Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

دیوان اشعار مولانا

اطلاعات موضوع

Kategori Adı مجموعه اشعار و دیوان
Konu Başlığı دیوان اشعار مولانا
نویسنده موضوع *مینا*
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan *مینا*

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

صد هزاران مرد ترسا سوی او

اندکاندک جمع شد در کوی او

او بیان میکرد با ایشان براز

سر انگلیون و زنار و نماز

او به ظاهر واعظ احکام بود

لیک در باطن صفیر و دام بود

بهر این بعضی صحابه از رسول

ملتمس بودند مکر نفس غول

کو چه آمیزد ز اغراض نهان

در عبادتها و در اخلاص جان

فضل طاعت را نجستندی ازو

عیب ظاهر را بجستندی که کو

مو به مو و ذره ذره مکر نفس

میشناسیدند چون گل از کرفس

موشکافان صحابه هم در آن

وعظ ایشان خیره گشتندی بجان
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

دل بدو دادند ترسایان تمام

خود چه باشد قوت تقلید عام

در درون سینه مهرش کاشتند

نایب عیسیش میپنداشتند

او بسر دجال یک چشم لعین

ای خدا فریاد رس نعم المعین

صد هزاران دام و دانهست ای خدا

ما چو مرغان حریص بینوا

دم بدم ما بستهی دام نویم

هر یکی گر باز و سیمرغی شویم

میرهانی هر دمی ما را و باز

سوی دامی میرویم ای بینیاز

ما درین انبار گندم میکنیم

گندم جمع آمده گم میکنیم

مینیندیشیم آخر ما بهوش

کین خلل در گندمست از مکر موش

موش تا انبار ما حفره زدست

و از فنش انبار ما ویران شدست

اول ای جان دفع شر موش کن

وانگهان در جمع گندم جوش کن

بشنو از اخبار آن صدر الصدور

لا صلوة تم الا بالحضور

گر نه موشی دزد در انبار ماست

گندم اعمال چل ساله کجاست

ریزهریزه صدق هر روزه چرا

جمع میناید درین انبار ما

بس ستارهی آتش از آهن جهید

وان دل سوزیده پذرفت و کشید

لیک در ظلمت یکی دزدی نهان

مینهد انگشت بر استارگان

میکشد استارگان را یک به یک

تا که نفروزد چراغی از فلک

گر هزاران دام باشد در قدم

چون تو با مایی نباشد هیچ غم

چون عنایاتت بود با ما مقیم

کی بود بیمی از آن دزد لیم

هر شبی از دام تن ارواح را

میرهانی میکنی الواح را

میرهند ارواح هر شب زین قفس

فارغان نه حاکم و محکوم کس
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

شب ز زندان بیخبر زندانیان

شب ز دولت بیخبر سلطانیان

نه غم و اندیشهی سود و زیان

نه خیال این فلان و آن فلان

حال عارف این بود بیخواب هم

گفت ایزد هم رقود زین مرم

خفته از احوال دنیا روز و شب

چون قلم در پنجهی تقلیب رب

آنک او پنجه نبیند در رقم

فعل پندارد بجنبش از قلم

شمهای زین حال عارف وا نمود

عقل را هم خواب حسی در ربود

رفته در صحرای بیچون جانشان

روحشان آسوده و ابدانشان

وز صفیری باز دام اندر کشی

جمله را در داد و در داور کشی

چونک نور صبحدم سر بر زند

کرکس زرین گردون پر زند

فالق الاصباح اسرافیلوار

جمله را در صورت آرد زان دیار

روحهای منبسط را تن کند

هر تنی را باز آبستن کند

اسپ جانها را کند عاری ز زین

سر النوم اخ الموتست این

لیک بهر آنک روز آیند باز

بر نهد بر پایشان بند دراز

تا که روزش واکشد زان مرغزار

وز چراگاه آردش در زیر بار

کاش چون اصحاب کهف این روح را

حفظ کردی یا چو کشتی نوح را

تا ازین طوفان بیداری و هوش

وا رهیدی این ضمیر و چشم و گوش

ای بسی اصحاب کهف اندر جهان

پهلوی تو پیش تو هست این زمان

یار با او غار با او در سرود

مهر بر چشمست و بر گوشت چه سود
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


گفت لیلی را خلیفه کان توی

کز تو مجنون شد پریشان و غوی

از دگر خوبان تو افزون نیستی

گفت خامش چون تو مجنون نیستی

هر که بیدارست او در خوابتر

هست بیداریش از خوابش بتر

چون بحق بیدار نبود جان ما

هست بیداری چو در بندان ما

جان همه روز از لگدکوب خیال

وز زیان و سود وز خوف زوال

نی صفا میماندش نی لطف و فر

نی بسوی آسمان راه سفر

خفته آن باشد که او از هر خیال

دارد اومید و کند با او مقال

دیو را چون حور بیند او به خواب

پس ز شهوت ریزد او با دیو آب

چونک تخم نسل را در شوره ریخت

او به خویش آمد خیال از وی گریخت

ضعف سر بیند از آن و تن پلید

آه از آن نقش پدید ناپدید

مرغ بر بالا و زیر آن سایهاش

میدود بر خاک پران مرغوش

ابلهی صیاد آن سایه شود

میدود چندانک بیمایه شود

بیخبر کان عکس آن مرغ هواست

بیخبر که اصل آن سایه کجاست

تیر اندازد به سوی سایه او

ترکشش خالی شود از جست و جو

ترکش عمرش تهی شد عمر رفت

از دویدن در شکار سایه تفت

سایهی یزدان چو باشد دایهاش

وا رهاند از خیال و سایهاش

سایهی یزدان بود بندهی خدا

مرده او زین عالم و زندهی خدا

دامن او گیر زوتر بیگمان

تا رهی در دامن آخر زمان

کیف مد الظل نقش اولیاست

کو دلیل نور خورشید خداست

اندرین وادی مرو بی این دلیل

لا احب افلین گو چون خلیل
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

رو ز سایه آفتابی را بیاب

دامن شه شمس تبریزی بتاب

ره ندانی جانب این سور و عرس

از ضیاء الحق حسام الدین بپرس

ور حسد گیرد ترا در ره گلو

در حسد ابلیس را باشد غلو

کو ز آدم ننگ دارد از حسد

با سعادت جنگ دارد از حسد

عقبهای زین صعبتر در راه نیست

ای خنک آنکش حسد همراه نیست

این جسد خانهی حسد آمد بدان

از حسد آلوده باشد خاندان

گر جسد خانهی حسد باشد ولیک

آن جسد را پاک کرد الله نیک

طهرا بیتی بیان پاکیست

گنج نورست ار طلسمش خاکیست

چون کنی بر بیحسد مکر و حسد

زان حسد دل را سیاهیها رسد

خاک شو مردان حق را زیر پا

خاک بر سر کن حسد را همچو ما
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


آن وزیرک از حسد بودش نژاد

تا به باطل گوش و بینی باد داد

بر امید آنک از نیش حسد

زهر او در جان مسکینان رسد

هر کسی کو از حسد بینی کند

خویش را بیگوش و بی بینی کند

بینی آن باشد که او بویی برد

بوی او را جانب کویی برد

هر که بویش نیست بی بینی بود

بوی آن بویست کان دینی بود

چونک بویی برد و شکر آن نکرد

کفر نعمت آمد و بینیش خورد

شکر کن مر شاکران را بنده باش

پیش ایشان مرده شو پاینده باش

چون وزیر از رهزنی مایه مساز

خلق را تو بر میاور از نماز

ناصح دین گشته آن کافر وزیر

کرده او از مکر در گوزینه سیر
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

هر که صاحب ذوق بود از گفت او

لذتی میدید و تلخی جفت او

نکتهها میگفت او آمیخته

در جلاب قند زهری ریخته

ظاهرش میگفت در ره چست شو

وز اثر میگفت جان را سست شو

ظاهر نقره گر اسپیدست و نو

دست و جامه می سیه گردد ازو

آتش ار چه سرخ رویست از شرر

تو ز فعل او سیه کاری نگر

برق اگر نوری نماید در نظر

لیک هست از خاصیت دزد بصر

هر که جز آگاه و صاحب ذوق بود

گفت او در گردن او طوق بود

مدتی شش سال در هجران شاه

شد وزیر اتباع عیسی را پناه

دین و دل را کل بدو بسپرد خلق

پیش امر و حکم او میمرد خلق
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

در میان شاه و او پیغامها

شاه را پنهان بدو آرامها

آخر الامر از برای آن مراد

تا دهد چون خاک ایشان را به باد

پیش او بنوشت شه کای مقبلم

وقت آمد زود فارغ کن دلم

گفت اینک اندر آن کارم شها

کافکنم در دین عیسی فتنهها
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

قوم عیسی را بد اندر دار و گیر

حاکمانشان ده امیر و دو امیر

هر فریقی مر امیری را تبع

بنده گشته میر خود را از طمع

این ده و این دو امیر و قومشان

گشته بند آن وزیر بد نشان

اعتماد جمله بر گفتار او

اقتدای جمله بر رفتار او

پیش او در وقت و ساعت هر امیر

جان بدادی گر بدو گفتی بمیر
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

ساخت طوماری به نام هر یکی

نقش هر طومار دیگر مسلکی

حکمهای هر یکی نوعی دگر

این خلاف آن ز پایان تا به سر

در یکی راه ریاضت را و جوع

رکن توبه کرده و شرط رجوع

در یکی گفته ریاضت سود نیست

اندرین ره مخلصی جز جود نیست

در یکی گفته که جوع و جود تو

شرک باشد از تو با معبود تو

جز توکل جز که تسلیم تمام

در غم و راحت همه مکرست و دام

در یکی گفته که واجب خدمتست

ور نه اندیشهی توکل تهمتست

در یکی گفته که امر و نهیهاست

بهر کردن نیست شرح عجز ماست

تا که عجز خود بینیم اندر آن

قدرت او را بدانیم آن زمان

در یکی گفته که عجز خود مبین

کفر نعمت کردنست آن عجز هین

قدرت خود بین که این قدرت ازوست

قدرت تو نعمت او دان که هوست

در یکی گفته کزین دو بر گذر

بت بود هر چه بگنجد در نظر

در یکی گفته مکش این شمع را

کین نظر چون شمع آمد جمع را

از نظر چون بگذری و از خیال

کشته باشی نیم شب شمع وصال

در یکی گفته بکش باکی مدار

تا عوض بینی نظر را صد هزار

که ز کشتن شمع جان افزون شود

لیلیات از صبر تو مجنون شود

ترک دنیا هر که کرد از زهد خویش

بیش آید پیش او دنیا و بیش

در یکی گفته که آنچت داد حق

بر تو شیرین کرد در ایجاد حق

بر تو آسان کرد و خوش آن را بگیر

خویشتن را در میفکن در زحیر

در یکی گفته که بگذار آن خود

کان قبول طبع تو ردست و بد
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

راههای مختلف آسان شدست

هر یکی را ملتی چون جان شدست

گر میسر کردن حق ره بدی

هر جهود و گبر ازو آگه بدی

در یکی گفته میسر آن بود

که حیات دل غذای جان بود

هر چه ذوق طبع باشد چون گذشت

بر نه آرد همچو شوره ریع و کشت

جز پشیمانی نباشد ریع او

جز خسارت پیش نارد بیع او

آن میسر نبود اندر عاقبت

نام او باشد معسر عاقبت

تو معسر از میسر بازدان

عاقبت بنگر جمال این و آن

در یکی گفته که استادی طلب

عاقبتبینی نیابی در حسب

عاقبت دیدند هر گون ملتی

لاجرم گشتند اسیر زلتی

عاقبت دیدن نباشد دستباف

ورنه کی بودی ز دینها اختلاف

در یکی گفته که استا هم توی

زانک استا را شناسا هم توی

مرد باش و سخرهی مردان مشو

رو سر خود گیر و سرگردان مشو

در یکی گفته که این جمله یکیست

هر که او دو بیند احول مردکیست

در یکی گفته که صد یک چون بود

این کی اندیشد مگر مجنون بود

هر یکی قولیست ضد همدگر

چون یکی باشد یکی زهر و شکر

تا ز زهر و از شکر در نگذری

کی تو از گلزار وحدت بو بری

این نمط وین نوع ده طومار و دو

بر نوشت آن دین عیسی را عدو
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


او ز یک رنگی عیسی بو نداشت

وز مزاج خم عیسی خو نداشت

جامهی صد رنگ از آن خم صفا

ساده و یکرنگ گشتی چون صبا

نیست یکرنگی کزو خیزد ملال

بل مثال ماهی و آب زلال

گرچه در خشکی هزاران رنگهاست

ماهیان را با یبوست جنگهاست

کیست ماهی چیست دریا در مثل

تا بدان ماند ملک عز و جل

صد هزاران بحر و ماهی در وجود

سجده آرد پیش آن اکرام و جود

چند باران عطا باران شده

تا بدان آن بحر در افشان شده

چند خورشید کرم افروخته

تا که ابر و بحر جود آموخته

پرتو دانش زده بر خاک و طین

تا که شد دانه پذیرنده زمین

خاک امین و هر چه در وی کاشتی

بیخیانت جنس آن برداشتی

این امانت زان امانت یافتست

کفتاب عدل بر وی تافتست

تا نشان حق نیارد نوبهار

خاک سرها را نکرده آشکار

آن جوادی که جمادی را بداد

این خبرها وین امانت وین سداد

مر جمادی را کند فضلش خبیر

عاقلان را کرده قهر او ضریر

جان و دل را طاقت آن جوش نیست

با که گویم در جهان یک گوش نیست

هر کجا گوشی بد از وی چشم گشت

هر کجا سنگی بد از وی یشم گشت

کیمیاسازست چه بود کیمیا

معجزه بخش است چه بود سیمیا

این ثنا گفتن ز من ترک ثناست

کین دلیل هستی و هستی خطاست

پیش هست او بباید نیست بود

چیست هستی پیش او کور و کبود

گر نبودی کور زو بگداختی

گرمی خورشید را بشناختی

ور نبودی او کبود از تعزیت


کی فسردی همچو یخ این ناحیت
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :



همچو شه نادان و غافل بد وزیر

پنجه میزد با قدیم ناگزیر

با چنان قادر خدایی کز عدم

صد چو عالم هست گرداند بدم

صد چو عالم در نظر پیدا کند

چونک چشمت را به خود بینا کند

گر جهان پیشت بزرگ و بیبنیست

پیش قدرت ذرهای میدان که نیست

این جهان خود حبس جانهای شماست

هین روید آن سو که صحرای شماست

این جهان محدود و آن خود بیحدست

نقش و صورت پیش آن معنی سدست

صد هزاران نیزهی فرعون را

در شکست از موسی با یک عصا

صد هزاران طب جالینوس بود

پیش عیسی و دمش افسوس بود

صد هزاران دفتر اشعار بود

پیش حرف امییاش عار بود

با چنین غالب خداوندی کسی

چون نمیرد گر نباشد او خسی

بس دل چون کوه را انگیخت او

مرغ زیرک با دو پا آویخت او

فهم و خاطر تیز کردن نیست راه

جز شکسته مینگیرد فضل شاه

ای بسا گنج آگنان کنجکاو

کان خیالاندیش را شد ریش گاو

گاو که بود تا تو ریش او شوی

خاک چه بود تا حشیش او شوی

چون زنی از کار بد شد روی زرد

مسخ کرد او را خدا و زهره کرد

عورتی را زهره کردن مسخ بود

خاک و گل گشتن نه مسخست ای عنود

روح میبردت سوی چرخ برین

سوی آب و گل شدی در اسفلین

خویشتن را مسخ کردی زین سفول

زان وجودی که بد آن رشک عقول

پس ببین کین مسخ کردن چون بود

پیش آن مسخ این به غایت دون بود

اسپ همت سوی اختر تاختی

آدم مسجود را نشناختی
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

آخر آدمزادهای ای ناخلف
چند پنداری تو پستی را شرف چند گویی من بگیرم عالمی

این جهان را پر کنم از خود همی

گر جهان پر برف گردد سربسر

تاب خور بگدازدش با یک نظر

وزر او و صد وزیر و صدهزار

نیست گرداند خدا از یک شرار

عین آن تخییل را حکمت کند

عین آن زهراب را شربت کند آن گمانانگیز را سازد یقین
مهرها رویاند از اسباب کین

پرورد در آتش ابراهیم را

ایمنی روح سازد بیم را

از سبب سوزیش من سوداییم

در خیالاتش چو سوفسطاییم
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

مکر دیگر آن وزیر از خود ببست

وعظ را بگذاشت و در خلوت نشست

در مریدان در فکند از شوق سوز

بود در خلوت چهل پنجاه روز

خلق دیوانه شدند از شوق او

از فراق حال و قال و ذوق او


لابه و زاری همی کردند و او

از ریاضت گشته در خلوت دوتو

گفته ایشان نیست ما را بی تو نور

بی عصاکش چون بود احوال کور

از سر اکرام و از بهر خدا

بیش ازین ما را مدار از خود جدا

ما چو طفلانیم و ما را دایه تو

بر سر ما گستران آن سایه تو

گفت جانم از محبان دور نیست

لیک بیرون آمدن دستور نیست

آن امیران در شفاعت آمدند

وان مریدان در شناعت آمدند

کین چه بدبختیست ما را ای کریم

از دل و دین مانده ما بی تو یتیم

تو بهانه میکنی و ما ز درد

میزنیم از سوز دل دمهای سرد

ما به گفتار خوشت خو کردهایم

ما ز شیر حکمت تو خوردهایم

الله الله این جفا با ما مکن

خیر کن امروز را فردا مکن

میدهد دل مر ترا کین بیدلان

بی تو گردند آخر از بیحاصلان

جمله در خشکی چو ماهی میطپند

آب را بگشا ز جو بر دار بند

ای که چون تو در زمانه نیست کس

الله الله خلق را فریاد رس
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


گفت هان ای سخرگان گفت و گو

وعظ و گفتار زبان و گوش جو

پنبه اندر گوش حس دون کنید

بند حس از چشم خود بیرون کنید

پنبهی آن گوش سر گوش سرست

تا نگردد این کر آن باطن کرست

بیحس و بیگوش و بیفکرت شوید

تا خطاب ارجعی را بشنوید

تا به گفت و گوی بیداری دری

تو زگفت خواب بویی کی بری

سیر بیرونیست قول و فعل ما

سیر باطن هست بالای سما

حس خشکی دید کز خشکی بزاد

عیسی جان پای بر دریا نهاد

سیر جسم خشک بر خشکی فتاد

سیر جان پا در دل دریا نهاد

چونک عمر اندر ره خشکی گذشت

گاه کوه و گاه دریا گاه دشت

آب حیوان از کجا خواهی تو یافت

موج دریا را کجا خواهی شکافت

موج خاکی وهم و فهم و فکر ماست

موج آبی محو و سکرست و فناست

تا درین سکری از آن سکری تو دور

تا ازین مستی از آن جامی نفور

گفت و گوی ظاهر آمد چون غبار

مدتی خاموش خو کن هوشدار
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :


جمله گفتند ای حکیم رخنهجو

این فریب و این جفا با ما مگو

چارپا را قدر طاقت با رنه

بر ضعیفان قدر قوت کار نه

دانهی هر مرغ اندازهی ویست

طعمهی هر مرغ انجیری کیست

طفل را گر نان دهی بر جای شیر

طفل مسکین را از آن نان مرده گیر

چونک دندانها بر آرد بعد از آن

هم بخود گردد دلش جویای نان

مرغ پر نارسته چون پران شود

لقمهی هر گربهی دران شود

چون بر آرد پر بپرد او بخود

بیتکلف بیصفیر نیک و بد

دیو را نطق تو خامش میکند

گوش ما را گفت تو هش میکند

گوش ما هوشست چون گویا توی

خشک ما بحرست چون دریا توی

با تو ما را خاک بهتر از فلک

ای سماک از تو منور تا سمک

بیتو ما را بر فلک تاریکیست

با تو ای ماه این فلک باری کیست

صورت رفعت بود افلاک را

معنی رفعت روان پاک را

صورت رفعت برای جسمهاست

جسمها در پیش معنی اسمهاست
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

گفت حجتهای خود کوته کنید

پند را در جان و در دل ره کنید

گر امینم متهم نبود امین

گر بگویم آسمان را من زمین

گر کمالم با کمال انکار چیست

ور نیم این زحمت و آزار چیست

من نخواهم شد ازین خلوت برون

زانک مشغولم باحوال درون
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

جمله گفتند ای وزیر انکار نیست گفت ما چون گفتن اغیار نیست
اشک دیدهست از فراق تو دوان آه آهست از میان جان روان
طفل با دایه نه استیزد ولیک گرید او گر چه نه بد داند نه نیک
ما چو چنگیم و تو زخمه میزنی زاری از ما نه تو زاری میکنی
ما چو ناییم و نوا در ما ز تست ما چو کوهیم و صدا در ما ز تست ما
چو شطرنجیم اندر برد و مات برد و مات ما ز تست ای خوش صفات
ما که باشیم ای تو ما را جان جان تا که ما باشیم با تو درمیان
ما عدمهاییم و هستیهای ما تو وجود مطلقی فانینما ما
همه شیران ولی شیر علم حملهشان از باد باشد دمبدم
حملهشان پیداست و ناپیداست باد آنک ناپیداست هرگز گم مباد باد
ما و بود ما از داد تست هستی ما جمله از ایجاد تست
لذت هستی نمودی نیست را عاشق خود کرده بودی نیست را
لذت انعام خود را وامگیر نقل و باده و جام خود را وا مگیر
ور بگیری کیت جست و جو کند نقش با نقاش چون نیرو کند
منگر اندر ما مکن در ما نظر اندر اکرام و سخای خود نگر
ما نبودیم و تقاضامان نبود لطف تو ناگفتهی ما میشنود
نقش باشد پیش نقاش و قلم عاجز و بسته چو کودک در شکم
پیش قدرت خلق جمله بارگه عاجزان چون پیش سوزن کارگه
گاه نقشش دیو و گه آدم کند گاه نقشش شادی و گه غم کند
دست نه تا دست جنباند به دفع نطق نه تا دم زند در ضر و نفع
 

*مینا*

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Sep 12, 2013
ارسالی‌ها
3,063
پسندها
366
امتیازها
83
محل سکونت
زیر اسمون خدا
تخصص
ترانه سرا
دل نوشته
هر وقت دلت شکست خورده هاشو خودت جمع کن نزار هر نامردی منت دست زخمیشو روت بزاره
بهترین اخلاقم
بخشیدن
مدل گوشی
سیم کارت
تیم ایرانی مورد علاقه
تیم باشگاهی مورد علاقه

اعتبار :

تو ز قرآن بازخوان تفسیر بیت
گفت ایزد ما رمیت اذ رمیت
گر بپرانیم تیر آن نه ز ماست
ما کمان و تیراندازش خداست
این نه جبر این معنی جباریست
ذکر جباری برای زاریست
زاری ما شد دلیل اضطرار
خجلت ما شد دلیل اختیار
گر نبودی اختیار این شرم چیست
وین دریغ و خجلت و آزرم چیست
زجر شاگردان و استادان چراست
خاطر از تدبیرها گردان چراست
ور تو گویی غافلست از جبر او
ماه حق پنهان کند در ابر رو
هست این را خوش جواب ار بشنوی
بگذری از کفر و در دین بگروی
حسرت و زاری گه بیماریست
وقت بیماری همه بیداریست
آن زمان که میشوی بیمار تو
میکنی از جرم استغفار تو
مینماید بر تو زشتی گنه
میکنی نیت که باز آیم به ره
عهد و پیمان میکنی که بعد ازین
جز که طاعت نبودم کاری گزین
پس یقین گشت این که بیماری ترا
میببخشد هوش و بیداری ترا
پس بدان این اصل را ای اصلجو
هر که را دردست او بردست بو
هر که او بیدارتر پر دردتر
هر که او آگاه تر رخ زردتر
گر ز جبرش آگهی زاریت کو
بینش زنجیر جباریت کو
بسته در زنجیر چون شادی کند
کی اسیر حبس آزادی کند
ور تو میبینی که پایت بستهاند
بر تو سرهنگان شه بنشستهاند
پس تو سرهنگی مکن با عاجزان
زانک نبود طبع و خوی عاجز آن
چون تو جبر او نمیبینی مگو
ور همی بینی نشان دید کو
 
بالا پایین