٠•●♥❤ღ دلنوشته تنهایی ღ❤♥●•٠·

[Ops]

هر انسانی یک بار برای رسیدن به یک نفر، دیر می کند. و پس از آن،

برای رسیدن به کَسان دیگر، عجله ای، نمی کند . . .

 

[Ops]

همه بهانه هایم از نبودن توست

اگر باشی…

اگرباشی..

از هزار و یک بلاهم بهانه نمی گیرم . . .

 

[Ops]

میخواهم تاصبح برایت عاشقانه بگویم

درد دل کنم

به چشمان عاشقت خیره شوم

و برایت بگویم ناگفته هایم را ، بگویم برایت

مدتهاست شانه هایت آرامش سرم شده اند

نگاهت نور چشمانم شده اند

و صدای نفس هایت آرامش بخشترین موسیقی ام شده است


کاش این خواب تمام نشود....

 

[Ops]

دیگر به سکوت آن روز تاریک نمی اندیشم

بیشتر چشم به آن رودی که در کوه دلت سرازیر است دوخته ام

و می بینم چه زیباست عمق وجود تو
​

 

[Ops]

افسار دلم دست خدا بود چنین شد

ای وای اگر دست خودم بود چه می شد ؟

مقصود دلم مهر و وفا بود چنین گشت

گر مقصود دلم جور و جفا بود چه می شد ؟
​

 

[Ops]

هوای مُردن
بیخ گوش من است
همانجایی
ک روزی
رَدِ نفسهای توبود…
​

 

[Ops]

شباوقتی ک بیداری,خداهم با تو بیداره
تاوقتی ک نخوابی تو,ازت چش ورنمیداره
ازاون بالامیادپایین,
خدامی‌گیره دستت روخدا میدونه تو قلبت,چه اندازه تو غم داری
خدامیدونه تودنیا,چه چیزی روتوکم داری
خدانزدیک قلب توسـت,بایک آغوش واکرده
نذارپلکاتوروی هم,اگه قلبت پره درده
خدارومیشه حسش کرد,توی هرحالی که باشی
فقـط بایدتوبایادش,توی هرلحظه همراه شی

 

[Ops]

من کر نیستم
فقط از وقتی صدایت را شنیدم
دیگر هیچ صدایی شنیدنی نیست…

 

[Ops]

یاد دارم در دبستان در کتاب,درس اول صحبت نان بودو آب!
آنچه را در خرد سالی خوانده ایم,همچنان در جستوجویش مانده ایم

 

[Ops]

خیلی دوست دارم بدونم!!
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی
آنگاه که حتی گوشت رامیبندی تاصدای خردشدن غرورش را نشنوی…
آنگاه که خدارا میبینی و بنده ی خدارا نادیده میگیری
میخواهم بدانم
دستانت را به سوی کدام آسمان دراز میکنی
تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟!!

 

[Ops]

ای کاش روزهای دلتنگی من هم مثل دوست داشتن های تو کوتاه میشد!

 

[Ops]

من برمیخیزم!چراغی در دست،چراغی در دلم.زنگار روحم را صیقل می زنم،آینه ای برابر آینه ات میگذارم،
تاازتو،ابدیتی بسازم…

 

[Ops]

کفش هایم را نده، پا برهنه میروم تا در تنهایی خود با نگاه کردن به پاهایم عبرت بگیرم که من کجا و تو کجا…!

 

[Ops]

دخترک رفت ولی زیر لب این را گفت “او یقینا پی معشوق خودش می اید؛
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود “مطمنا که پشیمان شده برمیگردد”
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز…

 

[Ops]

سیلی واقعیت رو درست اون موقع خوردم که وسط زیباترین رویا بودم…

 

[Ops]

وقتی عاشقش شدم که دیدم…
هیچ وقت دلمو نشکست
هیچ وقت بهم نه نگفت
همیشه در جواب بچه بازیام…. خندید و گفت:
عاشق همین کاراتم….

 

[Ops]

وقتی خواستن ها بوی شهوت میدهند
وقتی بودن ها طعم نیاز دارند
وقتی تنهایی ها بی هیچ یادی از یار با هر کسی پر می شود,,
وقتی نگاه های هرزه به هر سو روانه می شود
وقتی غریزه احساس را پوشش میدهد
وقتی انسان بودن آرزویی دست نیافتنی میشود
دیگر نمی خواهمت ,, نه تو را و نه هیچ کس دیگر را

 

[Ops]

بوی گند خیانت تمام شهر را گرفته!
مردهای چشم چران
زن های خائن
دخترهای شهوتی
پسرهای شهوتی تر!
پس چه شد؟ چیدن یک سیب و اینهمه تقاص؟
بیچاره آدم….. بیچاره آدمیت…

 

[Ops]

تو مقصری اگر من دیگر ” من سابق ” نیستم
من را به من نبودن محکوم نکن!
من همانم که درگیر عشقش بودی!
یادت نمی آید!؟ من همانم!
حتی اگر این روزها هردویمان بوی بی تفاوتی بدهیم!

 

[Ops]

خبر از من داری؟
خبر از دلتنگی های من چطور؟
و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند
خبرش رسیده که مرده اند؟
هیچ سراغ دلم را میگیری؟
کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟
مچاله ام از دلتنگی؟
آه….. که هیچ کلاغی نساختیم میان هم
وجدانت راحت….
خبرهای من به تو نمیرسد