پرنده ی مهاجر
مدیر انجمن
اشعار زیبایی از فروغ فرخزاد شنیدیم , بانوی عرصه ی تاریخ و شعر ایران و ایرانی و چه بجاست که با زندگینامه این بانوی فرهیخته مختصر آشنایی نیز داشته باشیم
در این تاپیک به بیوگرافی ایشون میپردازیم
امیدوارم با مطالعه شیرین زندگینامه« فروغ فرخزاد» کمال استفاده رو ببریم ( بخصوص علاقمندان به شعر و شاعری )
« فروغ فرخزاد» شاعر نامدار ونواندیش معاصر در هشتم دی ماه 1313ه . ش در خانه ای قدیمی ، در محله امیر آباد تهران دیده به جهان گشود . او فرزند سوم « محمد فرخزاد» - نظامی سختگیر و خشن – و توران وزیری تبار بود . فروغ دو خواهر وچهار برادر داشت با نامهای پور اندخت ، امیر مسعود ، فریدون ، گلوریا ، مهرداد و مهران .
فروغ فرخزاد شش ساله بود که پا به دبستان گذاشت .در سال 1319 ه . ش در سن هفت سالگی ، نخستین جرقه های تراوش ذهنی ، شیطنت و یکه تازی شروع میشود که تا سال های بعد ادامه مییابد .
پس از اتمام دوره ابتدایی برای کذراندن دوره متوسطه در سال 1325 ه . ش، به دبیرستان خسرو خاور رفت . او بعد از اتمام دوره دبیرستان در هنرستان « بانوان » ثبت نام کرد و ضمن تجربه اندوزی در رشته خیاطی نزد « بهجت صدر » ، نقاشی را از استاد « علی اصغر پتگر » آموخت ، و با« سهراب سپهری» ، شاعر و نقاش بزرگ معاصر و « مهری رخشان » آشنا شد و توانست با استفاده از تجربیاتشان طرح هایی از چهره خود را ترسیم کند .
هنوز 16 سال بیشتر نداشت که علی رغم میل اطرافیان در 23 شهریور 1329 ه . ش، با « پرویز شاپور » همسایه پشت به پشت خانه شان و نوه خاله مادرش که 15 سال از خودش بزرگتر بود ازدواج کرد . آن دو برای ادامه زندگی در سال 1332 به اهواز رفتند و نه ماه بعد تنها فرزندشان پسری به نام « کامیار » به دنیا آمد . از این سالها به بعد بود که فروغ به طور جدی به شعر وشاعری روی آورد.
فروغ قطعه « شعری برای تو » را از مجموعه « عصیان » برای پسرش سروده است ؛
« این شعر رابرای تو می گویم / در یک غروب تشنه تابستان / در نیمه های این ره شوم آغاز / در کهنه گور این غم بی پایان / ...»
اختلافات زناشویی ونداشتن تجانس روحی و ناهمگونی های اخلاقی و فکری وفرهنگی بسیار ، سرانجام در سال 1334 ه . ش ، باعث جدایی او از همسرش شد . پرویز مردی اهل قلم واندیشه بود و در حوزه طنز و طراحی هجایی فعالیت می کرد .در پی طلاق قانون فرزندش را از او می گیرد این بی عدالتی را در اشعارش اینچنین بیان میکند :
« وقتی اعتماد من بر ریسمان سست عدالت آویزان بود / و در تمام شهر / قلب چراغ های مرا تکه تکه میکردند /وقتی که چشم های کودکانه عشق مرا / بادستمال تیره قانون میبستند / ...»
در سال 1337 ه .ش سینما توجه فروغ را به خود جلب کرد ودر این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا شد که این آشنایی مسیر زندگی او را تغییر داد 4 او در« سازمان فیلم گلستان » برای پاسخ گویی به تلفن و امور دفتری استخدام شد و پس از مدت کوتاهی به فراگیری تدوین فیلم ازابراهیم گلستان پرداخت واز طرف او برای آموزش دوره تدوین به انگلستان اعزام شد و پس از بازگشت فیلم « یک آتش » را تدوین کرد.
فروغ پس از بازگشت از انگلستان به فیلم برداری وبازیگری روی آورد .و در فیلم هایی چون؛« خواستگاری » به کارگردانی ابراهیم گلستان و« چرا دریا طوفانی شد » به نویسندگی « صادق چوبک » بازی کرد وهمچنین در نمایش نامه « شش شخصیت در جست وجوی نویسنده » اثر « لویئچی پیر اندلو » به صحنه رفت.
فرخزاد در تیر ماه 1341 ه . ش سفر تحقیقی ای به جذام خانه « باباباغی » در تبریز داشت ، برای ساخت فیلم مسندی به سفارش « جمعیت کمک به جمین » به نام « خانه سیاه است ». این مستند جایزه بهترین فیلم را از جشنواره «اوبر هاوزن » آلمان و« کن » فرانسه را برای فروغ به همراه داشت .
این شاعر نو اندیش معاصر در سال 1342 ه . ش بدنبال مشاجره با ابراهیم گلستان دست به خود کشی زد ویک جعبه قرص « گاردینال » را یکجا بلعید که کلفتش متوجه می شود و او را به بیما رستان منتقل می کند و از مرگ حتمی نجاتش میدهد.او داستان نویسی ، دوبله فیلم ، ساخت مستند ، بازی در فیلم ونمایش نامه وترجمه متون هنری غرب را نیز تجربه کرده بود .
فروغ به زبان های ایتالیایی ،فرانسه و آلمانی در حد نیاز آشنایی داشت و انگلیسی را به خوبی میدانست ، هم در مکالمه و هم در نوشتن وترجمه تبحر زیادی داشت .
سر انجام فروغ فرخزاد در روز دوشنبه 24 بهمن ماه 1345 ه . ش به هنگام بازگشت از صحنه فیلم برداری به دلیل جلو گیری از برخورد با ماشین حامل دانش آموزان دبستان « قلهک » اتومبیلش از مسیر منحرف شده و فروغ به بیرون پرت میشود ، او را به بیمارستان انتقال دادند ولی پیش از هر اقدام پزشک جانش را از دست داد و در تاریخ
26 بهمن ماه در گورستان « ظهیر الدوله » در «در بند » تهران به خاک سپرده شد .
سازمان فرهنگی یونسکو فیلم نیم ساعته ای از او تهیه کرده است زیرا او در بیرون از مرز های ایران به خوبی مطرح شده بود و تعدادی از شعر هایش در آلمان ، سوئد و انگلستان ترجمه شدند .
مرگ زود هنگام فروغ در حقیقت پایان یک زندگی کوتاه و آغاز یک تولد دیگر بود .
آخرین شعر فروغ
«پرنده مردنی است » که آن را اندکی پیش از حادثه مرگش سروده است :
« دلم گرفته است / دلم گرفته است / به ایوان میروم وانگشتانم را / بروشت کشیده شب میکشم / چراغ های رابطه تاریکند / چراغ های رابطه تاریکند / کسی مرا به آفتاب / معرفی نخواهد کرد / کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد / پرواز را به خاطر بسپار / پرنده مردنی است .»
شعر فروغ را میتوان به دو دوره تقسیم کرد : دوره نا شعری که همان دوره بیان ساده احساسات و دوره «من» شخصی اوست ، و دوره شعری که دوره بیان آگاهانه بر پایه ی نگاه هایی تازه به خود وبه هستی و دوره « من » اجتماعی وبه عبارتی « ما »ی اوست.1میتوان گفت فروغ یک چهره دارد با دو نیمرخ نیمرخی که آیینه شعر شاعر « اسیر » ،
« دیوار » و «عصیان » است، ونیمرخی که آیینه چهره شاعر« تولدی دیگر »و« ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» است.
آیینه نیمرخ اول آیینه ای است کوچک، درخانه ای محدود، نماینده زنی تنها ومعترض ، با تلاطم احساسات زنانه ومادرانه ودر قیام در برابر آداب وسنن معمول ومعهود ، در شعرهایی در قالب چهار پاره ، با خط محتوایی ،که در سطح می گذرد و از آنجا که بی هیچ ایستگاه ومنزل توقف وتاملی است خواننده را تنها بر خط افقی ودرازای شعر پیش می برد .
و آیینه نیمرخ دوم آیینه ای است در جهانی نا محدود و نماینده زنی همچنان تنها با سریان وجریان تخیل و تفکری جهانی در شعرهایی آزاد وبا خط محتوایی ،که در عمق حرکت دارد ، با ایستگاه ها ومنازل توقف و تعمق بسیار که خواننده را ضمن پیشبرد در خط شعر،گاه تاجرفای آن نیز میبرد .
بن مایه های اصلی ومکرر ، در سه کتاب نخست فروغ عبارتند از : « عشق و کامروایی ، بی وفایی مرد، تردید ، تنهایی و اضطراب ،عشق مادری ، آرزو ، ترس ، یاس ومرگ » که پاره ای از این مضامین در دو کتاب پایانی او هم دیده می شود مانند :« تنهایی ، عشق ، یاس و مرگ ». اما با اندکی تامل می بینیم که این مفاهیم در دوره دوم کاملا متفاوت است .
انتظار فروغ در دوره نخست چیزی جز آمدن معشوق ، وصال و تسلیم خود به او نیست .1 اما انتظار دوره دوم او اانتظار عاشقی است که آگاه به آمدن موعود است ، کسی که مثل هیچ کس نیست کسی که با خود روشنی ، سبزی وعدالت به همراه می آورد .2خود فروغ نیز بی آنکه دلایلی اقامه کند اشعارش را به دو دوره تقسیم کرده است و میگوید :" من متاسفم که کتاب های « اسیر »،« دیوار» و«عصیان» را بیرون داده ام و افسوس می خورم که من چرا اشعارم را با « تولدی دیگر » آغاز نکردم ."
اکنون بد نیست در مقایسه این دو دوره ، تحول فکری فروغ را با دور شدن از حال وهوای دوره نخست زندگیش نشان دهیم ؛ فروغ پس از جدایی از همسرش به شدت احساس تنهایی ونا امنی می کند وسعی می کند در برابر هجوم ملامت ها و تهمت ها ایستادگی کند و در دفاع از خود بسراید : « بگذار تا به طعنه بگویند مردمان / در گوش هم حکایت عشق مدام ما / ... .» او با رهایی از چنبره هراس وحسرت ، به دوره دوم زندگی شعریش پا میگزارد ... وتاذه می فهمد که دیگران از ابتدا متئجه انتخاب کور او در ازدواج بوده اند ؛ اکنون در بیداری عقل به مواخذه و ملامت خود میپردازد : « چرا نگاه نکردم / انگار مادرم گریسته بود آن شب / ... .» زمانیکه فروغ از اضطراب ودغدغه اش کاسته می شود با پناه بردن به هنر ، سینما ، تئاتر ، سفرهای خارجی و مطالعه فرهنگ و تمدن ملت ها در درون خود پناهگاهی امن می سازد ؛ به همین میزان در شعرش از تعداد واجه هایی که به نحوی بیانگر هراس وسرگشتگی وناخویشتن شناسی آن دوره است کاسته می شود .
فروغ فرخزاد در حقیقت پس از عبور از کانال دوره اول با پشتوانه شش عامل موثر یعنی ، آمادگی و استعداد ، جسارت وشهامت ، ارتباط با نخبگان ، مطالعات مداوم ، سفرهای خارجی و آشنایی با سینما توانست به جوهر معنوی وشکل سوری شعر والای خود پس از « تولدی دیگر » دست یابد
اشعار فروغ کمتر تاثیر پذیرند وبیشتر تاثیر گذار ؛ تاثیر پذیری شعر او بیشتر از نظر محتواست واز دو طریق توجیه می شود یکی تاثیر اکتسابی به اعتبار مطاله تورات ودیگری تاثیر تجربی به علت توجه به سینما و خاصه پس از تجربه در جذام خانه تبریز ، که زمینه ذهنی مساعد ، ناشی از مطالعه تورات ، موجب می شود که با تمام وجود حقیقت جاری در جذام خانه را احساس کند و این احساس بیش از پیش مفاهیم نگرانی ، وحشت وزوال را در اعماق وجودش تعین بخشد و در نهایت به سرایش شعرهایی پیامبرانه همچون « آیه های زمینی » وادارد.
اما در مورد تاثیر گذاری او ، فروغ تاثیر منفی در شاعران جوان ، خاصه شاعره ها داشت ،بویژه در دهه های 1340و1350ه . ش که کمتر شاعر جوانی بود که صورت ساده زبان فروغ او را به صرافت تقلید نیاندازد .
دنیای شعری فروغ چه از نظر فکر وچه از نظر زبان ، روح چیرگی مدرنیت بر قوانینادب وسنت های دیرین ماست ؛ از همین رو است که او در یک مقیاس جهانی مدرن ترین وامروزی ترین شاعر ، واز معدود روشنفکران ما به شمار می رود که به اندیشه انسان مدرن تعلق دارد
منبع : blogfa
در این تاپیک به بیوگرافی ایشون میپردازیم
امیدوارم با مطالعه شیرین زندگینامه« فروغ فرخزاد» کمال استفاده رو ببریم ( بخصوص علاقمندان به شعر و شاعری )
« فروغ فرخزاد» شاعر نامدار ونواندیش معاصر در هشتم دی ماه 1313ه . ش در خانه ای قدیمی ، در محله امیر آباد تهران دیده به جهان گشود . او فرزند سوم « محمد فرخزاد» - نظامی سختگیر و خشن – و توران وزیری تبار بود . فروغ دو خواهر وچهار برادر داشت با نامهای پور اندخت ، امیر مسعود ، فریدون ، گلوریا ، مهرداد و مهران .
فروغ فرخزاد شش ساله بود که پا به دبستان گذاشت .در سال 1319 ه . ش در سن هفت سالگی ، نخستین جرقه های تراوش ذهنی ، شیطنت و یکه تازی شروع میشود که تا سال های بعد ادامه مییابد .
پس از اتمام دوره ابتدایی برای کذراندن دوره متوسطه در سال 1325 ه . ش، به دبیرستان خسرو خاور رفت . او بعد از اتمام دوره دبیرستان در هنرستان « بانوان » ثبت نام کرد و ضمن تجربه اندوزی در رشته خیاطی نزد « بهجت صدر » ، نقاشی را از استاد « علی اصغر پتگر » آموخت ، و با« سهراب سپهری» ، شاعر و نقاش بزرگ معاصر و « مهری رخشان » آشنا شد و توانست با استفاده از تجربیاتشان طرح هایی از چهره خود را ترسیم کند .
هنوز 16 سال بیشتر نداشت که علی رغم میل اطرافیان در 23 شهریور 1329 ه . ش، با « پرویز شاپور » همسایه پشت به پشت خانه شان و نوه خاله مادرش که 15 سال از خودش بزرگتر بود ازدواج کرد . آن دو برای ادامه زندگی در سال 1332 به اهواز رفتند و نه ماه بعد تنها فرزندشان پسری به نام « کامیار » به دنیا آمد . از این سالها به بعد بود که فروغ به طور جدی به شعر وشاعری روی آورد.
فروغ قطعه « شعری برای تو » را از مجموعه « عصیان » برای پسرش سروده است ؛
« این شعر رابرای تو می گویم / در یک غروب تشنه تابستان / در نیمه های این ره شوم آغاز / در کهنه گور این غم بی پایان / ...»
اختلافات زناشویی ونداشتن تجانس روحی و ناهمگونی های اخلاقی و فکری وفرهنگی بسیار ، سرانجام در سال 1334 ه . ش ، باعث جدایی او از همسرش شد . پرویز مردی اهل قلم واندیشه بود و در حوزه طنز و طراحی هجایی فعالیت می کرد .در پی طلاق قانون فرزندش را از او می گیرد این بی عدالتی را در اشعارش اینچنین بیان میکند :
« وقتی اعتماد من بر ریسمان سست عدالت آویزان بود / و در تمام شهر / قلب چراغ های مرا تکه تکه میکردند /وقتی که چشم های کودکانه عشق مرا / بادستمال تیره قانون میبستند / ...»
در سال 1337 ه .ش سینما توجه فروغ را به خود جلب کرد ودر این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا شد که این آشنایی مسیر زندگی او را تغییر داد 4 او در« سازمان فیلم گلستان » برای پاسخ گویی به تلفن و امور دفتری استخدام شد و پس از مدت کوتاهی به فراگیری تدوین فیلم ازابراهیم گلستان پرداخت واز طرف او برای آموزش دوره تدوین به انگلستان اعزام شد و پس از بازگشت فیلم « یک آتش » را تدوین کرد.
فروغ پس از بازگشت از انگلستان به فیلم برداری وبازیگری روی آورد .و در فیلم هایی چون؛« خواستگاری » به کارگردانی ابراهیم گلستان و« چرا دریا طوفانی شد » به نویسندگی « صادق چوبک » بازی کرد وهمچنین در نمایش نامه « شش شخصیت در جست وجوی نویسنده » اثر « لویئچی پیر اندلو » به صحنه رفت.
فرخزاد در تیر ماه 1341 ه . ش سفر تحقیقی ای به جذام خانه « باباباغی » در تبریز داشت ، برای ساخت فیلم مسندی به سفارش « جمعیت کمک به جمین » به نام « خانه سیاه است ». این مستند جایزه بهترین فیلم را از جشنواره «اوبر هاوزن » آلمان و« کن » فرانسه را برای فروغ به همراه داشت .
این شاعر نو اندیش معاصر در سال 1342 ه . ش بدنبال مشاجره با ابراهیم گلستان دست به خود کشی زد ویک جعبه قرص « گاردینال » را یکجا بلعید که کلفتش متوجه می شود و او را به بیما رستان منتقل می کند و از مرگ حتمی نجاتش میدهد.او داستان نویسی ، دوبله فیلم ، ساخت مستند ، بازی در فیلم ونمایش نامه وترجمه متون هنری غرب را نیز تجربه کرده بود .
فروغ به زبان های ایتالیایی ،فرانسه و آلمانی در حد نیاز آشنایی داشت و انگلیسی را به خوبی میدانست ، هم در مکالمه و هم در نوشتن وترجمه تبحر زیادی داشت .
سر انجام فروغ فرخزاد در روز دوشنبه 24 بهمن ماه 1345 ه . ش به هنگام بازگشت از صحنه فیلم برداری به دلیل جلو گیری از برخورد با ماشین حامل دانش آموزان دبستان « قلهک » اتومبیلش از مسیر منحرف شده و فروغ به بیرون پرت میشود ، او را به بیمارستان انتقال دادند ولی پیش از هر اقدام پزشک جانش را از دست داد و در تاریخ
26 بهمن ماه در گورستان « ظهیر الدوله » در «در بند » تهران به خاک سپرده شد .
سازمان فرهنگی یونسکو فیلم نیم ساعته ای از او تهیه کرده است زیرا او در بیرون از مرز های ایران به خوبی مطرح شده بود و تعدادی از شعر هایش در آلمان ، سوئد و انگلستان ترجمه شدند .
مرگ زود هنگام فروغ در حقیقت پایان یک زندگی کوتاه و آغاز یک تولد دیگر بود .
آخرین شعر فروغ
«پرنده مردنی است » که آن را اندکی پیش از حادثه مرگش سروده است :
« دلم گرفته است / دلم گرفته است / به ایوان میروم وانگشتانم را / بروشت کشیده شب میکشم / چراغ های رابطه تاریکند / چراغ های رابطه تاریکند / کسی مرا به آفتاب / معرفی نخواهد کرد / کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد / پرواز را به خاطر بسپار / پرنده مردنی است .»
شعر فروغ را میتوان به دو دوره تقسیم کرد : دوره نا شعری که همان دوره بیان ساده احساسات و دوره «من» شخصی اوست ، و دوره شعری که دوره بیان آگاهانه بر پایه ی نگاه هایی تازه به خود وبه هستی و دوره « من » اجتماعی وبه عبارتی « ما »ی اوست.1میتوان گفت فروغ یک چهره دارد با دو نیمرخ نیمرخی که آیینه شعر شاعر « اسیر » ،
« دیوار » و «عصیان » است، ونیمرخی که آیینه چهره شاعر« تولدی دیگر »و« ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» است.
آیینه نیمرخ اول آیینه ای است کوچک، درخانه ای محدود، نماینده زنی تنها ومعترض ، با تلاطم احساسات زنانه ومادرانه ودر قیام در برابر آداب وسنن معمول ومعهود ، در شعرهایی در قالب چهار پاره ، با خط محتوایی ،که در سطح می گذرد و از آنجا که بی هیچ ایستگاه ومنزل توقف وتاملی است خواننده را تنها بر خط افقی ودرازای شعر پیش می برد .
و آیینه نیمرخ دوم آیینه ای است در جهانی نا محدود و نماینده زنی همچنان تنها با سریان وجریان تخیل و تفکری جهانی در شعرهایی آزاد وبا خط محتوایی ،که در عمق حرکت دارد ، با ایستگاه ها ومنازل توقف و تعمق بسیار که خواننده را ضمن پیشبرد در خط شعر،گاه تاجرفای آن نیز میبرد .
بن مایه های اصلی ومکرر ، در سه کتاب نخست فروغ عبارتند از : « عشق و کامروایی ، بی وفایی مرد، تردید ، تنهایی و اضطراب ،عشق مادری ، آرزو ، ترس ، یاس ومرگ » که پاره ای از این مضامین در دو کتاب پایانی او هم دیده می شود مانند :« تنهایی ، عشق ، یاس و مرگ ». اما با اندکی تامل می بینیم که این مفاهیم در دوره دوم کاملا متفاوت است .
انتظار فروغ در دوره نخست چیزی جز آمدن معشوق ، وصال و تسلیم خود به او نیست .1 اما انتظار دوره دوم او اانتظار عاشقی است که آگاه به آمدن موعود است ، کسی که مثل هیچ کس نیست کسی که با خود روشنی ، سبزی وعدالت به همراه می آورد .2خود فروغ نیز بی آنکه دلایلی اقامه کند اشعارش را به دو دوره تقسیم کرده است و میگوید :" من متاسفم که کتاب های « اسیر »،« دیوار» و«عصیان» را بیرون داده ام و افسوس می خورم که من چرا اشعارم را با « تولدی دیگر » آغاز نکردم ."
اکنون بد نیست در مقایسه این دو دوره ، تحول فکری فروغ را با دور شدن از حال وهوای دوره نخست زندگیش نشان دهیم ؛ فروغ پس از جدایی از همسرش به شدت احساس تنهایی ونا امنی می کند وسعی می کند در برابر هجوم ملامت ها و تهمت ها ایستادگی کند و در دفاع از خود بسراید : « بگذار تا به طعنه بگویند مردمان / در گوش هم حکایت عشق مدام ما / ... .» او با رهایی از چنبره هراس وحسرت ، به دوره دوم زندگی شعریش پا میگزارد ... وتاذه می فهمد که دیگران از ابتدا متئجه انتخاب کور او در ازدواج بوده اند ؛ اکنون در بیداری عقل به مواخذه و ملامت خود میپردازد : « چرا نگاه نکردم / انگار مادرم گریسته بود آن شب / ... .» زمانیکه فروغ از اضطراب ودغدغه اش کاسته می شود با پناه بردن به هنر ، سینما ، تئاتر ، سفرهای خارجی و مطالعه فرهنگ و تمدن ملت ها در درون خود پناهگاهی امن می سازد ؛ به همین میزان در شعرش از تعداد واجه هایی که به نحوی بیانگر هراس وسرگشتگی وناخویشتن شناسی آن دوره است کاسته می شود .
فروغ فرخزاد در حقیقت پس از عبور از کانال دوره اول با پشتوانه شش عامل موثر یعنی ، آمادگی و استعداد ، جسارت وشهامت ، ارتباط با نخبگان ، مطالعات مداوم ، سفرهای خارجی و آشنایی با سینما توانست به جوهر معنوی وشکل سوری شعر والای خود پس از « تولدی دیگر » دست یابد
اشعار فروغ کمتر تاثیر پذیرند وبیشتر تاثیر گذار ؛ تاثیر پذیری شعر او بیشتر از نظر محتواست واز دو طریق توجیه می شود یکی تاثیر اکتسابی به اعتبار مطاله تورات ودیگری تاثیر تجربی به علت توجه به سینما و خاصه پس از تجربه در جذام خانه تبریز ، که زمینه ذهنی مساعد ، ناشی از مطالعه تورات ، موجب می شود که با تمام وجود حقیقت جاری در جذام خانه را احساس کند و این احساس بیش از پیش مفاهیم نگرانی ، وحشت وزوال را در اعماق وجودش تعین بخشد و در نهایت به سرایش شعرهایی پیامبرانه همچون « آیه های زمینی » وادارد.
اما در مورد تاثیر گذاری او ، فروغ تاثیر منفی در شاعران جوان ، خاصه شاعره ها داشت ،بویژه در دهه های 1340و1350ه . ش که کمتر شاعر جوانی بود که صورت ساده زبان فروغ او را به صرافت تقلید نیاندازد .
دنیای شعری فروغ چه از نظر فکر وچه از نظر زبان ، روح چیرگی مدرنیت بر قوانینادب وسنت های دیرین ماست ؛ از همین رو است که او در یک مقیاس جهانی مدرن ترین وامروزی ترین شاعر ، واز معدود روشنفکران ما به شمار می رود که به اندیشه انسان مدرن تعلق دارد
منبع : blogfa