☺ داستان با سه كلمه ☺ بــدو بـيـــااااا ☺

[YASNA]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه...

به آقا منصور

 

[eLOy]

به آقا منصور

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟

 

[Man$ouR]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ

 

[eLOy]

قرار بود سه کلمه ای باشه🫢

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله

 

[parivash]

قرار بود سه کلمه ای باشه🫢


یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم

 

[Man$ouR]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد

 

[eLOy]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره

 

[parivash]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي

 

[Man$ouR]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

 

[YASNA]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه

 

[eLOy]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم. یسنا گفت عه

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟

 

[parivash]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم

 

[eLOy]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد

 

[YASNA]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد

شیرینی تولد بده

 

[eLOy]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین

 

[parivash]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین

حيفه شما نباشين مجيد ميخواد بتركونه

 

[eLOy]

حيفه شما نباشين مجيد ميخواد بتركونه

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده

 

[parivash]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.
یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده

مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش

 

[eLOy]

مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش

و ناصر رو...

 

[parivash]

و ناصر رو...

و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه