Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

دیوان اشعار مولانا

اطلاعات موضوع

Kategori Adı مجموعه اشعار و دیوان
Konu Başlığı دیوان اشعار مولانا
نویسنده موضوع *مینا*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan *مینا*

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

بشنو این نی چون شکایت میکند از جداییها حکایت میکند
کز نیستان تا مرا ببریدهاند در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من سر من
از نالهی من دور نیست لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشست این بانگ نای و نیست باد هر که این آتش ندارد نیست
باد آتش عشقست کاندر نی فتاد جوشش عشقست کاندر می فتاد
نی حریف هرکه از یاری برید پردههااش پردههای ما درید
همچو نی زهری و تریاقی کی دید همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید
نی حدیث راه پر خون میکند قصههای عشق مجنون میکند
محرم این هوش جز بیهوش نیست مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والسلام
بند بگسل باش آزاد ای پسر چند باشی بند سیم و بند
زر گر بریزی بحر را در کوزهای چند گنجد قسمت یک روزهای
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

حق فشاند آن نور را بر جانها

مقبلان بر داشته دامانها

و آن نثار نور را وا یافته

روی از غیر خدا برتافته

هر که را دامان عشقی نابده

زان نثار نور بی بهره شده

جزوها را رویها سوی کلست

بلبلان را عشق با روی گلست

گاو را رنگ از برون و مرد را

از درون جو رنگ سرخ و زرد را

رنگهای نیک از خم صفاست

رنگ زشتان از سیاهابهی جفاست

صبغة الله نام آن رنگ لطیف

لعنة الله بوی این رنگ کثیف

آنچ از دریا به دریا میرود

از همانجا کامد آنجا میرود

از سر که سیلهای تیزرو

وز تن ما جان عشق آمیز رو
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :



آن جهود سگ ببین چه رای کرد

پهلوی آتش بتی بر پای کرد

کانک این بت را سجود آرد برست

ور نیارد در دل آتش نشست

چون سزای این بت نفس او نداد

از بت نفسش بتی دیگر بزاد

مادر بتها بت نفس شماست

زانک آن بت مار و این بت اژدهاست

آهن و سنگست نفس و بت شرار

آن شرار از آب میگیرد قرار

سنگ و آهن زآب کی ساکن شود

آدمی با این دو کی ایمن بود

بت سیاهابهست در کوزه نهان

نفس مر آب سیه را چشمه دان

آن بت منحوت چون سیل سیاه

نفس بتگر چشمهای بر آب راه

صد سبو را بشکند یکپاره سنگ

و آب چشمه میزهاند بیدرنگ

بتشکستن سهل باشد نیک سهل

سهل دیدن نفس را جهلست جهل

صورت نفس ار بجویی ای پسر

قصهی دوزخ بخوان با هفت در

هر نفس مکری و در هر مکر زان

غرقه صد فرعون با فرعونیان

در خدای موسی و موسی گریز

آب ایمان را ز فرعونی مریز

دست را اندر احد و احمد بزن

ای برادر وا ره از بوجهل تن
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :



یک زنی با طفل آورد آن جهود

پیش آن بت و آتش اندر شعله بود

طفل ازو بستد در آتش در فکند

زن بترسید و دل از ایمان بکند

خواست تا او سجده آرد پیش بت

بانگ زد آن طفل انی لم امت

اندر آ ای مادر اینجا من خوشم

گر چه در صورت میان آتشم

چشمبندست آتش از بهر حجاب

رحمتست این سر برآورده ز جیب

اندر آ مادر ببین برهان حق

تا ببینی عشرت خاصان حق

اندر آ و آب بین آتشمثال

از جهانی کتشست آبش مثال

اندر آ اسرار ابراهیم بین

کو در آتش یافت سرو و یاسمین

مرگ میدیدم گه زادن ز تو

سخت خوفم بود افتادن ز تو

چون بزادم رستم از زندان تنگ

در جهان خوشهوای خوبرنگ

من جهان را چون رحم دیدم کنون

چون درین آتش بدیدم این سکون

اندرین آتش بدیدم عالمی

ذره ذره اندرو عیسیدمی

نک جهان نیستشکل هستذات

و آن جهان هست شکل بیثبات

اندر آ مادر بحق مادری

بین که این آذر ندارد آذری

اندر آ مادر که اقبال آمدست

اندر آ مادر مده دولت ز دست

قدرت آن سگ بدیدی اندر آ

تا ببینی قدرت و لطف خدا

من ز رحمت میکشانم پای تو

کز طرب خود نیستم پروای تو

اندر آ و دیگران را هم بخوان

کاندر آتش شاه بنهادست خوان

اندر آیید ای مسلمانان همه

غیر عذب دین عذابست آن همه

اندر آیید ای همه پروانهوار

اندرین بهره که دارد صد بهار
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

بانگ میزد درمیان آن گروه

پر همی شد جان خلقان از شکوه

خلق خود را بعد از آن بیخویشتن

میفکندند اندر آتش مرد و زن

بیموکل بیکشش از عشق دوست

زانک شیرین کردن هر تلخ ازوست

تا چنان شد کان عوانان خلق را

منع میکردند کتش در میا

آن یهودی شد سیهرو و خجل

شد پشیمان زین سبب بیماردل

کاندر ایمان خلق عاشقتر شدند

در فنای جسم صادقتر شدند

مکر شیطان هم درو پیچید شکر

دیو هم خود را سیهرو دید شکر

آنچ میمالید در روی کسان

جمع شد در چهرهی آن ناکس آن

آنک میدرید جامهی خلق چست

شد دریده آن او ایشان درست
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

آن دهان کژ کرد و از تسخر بخواند

مر محمد را دهانش کژ بماند

باز آمد کای محمد عفو کن

ای ترا الطاف و علم من لدن

من ترا افسوس میکردم ز جهل

من بدم افسوس را منسوب و اهل

چون خدا خواهد که پردهی کس درد

میلش اندر طعنهی پاکان برد

ور خدا خواهد که پوشد عیب کس

کم زند در عیب معیوبان نفس

چون خدا خواهد کهمان یاری کند

میل ما را جانب زاری کند

ای خنک چشمی که آن گریان اوست

وی همایون دل که آن بریان اوست

آخر هر گریه آخر خندهایست

مرد آخربین مبارک بندهایست

هر کجا آب روان سبزه بود

هر کجا اشکی روان رحمت شود

باش چون دولاب نالان چشم تر

تا ز صحن جانت بر روید خضر

اشک خواهی رحم کن بر اشکبار

رحم خواهی بر ضعیفان رحم آر
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


رو بتش کرد شه کای تندخو

آن جهان سوز طبیعی خوت کو

چون نمیسوزی چه شد خاصیتت

یا ز بخت ما دگر شد نیتت

مینبخشایی تو بر آتشپرست

آنک نپرستد ترا او چون برست

هرگز ای آتش تو صابر نیستی

چون نسوزی چیست قادر نیستی

چشمبندست این عجب یا هوشبند

چون نسوزاند چنین شعلهی بلند

جادوی کردت کسی یا سیمیاست

یا خلاف طبع تو از بخت ماست


گفت آتش من همانم ای شمن

اندر آ تا تو ببینی تاب من

طبع من دیگر نگشت و عنصرم

تیغ حقم هم بدستوری برم

بر در خرگهی سگان ترکمان

چاپلوسی کرده پیش میهمان

ور بخرگه بگذرد بیگانهرو

حمله بیند از سگان شیرانه او

من ز سگ کم نیستم در بندگی

کم ز ترکی نیست حق در زندگی

آتش طبعت اگر غمگین کند

سوزش از امر ملیک دین کند

آتش طبعت اگر شادی دهد

اندرو شادی ملیک دین نهد

چونک غمبینی تو استغفار کن

غم بامر خالق آمد کار کن

چون بخواهد عین غم شادی شود

عین بند پای آزادی شود

باد و خاک و آب و آتش بندهاند

با من و تو مرده با حق زندهاند

پیش حق آتش همیشه در قیام

همچو عاشق روز و شب پیچان مدام

سنگ بر آهن زنی بیرون جهد

هم به امر حق قدم بیرون نهد

آهن و سنگ هوا بر هم مزن

کین دو میزایند همچون مرد و زن

سنگ و آهن خود سبب آمد ولیک

تو به بالاتر نگر ای مرد نیک
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

کین سبب را آن سبب آورد پیش

بیسبب کی شد سبب هرگز ز خویش

و آن سببها کانبیا را رهبرند

آن سببها زین سببها برترند

این سبب را آن سبب عامل کند

باز گاهی بی بر و عاطل کند

این سبب را محرم آمد عقلها

و آن سببهاراست محرم انبیا

این سبب چه بود بتازی گو رسن

اندرین چه این رسن آمد بفن

گردش چرخه رسن را علتست

چرخه گردان را ندیدن زلتست

این رسنهای سببها در جهان

هان و هان زین چرخ سرگردان مدان

تا نمانی صفر و سرگردان چو چرخ

تا نسوزی تو ز بیمغزی چو مرخ

باد آتش میشود از امر حق

هر دو سرمست آمدند از خمر حق

آب حلم و آتش خشم ای پسر

هم ز حق بینی چو بگشایی بصر

گر نبودی واقف از حق جان باد

فرق کی کردی میان قوم عاد

هود گرد ممنان خطی کشید

نرم میشد باد کانجا میرسید

هر که بیرون بود زان خط جمله را

پاره پاره میگسست اندر هوا

همچنین شیبان راعی میکشید

گرد بر گرد رمه خطی پدید

چون بجمعه میشد او وقت نماز

تا نیارد گرگ آنجا ترکتاز

هیچ گرگی در نرفتی اندر آن

گوسفندی هم نگشتی زان نشان

باد حرص گرگ و حرص گوسفند

دایرهی مرد خدا را بود بند

همچنین باد اجل با عارفان

نرم و خوش همچون نسیم یوسفان

آتش ابراهیم را دندان نزد

چون گزیدهی حق بود چونش گزد

ز آتش شهوت نسوزد اهل دین

باقیان را برده تا قعر زمین
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

موج دریا چون بامر حق بتاخت

اهل موسی را ز قبطی وا شناخت

خاک قارون را چو فرمان در رسید

با زر و تختش به قعر خود کشید

آب و گل چون از دم عیسی چرید

بال و پر بگشاد مرغی شد پرید

هست تسبیحت بخار آب و گل

مرغ جنت شد ز نفخ صدق دل

کوه طور از نور موسی شد به رقص

صوفی کامل شد و رست او ز نقص

چه عجب گر کوه صوفی شد عزیز

جسم موسی از کلوخی بود نیز
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :




این عجایب دید آن شاه جهود

جز که طنز و جز که انکارش نبود

ناصحان گفتند از حد مگذران

مرکب استیزه را چندین مران

ناصحان را دست بست و بند کرد

ظلم را پیوند در پیوند کرد

بانگ آمد کار چون اینجا رسید

پای دار ای سگ که قهر ما رسید

بعد از آن آتش چهل گز بر فروخت

حلقه گشت و آن جهودان را بسوخت

اصل ایشان بود آتش ز ابتدا

سوی اصل خویش رفتند انتها

هم ز آتش زاده بودند آن فریق

جزوها را سوی کل باشد طریق

آتشی بودند ممنسوز و بس

سوخت خود را آتش ایشان چو خس

آنک بودست امه الهاویه

هاویه آمد مرورا زاویه

مادر فرزند جویان ویست

اصلها مر فرعها را در پیست

آبها در حوض اگر زندانیست

باد نشفش میکند کار کانیست

میرهاند میبرد تا معدنش

اندک اندک تا نبینی بردنش

وین نفس جانهای ما را همچنان

اندک اندک دزدد از حبس جهان

تا الیه یصعد اطیاب الکلم

صاعدا منا الی حیث علم

ترتقی انفاسنا بالمنتقی

متحفا منا الی دار البقا

ثم تاتینا مکافات المقال

ضعف ذاک رحمة من ذی الجلال

ثم یلجینا الی امثالها

کی ینال العبد مما نالها

هکذی تعرج و تنزل دائما

ذا فلا زلت علیه قائما

ی گوییم یعنی این کشش

زان طرف آید که آمد آن چشش

چشم هر قومی به سویی ماندهست

کان طرف یک روز ذوقی راندهست
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

ذوق جنس از جنس خود باشد یقین

ذوق جزو از کل خود باشد ببین

یا مگر آن قابل جنسی بود

چون بدو پیوست جنس او شود

همچو آب و نان که جنس ما نبود

گشت جنس ما و اندر ما فزود

نقش جنسیت ندارد آب و نان

ز اعتبار آخر آن را جنس دان

ور ز غیر جنس باشد ذوق ما

آن مگر مانند باشد جنس را

آنک مانندست باشد عاریت

عاریت باقی نماند عاقبت

مرغ را گر ذوق آید از صفیر

چونک جنس خود نیابد شد نفیر

تشنه را گر ذوق آید از سراب

چون رسد در وی گریزد جوید آب

مفلسان هم خوش شوند از زر قلب



لیک آن رسوا شود در دار ضرب

تا زر اندودیت از ره نفکند

تا خیال کژ ترا چه نفکند

از کلیله باز جو آن قصه را

واندر آن قصه طلب کن حصه را
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


عشقهایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
کاش کان هم ننگ بودی یکسری

تا نرفتی بر وی آن بد داوری
خون دوید از چشم همچون جوی او

دشمن جان وی آمد روی او
دشمن طاووس آمد پر او

ای بسی شه را بکشته فر او
گفت من آن آهوم کز ناف من

ریخت این صیاد خون صاف من
ای من آن روباه صحرا کز کمین

سر بریدندش برای پوستین
ای من آن پیلی که زخم پیلبان

ریخت خونم از برای استخوان
آنک کشتستم پی مادون من

مینداند که نخسپد خون من
بر منست امروز و فردا بر ویست

خون چون من کس چنین ضایع کیست
گر چه دیوار افکند سایهی دراز

باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما ندا

سوی ما آید نداها را صدا
این بگفت و رفت در دم زیر خاک

آن کنیزک شد ز عشق و رنج پاک
زانک عشق مردگان پاینده نیست

زانک مرده سوی ما آینده نیست
عشق زنده در روان و در بصر

هر دمی باشد ز غنچه تازهتر
عشق آن زنده گزین کو باقیست

کز شراب جانفزایت ساقیست
عشق آن بگزین که جمله انبیا

یافتند از عشق او کار و کیا
تو مگو ما را بدان شه بار نیست

با کریمان کارها دشوار نیست
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

آن کسی را کش چنین شاهی کشد

سوی بخت و بهترین جاهی کشد
گر ندیدی سود او در قهر او

کی شدی آن لطف مطلق قهرجو
بچه میلرزد از آن نیش حجام

مادر مشفق در آن دم شادکام
نیم جان بستاند و صد جان دهد

آنچ در وهمت نیاید آن دهد
تو قیاس از خویش میگیری ولیک

دور دور افتادهای بنگر تو نیک
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

بود بقالی و وی را طوطیی
خوشنوایی سبز و گویا طوطیی
بر دکان بودی نگهبان دکان

نکته گفتی با همه سوداگران
در خطاب آدمی ناطق بدی

در نوای طوطیان حاذق بدی
جست از سوی دکان سویی گریخت

شیشههای روغن گل را بریخت
از سوی خانه بیامد خواجهاش

بر دکان بنشست فارغ خواجهوش
دید پر روغن دکان و جامه چرب

بر سرش زد گشت طوطی کل ز ضرب
روزکی چندی سخن کوتاه کرد

مرد بقال از ندامت آه کرد
ریش بر میکند و میگفت ای دریغ

کافتاب نعمتم شد زیر میغ
دست من بشکسته بودی آن زمان

که زدم من بر سر آن خوش زبان
هدیهها میداد هر درویش را

تا بیابد نطق مرغ خویش را
بعد سه روز و سه شب حیران و زار

بر دکان بنشسته بد نومیدوار
مینمود آن مرغ را هر گون نهفت

تا که باشد اندر آید او بگفت
جولقیی سر برهنه میگذشت

با سر بی مو چو پشت طاس و طشت
آمد اندر گفت طوطی آن زمان

بانگ بر درویش زد چون عاقلان
کز چه ای کل با کلان آمیختی

تو مگر از شیشه روغن ریختی
از قیاسش خنده آمد خلق را

کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
کار پاکان را قیاس از خود مگیر

گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد

کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
همسری با انبیا برداشتند

اولیا را همچو خود پنداشتند
گفته اینک ما بشر ایشان بشر

ما و ایشان بستهی خوابیم و خور
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

این ندانستند ایشان از عمی
هست فرقی درمیان بیمنتهی

هر دو گون زنبور خوردند از محل

لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل
هر دو گون آهو گیا خوردند و آب

زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب
هر دو نی خوردند از یک آبخور

این یکی خالی و آن پر از شکر
صد هزاران این چنین اشباه بین

فرقشان هفتاد ساله راه بین
این خورد گردد پلیدی زو جدا

آن خورد گردد همه نور خدا
این خورد زاید همه بخل و حسد

وآن خورد زاید همه نور احد
این زمین پاک و آن شورهست و بد

این فرشتهی پاک و آن دیوست و دد
هر دو صورت گر به هم ماند رواست

آب تلخ و آب شیرین را صفاست
جز که صاحب ذوق کی شناسد بیاب

او شناسد آب خوش از شوره آب
سحر را با معجزه کرده قیاس

هر دو را بر مکر پندارد اساس
ساحران موسی از استیزه را

برگرفته چون عصای او عصا
زین عصا تا آن عصا فرقیست ژرف

زین عمل تا آن عمل راهی شگرف
لعنة الله این عمل را در قفا

رحمة الله آن عمل را در وفا
کافران اندر مری بوزینه طبع

آفتی آمد درون سینه طبع
هرچه مردم میکند بوزینه هم

آن کند کز مرد بیند دم بدم
او گمان برده که من کردم چو او

فرق را کی داند آن استیزهرو
این کند از امر و او بهر ستیز

بر سر استیزهرویان خاک ریز
آن منافق با موافق در نماز

از پی استیزه آید نه نیاز
در نماز و روزه و حج و زکات

با منافق ممنان در برد و مات
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


ممنان را برد باشد عاقبت
بر منافق مات اندر آخرت

گرچه هر دو بر سر یک بازیاند

هر دو با هم مروزی و رازیاند

هر یکی سوی مقام خود رود

هر یکی بر وفق نام خود رود

ممنش خوانند جانش خوش شود

ور منافق تیز و پر آتش شود

نام او محبوب از ذات وی است

نام این مبغوض از آفات وی است

میم و واو و میم و نون تشریف نیست

لطف ممن جز پی تعریف نیست

گر منافق خوانیش این نام دون

همچو کزدم میخلد در اندرون

گرنه این نام اشتقاق دوزخست

پس چرا در وی مذاق دوزخست

زشتی آن نام بد از حرف نیست

تلخی آن آب بحر از ظرف نیست

حرف ظرف آمد درو معنی چون آب

بحر معنی عنده ام الکتاب

بحر تلخ و بحر شیرین در جهان

در میانشان برزخ لا یبغیان

وانگه این هر دو ز یک اصلی روان

بر گذر زین هر دو رو تا اصل آن

زر قلب و زر نیکو در عیار

بی محک هرگز ندانی ز اعتبار

هر که را در جان خدا بنهد محک

هر یقین را باز داند او ز شک

در دهان زنده خاشاکی جهد

آنگه آرامد که بیرونش نهد

در هزاران لقمه یک خاشاک خرد

چون در آمد حس زنده پی ببرد

حس دنیا نردبان این جهان

حس دینی نردبان آسمان

صحت این حس بجویید از طبیب

صحت آن حس بجویید از حبیب

صحت این حس ز معموری تن

صحت آن حس ز تخریب بدن

راه جان مر جسم را ویران کند

بعد از آن ویرانی آبادان کند
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


کرد ویران خانه بهر گنج زر

وز همان گنجش کند معمورتر

آب را ببرید و جو را پاک کرد

بعد از آن در جو روان کرد آب خورد

پوست را بشکافت و پیکان را کشید

پوست تازه بعد از آنش بر دمید

قلعه ویران کرد و از کافر ستد

بعد از آن بر ساختش صد برج و سد

کار بیچون را که کیفیت نهد

اینک گفتم این ضرورت میدهد

گه چنین بنماید و گه ضد این

جز که حیرانی نباشد کار دین

نه چنان حیران که پشتش سوی اوست

بل چنان حیران و غرق و مست دوست

آن یکی را روی او شد سوی دوست
وان یکی را روی او خود روی اوست روی هر یک مینگر میدار پاس

بوک گردی تو ز خدمت روشناس

چون بسی ابلیس آدمروی هست

پس بهر دستی نشاید داد دست

زانک صیاد آورد بانگ صفیر

تا فریبد مرغ را آن مرغگیر

بشنود آن مرغ بانگ جنس خویش

از هوا آید بیاید دام و نیش

حرف درویشان بدزدد مرد دون

تا بخواند بر سلیمی زان فسون

کار مردان روشنی و گرمیست

کار دونان حیله و بیشرمیست

شیر پشمین از برای کد کنند

بومسیلم را لقب احمد کنند

بومسیلم را لقب کذاب ماند

مر محمد را اولوا الالباب ماند

آن شراب حق ختامش مشک ناب

باده را ختمش بود گند و عذاب
__________________
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


بود شاهی در جهودان ظلمساز

دشمن عیسی و نصرانی گداز

عهد عیسی بود و نوبت آن او

جان موسی او و موسی جان او

شاه احول کرد در راه خدا

آن دو دمساز خدایی را جدا

گفت استاد احولی را کاندر آ

زو برون آر از وثاق آن شیشه را

گفت احول زان دو شیشه من کدام

پیش تو آرم بکن شرح تمام

گفت استاد آن دو شیشه نیست رو

احولی بگذار و افزونبین مشو

گفت ای استا مرا طعنه مزن

گفت استا زان دو یک را در شکن

چون یک بشکست هر دو شد ز چشم

مرد احول گردد از میلان و خشم

شیشه یک بود و به چشمش دو نمود

چون شکست او شیشه را دیگر نبود

خشم و شهوت مرد را احول کند

ز استقامت روح را مبدل کند

چون غرض آمد هنر پوشیده شد

صد حجاب از دل به سوی دیده شد

چون دهد قاضی به دل رشوت قرار

کی شناسد ظالم از مظلوم زار

شاه از حقد جهودانه چنان

گشت احول کالامان یا رب امان

صد هزاران ممن مظلوم کشت

که پناهم دین موسی را و پشت
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

او وزیری داشت گبر و عشوه ده

کو بر آب از مکر بر بستی گره

گفت ترسایان پناه جان کنند

دین خود را از ملک پنهان کنند

کم کش ایشان را که کشتن سود نیست

دین ندارد بوی مشک و عود نیست

سر پنهانست اندر صد غلاف

ظاهرش با تست و باطن بر خلاف

شاه گفتش پس بگو تدبیر چیست

چارهی آن مکر و آن تزویر چیست

تا نماند در جهان نصرانیی

نی هویدا دین و نه پنهانیی

گفت ای شه گوش و دستم را ببر

بینیام بشکاف و لب در حکم مر

بعد از آن در زیردار آور مرا

تا بخواهد یک شفاعت گر مرا

بر منادیگاه کن این کار تو

بر سر راهی که باشد چارسو

آنگهم از خود بران تا شهر دور
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


پس بگویم من بسر نصرانیم

ای خدای رازدان میدانیم

شاه واقف گشت از ایمان من

وز تعصب کرد قصد جان من

خواستم تا دین ز شه پنهان کنم

آنک دین اوست ظاهر آن کنم

شاه بویی برد از اسرار من

متهم شد پیش شه گفتار من

گفت گفت تو چو در نان سوزنست

از دل من تا دل تو روزنست

من از آن روزن بدیدم حال تو

حال تو دیدم ننوشم قال تو

گر نبودی جان عیسی چارهام

او جهودانه بکردی پارهام

بهر عیسی جان سپارم سر دهم

صد هزاران منتش بر خود نهم

جان دریغم نیست از عیسی ولیک

واقفم بر علم دینش نیکنیک

حیف میآمد مرا کان دین پاک

درمیان جاهلان گردد هلاک

شکر ایزد را و عیسی را که ما

گشتهایم آن کیش حق را رهنما

از جهود و از جهودی رستهایم

تا به زناری میان را بستهایم

دور دور عیسیست ای مردمان

بشنوید اسرار کیش او بجان

کرد با وی شاه آن کاری که گفت

خلق حیران مانده زان مکر نهفت

راند او را جانب نصرانیان

کرد در دعوت شروع او بعد از آن
 
بالا پایین