Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

داستان هاي كوتاه جالب و خنده دار

  • نویسنده موضوع ARTMIS
  • تاریخ شروع
  • Tagged users هیچ

اطلاعات موضوع

Kategori Adı مطالب طنز
Konu Başlığı داستان هاي كوتاه جالب و خنده دار
نویسنده موضوع ARTMIS
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan ARTMIS

ARTMIS

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jan 6, 2014
ارسالی‌ها
1,186
پسندها
229
امتیازها
63
محل سکونت
تهران
تخصص
حسابداری و رشته رزمی تکواندو
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

سه تا زن انگليسي ، فرانسوي و ایرانی با هم قرار ميزارن كه اعتصاب كنن و ديگه كارای خونه رو نكنن تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يك هفته نتيجه كارو بهم بگن.زن فرانسوي گفت:به شوهرم گفتم كه من ديگه خسته شدم بنابراين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه … خلاصه از اينجور كارا ديگه بريدم. خودت يه فكري بكن من كه ديگه نيستم يعني بريدم!روز بعد خبري نشد ، روز بعدش هم همينطور .روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست كرده بود و اورد تو رختحواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتي بيدار شدم رفته بود .زن انگليسي گفت:من هم مثل فرانسوي همونا را گفتم و رفتم كنار.روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرمليست خريد و كاملا تهيه كرده بود ، خونه رو تميز كرد و گفت كاري نداري عزيزم منو بوسيد و رفت.زن ایرانی گفت :من هم عين شما همونا رو به شوهرم گفتماما روز اول چيزي نديدمروز دوم هم چيزي نديدمروز سوم هم چيزي نديدمشكر خدا روز چهارم يه كمي تونستم با چشم چپم ببينم.....******************************
 

ARTMIS

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jan 6, 2014
ارسالی‌ها
1,186
پسندها
229
امتیازها
63
محل سکونت
تهران
تخصص
حسابداری و رشته رزمی تکواندو
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره ..دکتر می پرسه : چه اتفاقی افتاده؟خانم در جواب میگه: دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم. هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه، منو زیر مشت و لگد له می کنه و عصبانیتش رو سر من خالی می کنه !!!دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه : هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده.دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت !!!خانم گفت: دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود. هر بار شوهرم عصبانی و ناراحت اومد خونه، من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت!!!دکتر گفت: میبینی؟! اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا خود به خود حل میشن !******************************
 

ARTMIS

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Jan 6, 2014
ارسالی‌ها
1,186
پسندها
229
امتیازها
63
محل سکونت
تهران
تخصص
حسابداری و رشته رزمی تکواندو
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
برند گوشی
جنسیت
نوع آنتی ویروس
ماه تولد

اعتبار :

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت. هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید. وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. و اما خبر بد این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه…حالا من کى مى تونم برم خونه*مون ؟
 
بالا پایین