگوش سرخ شد
با عصبانیت گفت اینا یه مشت آمریکایی نژاد پرستند
جز خودشون وهیچ بنی بشری رو آدم به حساب نمی آرند
حتی اگر اون یه فرانسوی باشه که تا ته خط هم باهاشون باشه

از اونجا این آی دی رو نگه داشتم
یادگاری
تا یادم باشد با چه گروهی از ابنا بشر سرو کار خواهم داشت

 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

سر مست و سرحال وکامروا
میبری بر زنی توگردن فراز
گردن فرازیت زیک ناله است
نامی که شیرین ننه است

دارم آرزویی به سرگوربگور
رشکی به سرسوبسو
زگهواره تا گور
دانش بجوی

دلایی لاما میگوید <هدف اصلی ما در زندگی کمک کردن به دیگران است یا حداقل به آنها صدمه نزنیم >
وبه این دلیل ۲۰۰۰۰مسلمان قتل عام میشوند که آنها دیگران نیستند حیواناتی هستند که از روی ترحم کشته شدند
ای مسلمانان کی زندگی حیوانی را رها میکنید تا یک بت پرست لااقل شما را دیگران بداند

دالایی لاما میگوید .\< آغوشتان را برای تغییر باز کنید اما اجازه ندهید ارزشها یتان از آغوشتان بریزند>
مسلمانان شما ارزشی ندارید که او نگران ریخته شدنتان باشد

دالایی لاما میگوید <همه ادیان عمده دنیا ارزشهای پایه مشترکی دارند که عشق دلسوزی و بخشش است اما مهم اینست که جزو زندگی روزمره ما باشند>
مسلمانان دو نکته
دین عمده دنیا نیستید و نیز ارزش عشق ورزیدن دلسوزی و بخشش را ندارید


خوش بحالت
میتونی خشوع را داشته باشی
من فقط میترسم
من فقط طلبکارم ومیترسم
من فقط تکبر دارم وباز میترسم
خیلی فکر کردم
آخر به یک نتیجه رسیدم
حق مردم بر گردنم هست که میترسم
چرا ادا نمیکنم
میترسم
قصه من قصه گربه ایست
که گوشت به دهان با هر تکانی از صاحبش میترسد

از وقتی رژیم گرفتم
یه چیزیو یاد گرفتم
وقتی بدنم مور مور میشه
وقت ب ۱۲ وبکمپلکس خوردنمه

کمان ماهی
کجا ماندی
نیایی
ممنونم که نیایی
روزه ام را خوشتر دارم
سحرخوانی را خوشتر دارم
ماه دلبر کمان ماهی
مانده بر لب تشنه
گشته بودم یکسر سرگشته
وقت است که بنمایی
برات رهایی زخودنمایی


چشم دارم که خوشحال باشی
صد گذر بهتر زین حال باشی
لایکی جستی دلی بجوی
غمی زدای و محفلی بجوی
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

گاهی باید سازی دیگر ساز کرد
خنده را بر گریه های برپاکرد
عید است درآن کوش که خوشدل باشی
شبی گذشت و تو همچنان در گل باشی

سحر گذشت و یادمان رفت
باده گساری در سایه را
غم رفت و
یادمان رفت
تنها غمخوار واقعی مان را

یه چیزی رو یاد گرفتم
تنهایی دیگران را تانشکنی
تنهایی خودت نمیشکنه
اگر ازتنهایی غصه میخوری
غصه خوری بهتری هم هست
غصه خور ی تنهایی دیگران

برش وآرامش
یه احساسه
هرکدومش برات سخته
ماشین باش
بی احساس و سخت
اگر دیدی این سخت تره
هنوز آدمی
به همونها بچسبی دلنشین تره

همه ما در اینجا تنهاییم
همه برای همه ما رفته اند
انگار وجود نداریم
تسلای خاطر ما اندیشه های ماست
چون میاندیشیم پس هستیم

مرغی نبودیم
خروسی بود که رفت
ستونی نبودیم
طاووسی بود که رفت

خوش خوان و خوش گذران بودیم
که رفت

ببخشید
دلم گرفت ازین نامردمیها
عزیز دلی بود که رفت

مژگانی که تارخش سرو میشود
صد غم نامه بر او سهل میشود





گرامی
جمعه ها فردند
چون خدا فرد است
چون آسمانها و زمین فردند
تنها ها همیشه فردند
زوج ها گاهی جمعند گاهی تفریق
گاهی مستند گاهی تسکین
دنیایی را زوجها ساخته اند ونابود کرده اند
فردها اندیشیده اند و ناسوت جسته اند
ما بدنبال زوجیم
چون از فردیت عظیم در هراسیم
باور نداریم اورا
میخواهیم که نغمه زوجی
خوابمان کند
و در آرامش مرگی باشیم
که عشق نامش نهند
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :


زخدا خواستم او را
داد
وچودانستم که خواست او نیستم
جدا یی انداخت
آیا خدا مرا چو خود تنها میخواهد
یا او مرا از خدا جدا میکند
یا زمان رفتن است و
جدایی را راحتتر میخواهد خدای من
خواهم دانست
زمانی

زمانی برای اولین بار وسوسه سیگار کشیدن به وجودم افتاد
تنها بخاطر آنکه او را دوست داشتم
سیگار میکشید
تنها کاری که کردم تنها ۱۰ دقیقه مقاومت
بعد تمام
دیگر بدنبالش نرفتم
مدتها بعد
بلا ها آمدند ویک به یک او و همه کسانی را که میشناختم چون او بودند
گرفتند
آنگاه دانستم تنها در ۱۰ دقیقه
خدا خواست تا رستگار سیگاری نشدم

اینکه درمان ودردو وعشق و زوال و عرفان و خدارو
بخاطر یک اعتماد به نفس کاذب سیگاری
تبلیغ کنی
خطر نیست
چه بسیار افتخارات که به پای سیگار نوشته شد و دود شد
چه زندگی ها که در اوج نابود شد
چه رنجها آمد و لانه کرد ومعمول شد
جان مرا عشق مرا آه سحر سوز مرا
عشق پول برای شرکت سیگار جور چرا

خواهم که روم در حال بگریم
در طلبت ای مقصود بی عار
حرمان زده و مست خرابات بگریم
گمگشته مقصودمن تو بودی
حسرت زده و رشک کنان به صدبار بگریم
رویای وصل چوگیرد دل مارا
سر زنان و پایکوبان باز بگریم



سلنا گومز و سگش
می اندیشم
چرا سگی چنین محبوب است برای انسانی
پاسخ را در یک چیز یافتم چون سگ به او محتاج است
یک بی نیاز تنها یک رقیب است
یک نیازمند قانع
بسادگی آراممان میکند
که به دردی میخوریم
ای کاش بجای این سگ
کودک در راه مانده ای که در آمریکا کم هم نیست
سرپرستی میکرد
عجیب است در کشور بابا لنگ درازها
یادم رفته بود او اسپانیولی است
نه آمریکایی


یادبگیرم هرچیزی بهایی دارد
بهای چیزی که رایگان است
فراتر از پول
شرافتم را میبرد


دوست تنهایم نمیگذارد
همراه یاور سختی هاست
دشمن شکوفا کننده استعدادهاست
معلم کوره آدم پزی است
پدر و مادر بزرگ کننده هرچه در توست
عشق تحمل دنیا ست
غریبه قداست دوست است
همکلاسی چشم دیگر من دراین جهان است
فامیل افتخار و پشتیبان من است
همزاد من دیگرست
هم اتاقی یار شب و آیینه صبحگاهان من است
خواهر و برادر تجربه خودم و جنس دیگر است درسنی دیگر
فرزند من باورهایم در زمان دیگر است
دوست دختر و پسر مال غربی ها وعرب هاست
فارسی تفکیک جنسیتی ندارد

so many money
for bad girls
just a little
for lovers
to forget
love
شیطان

پوستینش را باز انداخت
تنها درخواستش پول بود
آخر چرا برای خوشحالی
یه نره خر دیگر تسلیم شوم
زندگی بی او به اندازه کافی بزرگ هست
زیادهم خالی نیست
تاخداهست
کنترل کنم جوابش را ندهم
جایی خدا برایش جوابی دارد حاضر میکند
اگر یونس هم باشد
ماهی یونسی هم هست

آبی تنها آبی ست برای خشم فروخورده
سردی است برای آتش حسد مردانه
جسدی است برای تن پرور ی مردانه
امیدی است که فردا را میسازد

 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

دلم شکست لایکی نجویم
سرم برون افتد
غمگسار وهمدردی نجویم
داستان زندگی من
تنهایی و انزوایی است که باید
در آن به خدایی برسم که همین نزدیکیهاست
خدایی که در آیینه عبادات
تنها شیطانی میشوم دریوزه مقامی در بهشت
معرفتی را باید بیابم که در خط فکر همه میگذرد
جایی که کسی راز درونش را نهان نمیکند
تنها راز هر فرد نام ونسبش است
بیاموزم از ایشان
عرضه کنم
تفکرم را
تا مسخره کنند و استهزا و کم محلی و گاهی کمی عرفان
و اینگونه است که سیمرغ خیالم ازین کلبه پر میکشد
تکراریها را همه تکرار میکنند و نابها را
این من است که باید بیابد و بر سر گذارد تا برکردار و گفتار و افکار جاری شود
جاری شدنی که معرفت کردگار برسد تا آزاد شود
آزاد شدنی
هیچ خلق ومشی ومنشی اسیرم نکند


هیچوقت فلسفه نخواندم
و میدانم گمراه میشدم اگر میخواندم

کمی نت گردی میکنم
به یک ساده رسیدم
ساده نت خواهان ندارد
نگاه نو با کمی پیچیدگی و ایهام
شاید
کمی این فکر اسیر اعتیاد نتی را
تکان دهد
بقیه هم
اگر معتاد نتی باشند
بسیاری اصلا نمیخوانند
اگر بخوانند فراموش میکنند

گوخدانگهدارتا فردا
چراغ شب
غمگسار روز
امید آینده
خنده حال
اشکی که ریخت
امیدی که نا امید نشد
فردایی هست

هیچوقت به قهوه تلخ فکر نکردم
مگر وقتی خواستم بیدار باشم
اما رازی در آن هست برایم
تپش قلبی میگرفتم و میخوابیدم

من:
اول خندیدم
گناهم بیش شد
فکر کرده بود همدردی میکنم برایش
او:
دلشادی دیگران برایم ارزش است
خنده آنان بر من منت است
که بدانم جایی ایرادی دارد این کار

تمسخر آنان نشان از چهار چیز است
من با آنان فرق دارم
آنان با من فرق دارند
فرقم را باید دریابم
کسی که تمسخر میکند چشمانش بسته میشود

۱-لیلی زن بود
۲ فارسی نگاری قریبتری
۳- خنده برهر دل بینوا شفایی دارد حتی اگر از تمسخر باشد
۴پایان شب سیه را ما باید سفید کنیم آفتاب در شهر کورها بالا نمی آید
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :


از زمانی که فهمیدم
یکسالم بیشتر نیست
سن نفهمیم هم که افتخار ی گفتنی نیست
جنسم آدمی است پارسی
در پارسی جنسیت را فرق نگذاشته اند


برانم
خود را زینجا
که فرق بگذارم بین خودم
وخود دیگرم
دارند یکی میشوند فرار کبم
چگونه باید جواب دهم روزی خواهان و طلبکاران دو عالم را

من حالم
آینده ای را میجویم که در اختیارم نیست
حالی که قربانی شده
خونش گردنم را همیشه گرفته
ازگذشته ام پیداست

اونی که خیلی دوستش داری قلبته
اونی که خیلی دوست داره مغزته
بی قلب باشی
یا بی مغز
انتخاب سختی نبود اگر وظیفه دیگری جز عشق نداشتی

کاش بزرگ نشه هیچوقت
آرزوی مرگش نیست
دماغش داره گنده میشه
منظورم غرورش نیست
خود خود دماغشه

حال تو حال ماست
سر حالیت آرزوی ما
خوشحالیت دلخواه ماست
بگذر زتقصیر جان دل
کفری اگر هست آن ماست

بیدار باشم روزه ای بگیرم
اما نمازم قضا نشود
بگذار نمازم را دریابم
هیچ مستحب به واجبی سر نیست
شبان به امید بخشش سر بر بالین میگذارم
امید فردا بر گناهم غره نکند

بدبدبدبدبدبدبدبدبدبدبدبدبدبدبد
روزبدبدبدبدبدبدبدبدبدبدبدبددبد
عشق پروازخیلی ها رو واقعا پرواز میده
چرا فکر میکنن با ماشین هم میشه پرواز کرد
اگر فکر میکنید ماشین امنی دارید
سرعت امن ۸۰ کیلومتر است
تازه اگر همه چیز درست باشد
خسته کننده وخواب آور است ۸۰
اما چرخش زمینی همین است
تا الان حداقل دوتا پروازی داشتم
اگر هوس پرواز دارید با ماشین
توی بیابون تنها پرواز کنید

خسته و خواب آلود
شاهد پرواز
اینجا اتاق کنترل
بهتر است بیاسایی
تا پرواز بعدی
نه
این رمضان خیلی ها
گناه پراندند و آمرزیده وسبک شده اند
و حالا زمان پرواز بسیاری
بیاسایم
پروازیهای اینهفته زیادند
و زیادتر هم میشوند
توی یک هفته ۱۵۰ نفر

امشب برای پرندگان دعا کنید
اگر دیگر بازنگشتم
بدانید
پرندگان
کم نشده اند

شادی وشادمانی
برای دلخوشی نیست برای
خوش نظری است
تنهاییهایت را حلاجی کنیم
بگردیم داستهانها بسازیم
امیدها بپروریم و هدفی بیابیم
همراهی
هستم

اختلاف خلق از نام افتاد
چون به معنی رفت آرام افتاد


کنون که مسافران مهتاب غنوده اند
بد مستان همراه عروس شروع نموده اند
کاش خدای ما براین مستان رحمی نماید
که پرواز را از خانه به جاده آورده اند
پیک مرگند و بی حساب از قهار بیهمتا
کف زنند مادر عروس واین داماد غره به جاه
خبرشان هست که کمینی نهاده آن پرورنده عالم
ندارد هراس از بخت بد هزار عروس و دوصد داماد

 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

ماجرای ترانه یك فیلم كه افسانه شد

شاید برای خیلی از شما تکراری باشد اما ارزش یاد آوری را دارد

حكایت ترانه مرا ببوس چه بود؟

شاید بتوان گفت ترانه مرا ببوس كه اغلب با صدای خاطره انگیز حسن گلنراقی شنیده*ایم جنجالی ترین ترانه فیلم در تاریخ سینمای ایران باشد. احتمالا با همین جملات عده*ای بر مي*آشوبند كه مگر ترانه مرا ببوس اصلا ترانه یك فیلم سینمایی بوده است؟! جهت اطلاع دوستان جوان هم كه شده باید گفت كه ترانه خاطره انگیز مرا ببوس سال*ها به عنوان یك ترانه سیاسی و انقلابی در محافل مختلف قلمداد مي*شد و آن را حتی به بعضی افسران سازمان نظامی حزب توده مانند سرهنگ سیامك و سرهنگ مبشری نسبت مي*دادند كه پس از كودتای 28 مرداد 1332 اعدام شدند و چنین روایت مي*گردید كه یكی از این افسران در شب اعدام، شعر مرا ببوس را برای دخترش سروده و خوانده است.

خصوصا كه محتوای شعر مرا ببوس بسیار به شرایط آنچه روایت مي*گردید، نزدیك بود:

در میان طوفان .... هم پیمان با قایقران*ها

گذشته از جان ... دارم با یارم پیمان*ها

كه بر فروزم ... آتش*ها در كوهستان*ها

شب سیه، سفر كنم، ز تیره ره گذر كنم...



از همین رو بود كه سالیانه سال ترانه فوق توسط انقلابیون و سیاسیون زمزمه میگردید: اما واقعیت ماجرای ترانه مرا ببوس چه بود؟

مجید وفادار سراینده آهنگ این ترانه، خود ماجرای فوق را طی مصاحب*های در شماره 1418 هفته نامه تهران مصور مورخ 11 آذر ماه 1349 چنین شرح مي*دهد: ... در این دوره من گاه گاهی برای فیلم*ها هم آهنگ مي*ساختم. یادم مي*آید یكی از این فیلم*ها اتهام نام داشت كه در آن ژاله بازی مي*كرد. تهیه كنندگان فیلم از من یك آهنگ نو خواستند و من برای این فیلم آهنگی ساختم كه بعدها به نام مرا ببوس معروف شد ... به یاد مي*آورم روزهایی را كه این آهنگ سر زبان*ها افتاده بود و داستان*هایی را كه برای آن ساخته بودند. این آهنگ شاید نقطه عطف موسیقی جاز ایران بود. چرا كه بعد از آن خواننده*های دیگری به رادیو آمدند و موسیقی جاز نضج پیدا كرد... شعر این آهنگ از حیدر رقابی (هاله) بود كه متاسفانه در ایران نماند و برای همیشه بار سفر بست و به آمریكا رفت...

ترانه مرا ببوس برای فیلم اتهام ساخته شاپور یاسمی كه در اردیبهشت ماه سال 1335 روی پرده رفت، ساخته شد و در یكی از صحنه*های فیلم توسط پروانه (خواننده معروف آن دوران) و با لبخوانی ژاله علو خوانده شد. در آن فیلم ژاله علو نقش زنی را داشت كه سزای خیانت شوهر سابقش را داده و پس از كش و قوس داستانی، سرانجام خود را به پلیس معرفی كرده بود و در صحنه فوق كه با فرزند كوچكش وداع مي*كند و به سوی زندان و مجازات روانه مي*شود، چنین مي*خواند:

مرا ببوس، مرا ببوس برای آخرین بار....

خدا تو را نگهدار كه میروم به سوی سرنوشت...

پس از اتمام اكران فیلم مذكور در خرداد 1335، ترانه مرا ببوس چندان مطرح نگردید، اما آهنگ و شعرش بسیار مورد توجه برخی موسیقیدان*ها از جمله پرویز یاحقی قرار گرفته بود. پرویز یاحقی هم یكی از دوستانش به نام حسن گلنراقی را در یكی از روزهای تابستان سال 1335 وادار به خواندن این ترانه در استودیو شماره 8 رادیو ایران مي*كند و خودش هم ویلن آن را مي*زند. مرا ببوس بدون اطلاع گلنراقی ضبط مي*شود. چرا كه حسن گلنراقی فرزند یكی از تجار معتبر بازار بود و اگر چه صدایی گرم و گیرا داشت و در محافل دوستانه مي*خواند ولی به لحاظ موقعیت خانوادگی هرگز نمي*توانست به عنوان خواننده رادیو معرفی شود و در آن روز تابستانی نیز تنها برای دیدار دوستش آمده بود.

به هر حال ترانه مرا ببوس با صدای حسن گلنراقی مورد تایید رییس وقت رادیو قرار مي*گیرد و به اصرار یاحقی بدون ذكر نام گلنراقی از رادیو پخش مي*گردد كه بسیار مورد توجه واقع مي*شود. سرانجام خانواده گلنراقی متوجه ماجرا شده و از آن پس دیگر وی ترانه نمي*خواند و مرا ببوس اولین و آخرین ترانه وی مي*شود. البته گفته شد كه گلنراقی در یك فیلم دیگر از زبان دانشجوی دانشگاه كه دل و قلوه فروشی مي*كند ترانه دل دارم، قلوه دارم، جگر و ... را خوانده است. به هر حال ترانه*ای كه آن روز تابستانی با ویلن پرویز یاحقی توسط حسن گلنراقی خوانده شد و بدون اطلاع وی ضبط گردید، بارها و بارها پخش شد و روی نوار دست به دست گشت تا به عنوان ترانه*ای ماندگار در تاریخ موسیقی ایران بماند
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :


Ididnt need your spam for having a better time
its small
gray for mine
if you have had to spend
say good bye at it all


loughing lovely at all age is a live
but if you have no loughing reasons
great
easy call
say goodbye at it all


dangerous ask for me
is very simple
have a never mind
climbing
say good bye at it all


touching tomarrow is very simple
if you have no wishes about tomarrow
simple touching
say good bye at it all

like your like
or
like your likely like
or
like your ordered like
or
...
or
like as a loved one like
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :


سلام
درد دلتنگی درمانش در تواضع است
وقتی غولی حساب میکنی خودت رو
دل کوچکت نای این جثه بزرگ رو ندارد
پس تنگ نشان میدهد
تواضع چنان کوچک می نمایاندتو را
که هر دل کوچکی برایش کافی است


اگر بسی رنج بری در این سنه
کنار هر رنج برده سیه روز
حالت خوب خواهد شد
در هر حال
که سیه روزی نیستی
در انجام کار


چراغ سرخ وسبز یادآور رفتن و نرفتنهاست
و چرا باید لعنت بگویم که دنیا محل گذر است


اینست راز یک خر سواری
تو لیلی باشی و او مجنون باقی


چرا باید ترس به پراکنم
وقتی زیبایی و شادی را میتوان پخش کرد
خوش دل باش و شادی خواه برای همه
دل لرزاندن هنری قابل عرضه نیست

بگذار نداشته باشد تو را
لیاقت ندارد
شادیت را صاحب شود و غمت را شریک


چرا این انتظار نگران
آن انتظار باید نگران
آیا شود باشیم وببینیم
او آمده وغمها رفته
جانها خواسته
و دلها برخاسته
و همه نگران
خود کرده های خود
نه دیگران


یادم باشد یادم نرود
با بد دهن
معاشرت نکنم

خستگی یک لذت است
کاری بود ه فکری بوده نتیجه داشته یا نداشته مهم نیست
مهم اینست که تلاشی داشته که خسته شده
تنهایی
یک فرصت برای تفکر در بودنها و نبودنهاست
حتی اگر یک تنهایی ابدی باشد
به شرط آنکه به یک نقطه فکری ختم نشود

 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :


ای پنی سیلین
ای بدتر از اون ای سفتریاکسون
چرا این دکترا همه چیزو روی آدم امتحان میکنن


پاسخگویی درمان
به سیگار به سختی
به تریاک تقریبا اصلا
وبه اکس غیر ممکن است
میدونی چرا
به همین ترتیب مخ تعطیل میشود
در یک مخ لس چیزی وجود ندارد


با همت هر مرد ومرادی را میتوان تصاحب کرد
ولی یک زن
تنها صاحب پول کلان هم گاهی صاحبش هست گاهی نیست
یک مرد مطلق


خوب شکم گنده عقل و میبره وگرنه الان روی نسبیت کار میکردی ومثل استیون هاوکینگز که قانون اهم رو توی ابر رساناها رد کرد الان قانون نسبیت رو توی اخلاق دست کم رد میکردی مثل اون بنده خدا افلیج هم که نیستی خدای نکرده


لاغری
دیگه بدتر
یعنی سوتغذیه داری و از اول مخ تعطیلی
حالا یکی چاقه
چاقیش مثل خانمها براش استروژن (هورمون زنانه)میسازه
مخش زیاد ول نمیشه
شاید سرطانی چیزی بگیره


دکتری خل سازی

فقط تهران میتونه
چنین دکترایی رو به آدم بده
و البته کرمان
میدونی چرا
چون هردوتاشون پر از دودند
یکیش دود ماشین
یکیش دود ....


بسیاری ازتوهینها برای آنانکه میفهمند تمجید است و
بسیاری از تمجیدها برای آنانکه نمیفهمند توهین است


وقتی همدل میشوی موافق میشوی
سوال ندارد همنفس بودن و راضی بودن
به همینگونه بودن


درکش کن
زندگی زندگی کردن با آدمها نیست
بزرگ شدن در میان آدمهاست
رفتنها بزرگ میکند نه ماندنها


بزرگ باشدوقانع
این من است
که گم میشود
ما به سختی گم میشویم
اگر هم را بخوانیم بفهمیم
و برای رسیدن به او یار هم باشیم


خستگی اگر یادگار خدمت باشد نعمت خواب راحت را دارد
اگر یادگار انتظار باشد امید بیدارت میکند
و اگر برای یک توقع است
خدا نخواهد
ازغفلت بیدار نمیشوی نیاز به درخواست بیدار خوابی نیست


حق مردم با صلوات نمیرود
بقیه اش امید به خدا
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :


ای پنی سیلین
ای بدتر از اون ای سفتریاکسون
چرا این دکترا همه چیزو روی آدم امتحان میکنن


پاسخگویی درمان
به سیگار به سختی
به تریاک تقریبا اصلا
وبه اکس غیر ممکن است
میدونی چرا
به همین ترتیب مخ تعطیل میشود
در یک مخ لس چیزی وجود ندارد


با همت هر مرد ومرادی را میتوان تصاحب کرد
ولی یک زن
تنها صاحب پول کلان هم گاهی صاحبش هست گاهی نیست
یک مرد مطلق


خوب شکم گنده عقل و میبره وگرنه الان روی نسبیت کار میکردی ومثل استیون هاوکینگز که قانون اهم رو توی ابر رساناها رد کرد الان قانون نسبیت رو توی اخلاق دست کم رد میکردی مثل اون بنده خدا افلیج هم که نیستی خدای نکرده


لاغری
دیگه بدتر
یعنی سوتغذیه داری و از اول مخ تعطیلی
حالا یکی چاقه
چاقیش مثل خانمها براش استروژن (هورمون زنانه)میسازه
مخش زیاد ول نمیشه
شاید سرطانی چیزی بگیره


دکتری خل سازی

فقط تهران میتونه
چنین دکترایی رو به آدم بده
و البته کرمان
میدونی چرا
چون هردوتاشون پر از دودند
یکیش دود ماشین
یکیش دود ....


بسیاری ازتوهینها برای آنانکه میفهمند تمجید است و
بسیاری از تمجیدها برای آنانکه نمیفهمند توهین است


وقتی همدل میشوی موافق میشوی
سوال ندارد همنفس بودن و راضی بودن
به همینگونه بودن


درکش کن
زندگی زندگی کردن با آدمها نیست
بزرگ شدن در میان آدمهاست
رفتنها بزرگ میکند نه ماندنها


بزرگ باشدوقانع
این من است
که گم میشود
ما به سختی گم میشویم
اگر هم را بخوانیم بفهمیم
و برای رسیدن به او یار هم باشیم


خستگی اگر یادگار خدمت باشد نعمت خواب راحت را دارد
اگر یادگار انتظار باشد امید بیدارت میکند
و اگر برای یک توقع است
خدا نخواهد
ازغفلت بیدار نمیشوی نیاز به درخواست بیدار خوابی نیست


حق مردم با صلوات نمیرود
بقیه اش امید به خدا
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

قلم با غم سیر با غصه نابود
وباشادی درخاطره میماند

گفتم
فکر کنی
همیشه شاد باشی
بیفکری غم میاره
انتظار شراکت و همراهی در بیفکری رو که نداری

دوستان جدید شبیه الماسند (بخصوص از نوع خرپول)
و اگر خوب قبلا تراش نخورده باشند حسابی خط می اندازند

دوست قدیمی هم شما خراشش دادی هم اون
کلا به هم نمیتونید گیر بدید


عشق سکوتم و بلوای ذهنی
دیوانه میشوم در سرداب موزیک
شعرهارا میخواهم اما
آهنگ تنها در قاب شعری


دارم ولش میکنم
خیلی اذیت میکنه
اولا به حساب ناواردی خودم و خودش گذاشتم
اما الان دیگه ازش دست شستم او تنها خود است


میدونستی وقتی حج عمره میری باید خمس و زکات مالت رو برای فقرا بگذاری
اونوقت ما سالی یک میلیون عمره گذار داریمو
اینهمه فقیر
ازبس فقط یک جای دینمونو میخواهیم اینطوری میشه


چرا همه کامنت میزارن میریم سر در س ومشق
کامنت نمیزارند میریم سر عشقمون درس
مگرتنها عشق پر سود تو عالم درس و مشق نیست
آخه چرا اینقدر بیراهه میریم
اینو بعنوان یک اسیر تبعیدی تو ی بیابون دارم میگما
که درس میتونست تو آسمونها ببرش


خوش بحالت که به خودت اعتماد داری
من به خودم هم اعتماد ندارم
خیلی محافظه کارم
همه چیز مستند باشد بهتر است


و این هم خودکشی من ....
قرایتی گفت
تفسیر المیزان آیت الله طباطبایی بسیار عالی است و از ارزشهای آن کم نمیشود
اما با این سرعت رشد علم هر دوسال یکبار تفسیر جدید و به روزی از قران باید بیاید ...
این جمله را من ده سال است که منتظرم بشنوم
آخرین تفسیر عالی که در این باره دیدم تقریبا ده سال قبل بود زمانی که مجتهد شبستری قاعده تفسیر پذیری احکام و قانون هرمونتیک خود را بیان نمود
 

SoHeIl

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 24, 2013
ارسالی‌ها
4,988
پسندها
268
امتیازها
0

اعتبار :

کتاب عاشقی را آرام باز می کنم
و ورق می زنم صفحات دلدادگی را
داستان خسرو و شیرین
افسانه ی لیلی و مجنون
روایت ویس و رامین
قصه ی فرهاد و منیژه
وامق و عذرا
باز هم ورقی دیگر ، و برگی دیگر
و کهن عشقی دیگر
تو گویی لابلای هر برگ
با ظرافتی خاص
دلی پیچیده شده
و چشمی نگران
هنوز بر لب جاده عاشقی
به انتظار نشسته یار را میجوید
باز هم ورقی دیگر ،و برگی دیگر
و کهن عشقی دیگر
تو گویی لابلای هر برگ ،با ظرافتی خاص
دلی پیچیده شده ،و چشمی نگران
هنوز بر لب جاده عاشقی
به انتظار نشسته
یار را می جوید . . .
 
بالا پایین