☺ داستان با سه كلمه ☺ بــدو بـيـــااااا ☺

[eLOy]

و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه

و بغلش کنه

 

[parivash]

و بغلش کنه

و بوشو استمشام كنه

 

[YASNA]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه و بغلش کنه و بوشو استمشام كنه
منصور گفت باشههه

 

[eLOy]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه و بغلش کنه و بوشو استمشام كنه
منصور گفت باشههه

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه و بغلش کنه و بوشو استمشام كنه
منصور گفت باشههه دارم براتون لعنتیا

 

[parivash]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه و بغلش کنه و بوشو استمشام كنه
منصور گفت باشههه دارم براتون لعنتیا

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه و بغلش کنه و بوشو استمشام كنه
منصور گفت باشههه دارم براتون لعنتیا كه ناصرو با خودتون بردين

 

[YASNA]

گوشی و قطع یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه و بغلش کنه و بوشو استمشام كنه
منصور گفت باشههه دارم براتون لعنتیا كه ناصرو با خودتون بردين

گوش و قطع کرد

 

[parivash]

گوشو قطع كرد و گفت

 

[Man$ouR]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه و بغلش کنه و بوشو استمشام كنه
منصور گفت باشههه دارم براتون لعنتیا كه ناصرو با خودتون بردين ، گوشی و قطع کرد گفت: این چه وضع مملکته

 

[YASNA]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه و بغلش کنه و بوشو استمشام كنه
منصور گفت باشههه دارم براتون لعنتیا كه ناصرو با خودتون بردين ، گوشی و قطع کرد گفت: این چه وضع مملکته

چرا من نمیتونم

 

[eLOy]

چرا من نمیتونم

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه و بغلش کنه و بوشو استمشام كنه
منصور گفت باشههه دارم براتون لعنتیا كه ناصرو با خودتون بردين ، گوشی و قطع کرد گفت: این چه وضع مملکته، چرا من نمی تونم تو این شرجی

 

[YASNA]

یک روز منصور که می خواست بره تهران دیدن یسنا یهو تلفنش زنگ خوردُ گفت الو خانمِ یسنا کجایی؟ یسنا گفت بَه بَه آقا منصور حال شما چطوره؟ منصور گفت انتی اشلونیچ؟ یسنا گفت الحمدلله خوبم منصور گفت محمد خیلی سراغتو میگیره نگرانته كه چرانيستي و ما تهران نمیاییم.

یسنا گفت عه آخه چرا نمیایین؟ما قرار گذاشته بوديم مجید قراره بیاد شیرینی تولد بده حیفه شما نباشین مجيد ميخواد بتركونه و شاباش بده به مناسبت تولدش و ناصرو با خوش بو كننده هاش ياد كنه و بغلش کنه و بوشو استمشام كنه
منصور گفت باشههه دارم براتون لعنتیا كه ناصرو با خودتون بردين ، گوشی و قطع کرد گفت: این چه وضع مملکته، چرا من نمی تونم تو این شرجی

تو این هوا

 

[parivash]

تو این هوا

تو این هوا

تو اين هواي شرجي ناصرو ياد كنم

 

[Man$ouR]

تو اين هواي شرجي ناصرو ياد كنم

چونکه بوی ناصر

 

[parivash]

چونکه بوی ناصر

بوي ماندگاري داره

 

[Man$ouR]

بوي ماندگاري داره

و این پریوش رو نگران می کرد

 

[parivash]

و این پریوش رو نگران می کرد

كه چجوري از شرش

 

[Man$ouR]

كه چجوري از شرش

خلاص بشه تا اینکه

 

[parivash]

خلاص بشه تا اینکه

ناصر اومد به سراغشون

 

[Man$ouR]

ناصر اومد به سراغشون

و گفت چه خبرتونه ؟؟ بادی بود و راهی داشت ، شما رو چه کاری داشت

 

[parivash]

و گفت چه خبرتونه ؟؟ بادی بود و راهی داشت ، شما رو چه کاری داشت

لعنتي